تاملی برگفته های اخیردکترسروش


دکترسروش درمصاحبه باهفته نامه دی سایت چاپ آلمان مطالبی اظهارکرده اندکه باتوجه به نقش ایشان درجنبش روشنفکری دینی ایرانیان قابل توجه است

دردرجه اول ایشان نظرات مثبت وامیدوارکننده ای پیرامون آینده جنبش اصلاحات بیان کرده اندوحاکمیت فعلی رابه بحرانی عمیق که ظرف یکی دوسال آینده منجربه تحول بنیادی درکشورمنجرمی شودبشارت داده اند وی همچنین گفته است که رهبری کشورخودبه یک مشکل (طرف دعوی) تبدیل شده است ودیگربرفراز نیروهای متخاصم یاطرفین درگیرقرارندارد

وی خواسته های جنبش راتجدیدانتخابات آزاد، آزادی مطبوعات وزندانیان سیاسی وانتخابی بودن ریاست قوه قضاییه ذکرو معتقداست که این خواسته هابه تحولات بنیادین منجرخواهدشدوبهمین دلیل هم رژیم درمقابل آنهابه شدت ایستادگی می کند

دکترسروش مدعی است که خواسته های فوق درچهارچوب قانون اساسی بوده اما بدلیل بسته بودن سیستم وهراس رژیم از هرگونه دگرگونی وامکان تبدیل آن به انقلاب اکنون اجرای مفادقانون اساسی هم امری انقلابی تلقی می شود

وی می گویدباانقلاب بهمن 57 مابه جای دیکتاتوری پادشاهی، یک دیکتاتوری مذهبی به پاکردیم ووظیفه جنبش سبزایران راتاسیس نظامی برپایه دموکراسی وحقوق بشرمی داند

دکترسروش مدعی است که هنوزهم امکان ایجادیک نظام دموکراتیک براساس دین وجودداردومی توان به نام اسلام ازحقوق دموکراتیک شهروندان دفاع کرد

وی امکان برقراری دیکتاتوری نظامی توسط سپاه پاسداران رامنتفی دانسته ویکی ازدلایل اصلی این امررامخالفت روحانیون باآن قلمداد می کند

ایشان درخصوص آیت الله خمینی وی راآدمی خوب بانظریات نادرست توصیف کرده که ازسرکوب مخالفان خودابایی نداشته وبرای زندگی فردی انسانها بدلیل منبعث بودن آن ازاراده خداوند ارزشی قائل نبود

ازآنجاییکه خودرایکی ازدانشجویان دکترسروش دانسته که درعنفوان جوانی از مطالعه اندیشه های ایشان بهره هایی برده ام بالاخص از کتاب "مادرکدام جهان زندگی می کنیم" که برای اولین بانظریه نسبی گرایی درجهان بینی قالب سفت وسخت دیدگاه مذهب راشکافته می دیدم اکنون بهمین دلیل باگذشت سی سال از نقلاب برایم بسیارسخت است که هنوزاستادخودرادرقدوقامتی ببینم که ازهمزیستی دموکراسی ودین درقالب یک نظام سیاسی سخن می گوید

ماانسانهاکماکان پیرمی شویم وکم حافظه ولی دیگرقرارنیست حتی سخنرانیها وبیانیه های چندماه پیش خودراهم ازیادببریم

مگرایشان نبودندکه چندماه قبل از"جامعه ای اخلاقی وحکومتی فرادینی بعنوان طالع تابناک مردم سبز" می گفتند واینکه "مانسل کامکاری هستیم که زوال استبداددینی راجشن خواهدگرفت"

مگرایشان همین چندروزقبل نفرمودندکه " نظریه ولایت فقیه یک نظریه غیراخلاقی است که درطی آن تکلیف مداری به جای حق مداری می‌نشیند وباعث پایمال شدن حق مردم می‌شود"

مگرایشان درلندن اظهارنکردندکه " تئوری ولایت فقیه، عین استبداد دینی است. با این تئوری اصولا نمی توان(آزادی و)نظم دموکراتیک به وجود آورد"

پس چرادوباره دادسخن از" امکان ایجادیک نظام دموکراتیک براساس دین" می دهند؟ چرادوباره اجرای قانون اساسی راکه رکن اصلی ورکین آن ولایت فقیه بوده راغایت آمال جنبش سبزمعرفی می نماید؟

چگونه می شودکه آیت الله خمینی هم انسان خوبی باشدوهم کوچکترین ارزشی برای جان انسانهاقائل نبوده وازسرکوب مخالفان خودنیز اباء نکند؟

چراایشان ادعامی کندکه روحانیون مخالف سلطه پاسداران برکشورهستند آیاروحانیونی که درقبال 37 کشته ظهرروزعاشورای 88 یا سکوت کردندیاهمراه باحاکمیت شهدای جنبش سبزرامحارب خواندندمخالف حکومت نظامی فعلی هستند؟ حوزه های علمیه ای که محصولات آنها بابودجه 300 میلیاردتومانی ازدولت احمدی نژادجزمرگ ونیستی، اختناق، آوارگی، فقروفسادوتبعیض، فحشاء واعتیادو بیکاری رابه ارمغان نیاورده است مخالف سلطه نظامیان حامی دولت وولی نعمت خود هستند؟

اگردیدگاه ارسطویی مبنی برولایت فلاسفه وحکمابرعوام مردوداست پس به طریق اولی ولایت فقیه هم نمی توانسته است یک اصل مترقی محسوب گردیده وتباینی بادموکراسی ازابتدای پیروزی انقلاب تاکنون داشته باشدولایت فقیه ازاساس یک اصل ارتجاعی وفریب بزرگی بودکه ازسوی رهبران اولیه درحق مردم به تنگ آمده ازدیکتاتوری شاهنشاهی اعمال گردید

اشکال کارروشنفکران دینی این است که میخواهندهمه چیزازجمله فلسفه راخود تجربه کرده وخودپی به بی پایگی بسیاری ازنظریه هایی ببرند که قرنهاست منسوخ گردیده است وبهمین دلیل هم جامعه نسبت به این افرادبدبین است وآنهاراهمطرازروحانیون حاکم ونوعی آخوند باکلاه وکراوات می پندارد که وظیفه آنهاآوردن دین ازپنجره بجای دراست دینی که درسه دهه عمرحاکمیت روحانیون وسه قرن عمر تسلط وابستگان ودلبستگان آنهاجزعقب ماندگی رابرکشورتحمیل نکرده است

ملت ایران سخنان آیت الله خمینی درعراق وفرانسه وحتی ایران درابتدای پیروزی انقلاب رافراموش نکرده اندکه تاچه حدخودرابه آزادی وحق وحقوق شهروندی وحاکمیت مردم برسرنوشت خویش متعهدوانمود می کردولی درکمترازچندماه بزرگترین دیکتاتوری رادرتاریخ معاصرایران بنیان گذاشت واکنون گویی تاریخ دوباره تکرارمی شود

انتظارمردم ایران که خون آنهابرجای جای این سرزمین ریخته ومحبس ها رالبریز ازوجودخودنموده اند اینست که روشنفکران جامعه خودراقدمی جلوترازخود بینند بالاخص اینکه این افراد درامنیت کامل درخارج ازکشوربسربرده وازسرکوبهای داخلی وفشارهانصیبی به آنهانرسیده است

والعاقبه للمتقین

Comments