به بهانه سالگردترورسعيدحجاريان


سعيدراازسال 60 یعنی اززمان نخست وزيري رجايي ومهندس موسوی مي شناسم جواني بود باتبسم همیشگی که زودصميمي می شد ونشانه های ظاهريش هيچ سنخيتي باشغلش یعنی گزينش نيروهاي اطلاعاتي ازیکسوومدیریت امورضدجاسوسي دردفتراطلاعات وتحقیقات نخست وزیری ازسوی دیگرنداشت وي به سعيدمظفري معروف بودولي بدلیل بازبودن شخصیتش بخش عمده ای ازکادرهای نخست وزیری ازنام اصليش حجاریان ومحل زندگیش درنازی آبادتهران باخبربودند
تداوم دوستي ماپس ازفراغت اینجانب ازجنگ هشت ساله همراه گردیدباخروج وي ازوزارت اطلاعاتی که خودازبنیان گذارانش بودو اکنون بدلیل تسلط باندفلاحیان دیگرحضورخودرادرآن سازمان ضروری نمی دیدلذاتلاش خودرابروی راه اندازي روزنامه سلام متمرکزکرده بود چندین بارازمن درخواست همکاری بابخش سیاسی روزنامه راکردولی باتوجه به عقب افتادگی ازدرس ودانشگاه ازوی عذرخواستم گرچه درهمان حال برخی ازدوستان راجهت کمک بوی درراه اندازی روزنامه معرفی کردم که منشاء خیری برای آن شدند
پس ازچندی نیزدوستیمان بدلیل همسایه شدن رنگ وبوي تازه اي گرفت وآن بخاطرسکونت درمجتمع آپارتماني بودكه تعاوني مسکن واَبسته به نخست وزيري سابق پس از12 سال انتظاردرخیابان سیندخت واقع درامیرآبادشمالی بماداده بود(گرچه دیگرسالهابودکه پست نخست وزیری منحل شده بود) من درواحدشماره يك مستقرشدم وسعيددرواحدشماره 13، گرچه شماره واحدهاراازتوي قرآن بيرون كشيده بوديم ولي گويانحسي اين عددسيزده براي باردوم دامنگیر سعیدشده وداشت به قيمت جانش تمام مي شد و….بگذريم
دراواخرپاييز75 بامشاهده تلاش وي جهت متقاعدكردن مهندس موسوي جهت قبول كانديداتوري ریاست جمهوری بوي گفتم سعيدچرابه مهندس اصرارمي كني ميداني كه وي ازطرفی اعتقادي به برخورددرسیستم مدیریت خودنداردوازطرف دیگرهم درمقابل آقاي خامنه اي که مایل به دردست گرفتن همه چیزاست کوتاه نمی آید پس این تلاش بی فایده است ولي وی جوابي بهمراه خنده بمن دادكه باتوجه به شناخت خودازشخصیت منطقی سعیدهيچگاه فراموشش نمي كنم وی بمن گفت "فکر این چیزهارانکن، مااول مناررامي دزديم بعد چاه رابرايش می کنیم"وتنهاچهارهفته ازاين موضع وي نگذشته بود كه ديدم مهندس موسوی بااعلام عدم تمایل به شرکت درانتخابات آب پاکی راروی دستش ریخته ووی اینباردرحال لابي باسيدمحمدخاتمي جهت کشاندن وی به صحنه انتخابات بود
تاانتخابات دوم خردادچندين بارباهم صحبت كرديم ودرروزسوم خردادكه همه چيزمشخص شده بودداستان تشكيل كابينه خاتمي فورادر دستوركارقرارگرفت ودرمذاكرات تلفني كه باوي ودوست دیگرمان خ ت داشتیم بااشاره به انفعال شديدوشوك وارده به رهبري بوي گفتم اصلاوقت خودرابروي انتخاب كابينه تلف نكنيدهرچه سريعتردرخواست تغييرفرمانده كل سپاه، رييس صداوسيماواعضاي شوراي نگهبان راازآقاي خامنه اي بخواهيدزيرابمحض اينكه ایشان ازشوك خارج بشودوكنترل رادردست بگيردهيچگونه امتيازي رابه خاتمي عليرغم 22ميليون راي نخواهددادبوی گفتم انتخاب اعضاي دولت دراختيارآقای خاتمي است ونبايددراین خصوص نگراني داشته باشيد ولي متاسفانه ایشان وآقای خاتمی نه تنهابه اين سفارش عمل نکردند بلكه بالعكس آقاي خاتمي فورادرصددبرآمدكه به ائمه جمعه وجماعات عازم قم وسرخورده ازشکست کاندیدای خودیعنی ناطق نوری امیدودلداری بدهدکه باانتخاب وی اسلام به خطرنیافتاده است!!
علي ايحال پس ازآن نيزدرخصوص انتخاب سه تن ازوزراي کابینه مشورتهايي با اينجانب ازسوي ايشان ودیگردوستان صورت گرفت
بنده نیزسرخوش ازانتخاب آقاي خاتمي شاید اولين مديري درمجموعه مدیریتهای وابسته به دولت بودم كه فورا اقدام به برداشتن قاب عكسهاي آقاي خميني وخامنه اي وهاشمي ازمحل کارم وجایگزینی آنها باعكس هايي باعنوان الله هي العليا وآقاي خميني وآقاي خاتمي كردم تاديگرشاهدچهره نحس اين دوعامل انحراف انقلاب درمحل اداره خودنباشم وازهمان جاهم تهديدهاعليه بنده ازسوی دارودسته فلاحیان وسعیداسلامی آغازشدكه اوج آن اسفند76 بودکه منجربه نوشتن يادداشتي برعليه آنهابه ریاست سازمان گرديد امری که درآبانماه سال بعديعني 1377منجربه بازداشت بنده درفرودگاهَ مهرآبادوسپري كردن 205 روزدرسلولهاي انفرادي مخوفترين بازداشتگاه جمهوري اسلامي يعني بازداشتگاه 336 وپس ازآن دوباربازداشت دیگروبازهم نگهداری درسلولهای انفرادی 209 و59 سپاه گرديد
بهرحال باانتقال به بازداشتگاه اوين واستقراردربندیک آموزشگاه ویژه متهمین سیاسی ازماجرای دستگیری اعضای باندفلاحیان وسعید اسلامی آگاه وبدلیل امکانات مخابراتی دربند وآموزشگاه مجدداارتباط من باسعيدبرقراروگاهی همفكريهاوتبادل اخباري ازوضعیت سیاسی درداخل وخارج ردوبدل مي گرديد که این امرتا10 اسفند78 كه بنده اززندان آزادشدم ادامه داشت
ازجمله مکاتباتی که باسعیداززندان داشتم درخصوص پرونده قتلهای زنجیره ای واقدامات افشاگرانه اکبرگنجی بودکه باحمایت سعیدو دیگران صورت می گرفت وقضایاراازحالت سیستماتیک به برخوردهای شخصی سوق داده بودبهمین دلیل دریکی ازنامه هایم بوی نوشتم که اکنون دوسعید(سعیدحجاریان وسعیداسلامی)ودواکبر(اکبرگنجی واکبرهاشمی)ودوخسرو(خسروتهرانی وخسروخوبان) درگیراین ماجرا شده اندوبایدکیس قتلهاازاین تلقی برخوردهای شخصی وانفرادی به کانون اصلی مربوطه یعنی رهبری معطوف گردد
بهرحال داستان انتخابات مجلس ششم پیش آمدوموضع تندسعیدکه گفته بودخانه ملت بایدخانه تکانی بشودومن همانموقع بوی گفتم که بااین موضعگیری آشکاررهبری جوازقتل وی راصادرخواهدکرد ولی وی باخنده گفت چندوقت قبل هم همین جمله رادرخصوص اکبرگنجی گفتی ولی هیچ اتفاقی نیافتاد!! وبعدازآزادی اززندان که در10 اسفند78 صورت گرفت وقتی وی رادرجلوی منزل درحال سوارشدن به پیکان آبی دولتی متعلق به دفترمطالعات استراتژیک دیدم بوی گفتم که آیااسلحه جهت دفاع ازخودهمراه داردوبازهم وی بالبخندی گفت اتفاقی نمی افتد ومن ازخونسردی وبیخیالی وی باتوجه به سابقه اطلاعاتیش متعجب گردیدم
بهرحال چندروزبعدباوی تماس گرفته وبرای روزشنبه قرارگذاشتیم که درخصوص بلاهایی که باندسعید اسلامی برسرمن آورده بودند جلسه ای درخصوص نحوه برخورد باعاملین وآمرین اقدامات فوق داشته باشیم وقرارشدعلی ربیعی(معروف به عباد)که درآنهنگام دبیری شورایعالی امنیت ملی رابعهده داشت نیزدرجلسه حضورداشته باشدولی درروزجمعه که مجدداوی رادیدم بمن گفت که علی ربیعی درگیریک جلسه درروزشنبه شده وبهتراست که جلسه خودرابه دوشنبه موکول نماییم که طبیعتابانظرمساعداینجانب روبروشد
فردای آنروزبالاتفاق خانواده ام عازم میهمانی شامی بودم که پس ازآزادی به آن دعوت شده بودم ومیزبان من کسی نبودجزیکی از فرماندهان ارشدسپاه که ازدوران جنگ باهم رفاقتی داشتیم ودرتمام دوران اسارتم نیزعلیرغم اختلافات سیاسی وعقیدتی مان وی و همسرش چندین بارجویای احوال من ازهمسرم شده بودند وی ازجمله کسانی بودکه کثافتکاریهای علی فلاحیان وترورهارامحکوم میکرد
مزیدآگاهی وی نیزاولین نفری بودکه پس ازآزادی اززندان بمن تلفن زده وبدلیل شنودتلفنها ازمن خواست حضورابدیدنش بروم که بدلیل گرفتاری ودیدوبازدیدهای اعضای فامیل آنرابه دوهفته بعدوجهت صرف شام موکول نمودم روزیکه مصادف باترورسعیدحجاریان گردید
علی ایحالا درحال آماده شدن جهت رفتن به میهمانی فوق بودم که تلفن موبایلم زنگ خوردوخبرترورسعیدرابمن دادندووقتی به طرف مقابل خودگفتم چرازودترزنگ نزدیدعذرآوردکه تمام ساعات روزدربیمارستان وپشت دراتاق عمل بوده واصلادرحالت عادی نبوده است
بهرحال درهمان شب پس ازبازگشت ازمیهمانی خودرابه بیمارستان سینارسانیده وتوانستیم بالاتفاق دوستان دیگرمان یک تیم نگهبانی برای حفاظت ازجان سعیدتشکیل بدهیم بالاخص اینکه هنوزخطرترورمجددرفع نشده بود جالب اینکه یکی ازکسانی که درهمان روزاول درخواست عیادت ازسعیدراآنهم درحالت کمامی کردحسین الله کرم بودکه خودیکی ازمظنونین به تروربود!!
درهمان حال که به حفاظت سعید مشغول بودیم کارجمع آوری غیررسمی اطلاعات درخصوص شناسایی آمرین وعاملین تروررا آغاز کردیم زیرامطمئن بودیم که طرف مقابل تمام تلاش خودراجهت کورکردن سرنخهابعمل خواهدآورد البته باتوجه به استفاده ضاربین از موتورسیکلت هوندا1000 که تنهادراختیارواحدحفاظت سپاه بود مشکل کلی درخصوص رسیدن به سرنخ اصلی رانداشتیم ولذاتوجهات بروی آن واحدمتمرکزگردید درحالیکه سپاه ازدادن اطلاعات مربوط به موتورهای فوق طرفه می رفت یکی ازمنابع اطلاعاتی بماخبرداد که موتوری بامشخصات فوق بروی یک وانت تویوتالندکروزدرجاده خاوران درحال نقل وانتقال دیده شده که فوراموضوع به واحد مربوطه منتقل گردید ودرواقع این سرعت عمل باعث تعجب گردانندگان ماجراشده بود
ازروزبعدهم دیدوبازدیدها وعیادت ازسعید درحالت احتضارشروع شد وشخصیتهای مختلفی که عمدتاوابسته به اصلاح طلبان بودند اقدام به محکومیت ترورمی کردند واما دراین میان باید به برخورد دریابان علی شمخانی بادکترفیروزآبادی درجلسه شورای امنیت اشاره کنم آقای شمخانی درپاسخ وی که ترورراتلویحاتاییدکرده وگفته بود"کسی که تندمی رودتصادف هم می کند" درجلوی دیگراعضای شورای امنیت بوی فریادزده بود که "خجالت بکش وخفه شو" ووقتی خبراین برخوردرابه اصلاح طلبان دادم خیلی ازجوانمردی دریادارشمخانی درآن فضای تیره وتارخوشحال شده بودند ضمن اینکه شمخانی ازاولین مقامات دولتی بودکه درفضای بسیارسنگین آنروزوحساسیت دست راستیها نسبت بوی به عیادت سعید آمد(البته سعیددروضعیتی شبه کمابسرمی برد وتنهاحرکات اندک انگشتان ولبهاوچشمهایش علائم ظاهری زنده بودنش بود)
پس ازآن شاهدحرکت مکارانه آقای خامنه ای دراعزام آقای حجازی جهت عیادت ازسعیددرفردای روزتروربودم که ایشان ازیکطرف می خواست بافرستادن نماینده دامن خودراازدست داشتن دراین ترورپاک نگه داردوازسوی دیگرباعدم محکومیت دررسانه های عمومی کشورنیزمراتب رضایت خودراازتروربه طراحان وعاملین آن اعلام نماید
بهرحال بنده بادرک بازی منافقانه رهبری مراتب اعتراض خودرابه یکی ازآقایان که ازسوی آقای خاتمی مسئول پیگیری ماجرای ترورشده بوداعلام وبوی گفتم که بایدنقشه خامنه ای راخنثی نماییم ووقتی ایشان پرسیدچگونه ؟ بنده اظهارداشتم آقای خامنه ای باید علنااین تروررامحکوم کند ولی ایشان گفتندکه من فکرنمی کنم که بتوانیم آقای خامنه ای راواداربه این امربنماییم ومن به ایشان گفتم اگربرای شمامشکل درست می شودمسئولیت اینکاررابه بنده بسپارید اگرماجراخراب شدگردن بنده بیاندازید واگرخوب شد که هیچی که ایشان نیزباقبول مسئولیت ازجانب بنده باامرفوق موافقت کردند
من درآنروزوفردای آن باسه تن ازآقایان عیادت کننده یعنی مهدی کروبی، هادی خامنه ای ومحمدی گلپایگانی که دسترسی به آقای خامنه ای داشتندبطورخصوصی صحبت کردم وباتوضیح اینکه براساس احکام اسلامی درسه مورد فقه بجای رعایت اصل البرائه بنارابر احتیاط می گذارد یعنی درامورمربوط به قتل، آبرو و ناموس، لذاازآنجاییکه آقای خامنه ای پس ازداستان قتلهای زنجیره ای ومواضع سعیددرخصوص انتخابات مجلس ششم ازنظرافکارعمومی متهم است بهتراست که ایشان به این دستورفقهی گردن نهاده وبااعلام رسمی محکومیت ترورحداقل موضع خودرادرمقابل ترورفوق روشن نماید سپس ازآنهاخواستم باتوجه به التهابی که دربرخی ازنیروهابه چشم میخوردهرچه سریعتراین پیام رابه آقای خامنه ای بدهند البته درهمان ایام هم خودشاهد بودم که برخی ازفرماندهان سابق جنگ وطرفدار اصلاحات آمادگی خودراجهت انتقامگیری ازکسانی که یقین داشتندپشت صحنه ترورهستند به آقای بهزادنبوی اعلام داشتندکه ایشان موقرانه نهایت تلاش خودراجهت آرام کردن ونصیحت آنهابکارمی گرفت
بهرحال بفاصله دوروزپس ازردوبدل شدن پیامهاخامنه ای بابزدلی کامل وازترس افکارعمومی اقدام به ارسال پیام کتبی ومحکومیت ترورسعیدحجاریان نموده وبعدازچندی نیزازسوی دفترخودهمسرسعید(خانم دکترمرصوصی) ووفرزندانش(محسن وزینب) رابه حضورطلبیده وسعی درتالیف قلوب آنهانمودوی همچنین دراقدامی احمقانه چفیه خودویک انگشتررابه عنوان تبرک به محسن فرزند سعیدمی دهدکه ظاهراوی پس ازخروج ازبیت رهبری آنرابه میان اولین زباله دانی درسرراه خودمی اندازد
حسب اطلاع یکی ازترفندهایی که جهت براندن سعیدودرجریان بازجویی های وی پس ازانتخابات بکارگیری شده است تهدیدبه بازداشت محسن فرزندوی بوده است

نکته فراموش شده درخصوص تروراین بودکه مادرهمان روزهای اول موفق به شناسایی عاملین اصلی تروریعنی محمدباقرذوالقدرو اکبرمداحی ازفرماندهان اصلی سپاه گردیده ولی متاسفانه سپاه بادراختیارگرفتن سعیدعسگرومجیدی همدست وی وعدم اجازه به دیگر نهادهای اطلاعاتی تحت عنوان نظامی بودن متهمین ولزوم نگهداری آنهادربازداشت جهت تحقیقات اقدام به توجیه وآموزش آنهاجهت حضوردردادگاه ومعرفی خودبعنوان عاملین وعدم وجودآمرین وطراحان اصلی درترورکردند والبته دلیل عمده دیگرگستردگی اقدامات باندتبهکارفوق درسایرترورهایی بودکه درمنطقه شاه عبدالعظیم توسط آنها بنام "گروه دخمه" انجام ودرواقع باافشای آن عملاپروژه قتلهای زنجیره ای شماره 2 کلیدمی خورد
باتوجه به مواردفوق بودکه حجاریان هم برای جلب نظرعموم به آمرین پشت صحنه ترورازحق شخصی خودبرعلیه سعیدعسگراین عامل دست چندم ترورگذشته وحوادث بعدی نظیرعدم حضورمحکوم علیه درزندان شیرازوبعدانتقال وی به اوین وانتصاب فوری بعنوان وکیل بند قرنطینه وبسربردن روزهای آخرهفته درمنزل وحتی کمک به وی جهت اخذمدرک لیسانس ازدانشگاه آزاداسلامی واخیرانیزانتصاب وی ازسوی سردارنقدی بعنوان رییس تعاون سازمان بسیج نیزنشان دادکه ترورفوق دقیقاازسوی رهبری وتوسط فرماندهان منتسب به ایشان درسپاه صورت گرفته است ضمن آنکه قاضی پرونده که ظاهراآقای ظفرقندی بودنیزبدلیل خوش خدمتی درپرونده سعیدبعداارتقاء داده شدودرمناصب مهمتری بکارگیری شد

هیچگاه یادم نمی رود درفردای روزی که عناصرسپاه ولباس شخصی ازسخنرانی آقایان سروش وکدیوردرخرم آباد جلوگیری وحتی تامرزکشتن آن دودرفرودگاه آن شهرپیش رفته بودند باسعیدبه استخروزارت کشوررفته بودیم وهدف کمک بوی دربرنامه فیزیوتراپی بودکه پزشک معالجش بوی داده بود وهم گپی درخصوص برنامه های آینده وایشان مسائلی رامطرح کرد که به یقین رسیدم نه تنها تروروی هیچ تاثیری درشخصیت وی نداشته است بلکه نوعی بلوغ راهم برای وی به ارمغان آورده بودحیف که بارسیدن آقای کدیورکه ظاهراسعیدمشتاق شنیدن اخبارحادثه خرم آباداززبان وی بودبحث مانیمه تمام ماند

درخاتمه بعنوان نتیجه گیری مجموعه برخوردبااین پرونده وافراددرگیردرآن بخوبی نشان دادکه نظیرپرونده قتلهای زنجیره ای، شهرداری تهران، حوادث 18 تیر، برخوردبامطبوعات، ماجرای کوی دانشگاه ، مجتمع کوی سبحان وکهریزک وسایرپرونده ها آمراصلی این جنایات وطراحان آنهاهیچکس نیست جزشخص آقای خامنه ای وتعدادی ازفرماندهان وعناصرامنیتی زیربط باایشان

Comments