لغوراهپیمایی 22 خرداد، فقدان استراتژی یاحفظ جان ومال مردم؟


برآن نیستم تاباتوجه به شرایط وکشورامنی که درآن بسرمی برم توانایی سران جنبش سبزدرداخل کشوروتحت حکومت نظامی اعلام نشده رابه چالش بکشم که دراین خصوص حقی برای خود قائل نیستم، وبرآن نیستم که خساراتی راکه ازناحیه اصلاح طلبان حکومتی بر ملت ما وامیدهایشان بعنوان ثروت اجتماعی رفت رابازشکافی بکنم اما حق دارم سخن سعیدحجاریان راکه مغزاصلاحاتش می خواندند وسابقه رفاقت 30 ساله باوی داشته ام رایادآوری کنم

وی باگذشت بیش از4 سال ازاصلاحات ودرحالیکه اصلاح طلبان دو بخش اساسی حاکمیت یعنی قوه مقننه وقوه مجریه رادر اختیار داشتند صراحتااعلام کرد که اصلاحات فاقداستراتژی وستاد است وافرادی دیگرنیزدرهمان زمان که خاتمی بعنوان پیشگام گفتگوی تمدنها آبروی ایرانیان رادرمجامع جهانی بازمی یافت اصلاحات رافاقد سر یا رهبری خواندند البته نه سخن حجاریان درفقدان استراتژی وسازمان اصلاحات کشف مهمی بود که نیازبه ضریب هوشی بالاداشته باشد ونه گفتاردیگران در بی سروسرانجامی اصلاحات

کسانی که سابقه کارمدیریت اجرایی یاکارتشکیلاتی جدی داشتند ومسائل راازدیدراهبردی ونه ظاهری آن موردارزیابی قرارمی دادند براحتی چنین سرنوشتی رابرای اصلاحات پیش بینی می کردند واکنون همانهاچون مادری مهربان نگران سرنوشت جنبش سبزهستند، جنبشی که فقدان استراتژی وسازمان وتاکتیکهایش به رای العین برای آنهامشخص است ولی بازفریادآنهادرسایه هیجانات ناشی از سرازیرشدن دفعی مردم به خیابانها وبوق وکرنای کانالهای تلویزیونی وفضای مجازی وفعالان سیاسی جوان امابی تجربه درحال گم شدن است

بهمین دلیل تنهادوروزمانده به راهپیمایی 22 خرداد سران جنبش درداخل آقایان کروبی وموسوی، بایک اطلاعیه که درآن لغوراهیپیمایی بدلیل حفظ جان ومال مردم مستندبه نظرات نمایندگان احزاب اصلاح طلب شده است مردم ایران رادریک تنگنا قرارداده اند هیچکس منکرنیت خیرودلسوزی سران جنبش برای مردم نیست واینجانب باتجربه ای که ازسابقه اجرایی درسیستم دارم می دانم درپشت صحنه اتفاقاتی شگرف درحال وقوع است که ماازآنهابیخبریم وپس ازمدتی نیزناگفته های این تصمیم سران افشاء خواهدشد امابحث من چیز دیگری است وآن اینکه هیچ چیزغیرقابل پیش بینی اتفاق نیافتاده است

چندی قبل حجت الاسلام سعیدی نماینده رهبری درسپاه گفته بود که کشتار75هزارتن نیزجهت حفظ نظام مباح است ومن درهمان موقع درمطلبی ازوی تشکرکردم که رقم 10% مصباح یزدی یعنی 7/5 میلیون نفررانه به 1% (معادل 700 هزارنفر) بلکه به 0.1% کاهش داده است!!

همچنین مامی دانستیم که استراتژی حاکمیت درروابط خارجی وداخلی برموازنه مثبت استواراست ودراین راه ازنظریه بظاهراسلامی " نصربالرعب " که دراتاق فکرهای سپاه پاسداران ومدارس زیرنظرآیت الله مصباح یزدی پرورش داده شده است استفاده می کند.

ومامی دانستیم که رژیمی که حتی نشان دادن یک وی V بعلامت پیروزی برای جنبش سبزرادرخیابانهاتحمل نمی کندبطورطبیعی حضورمیلیونی مردم رادرخیابانهابرای اعلام عدم مشروعیت خودقبول نخواهدکرد

پس چه چیزی باعث می شود که ماابتدائا سفت وسخت مردم رابه شرکت درراهپیمایی دعوت کنیم ولی 48 ساعت مانده به برگزاری آن رالغوکنیم

دوستی می گفت هدف افشاکردن رژیم وترس بی حدوحصرآن ازحضورمردم درخیابانها بوده است بوی گفتم این استدلال شمابدرد یک فردی می خوردکه می گفت من می دانستم که باثبت نام درانتخابات ریاست جمهوری مراردصلاحیت می کنند ولی حداقل برای من یک کلاس واعتبارمی آوردکه من کاندیدای ریاست جمهوری بودم وحاکمیت ازترس مراثبت نام نکرد!! حالاداستان آقای کروبی وموسوی دردعوت ازمردم به راهپیمایی وسپس لغوآنست واینکه آیا آنهامی خواسته اند بااینکارموجودیت جنبش سبزرااثبات بکنند یاازرژیم مشروعیت زدایی بکنند آخریکی نیست ازاین دوستان بپرسدمگرمشروعیتی هم برای رژیم مانده است که کسی بخواهدآنرابزداید؟!

طبق معمول که برای انجام تاترک هرفعلی کلی دلیل اثباتی ونفیی وجوددارد دراین خصوص نیزبلافاصله فعالین سیاسی وصاحب نظران حرفه ای دست بکارشده واستدلالهای بظاهرمنطقی زیادی برای اینگونه تصمیمات واقدامات ردیف کرده اند.

یکی آنراناشی ازمآل اندیشی سران وماهیت مسالمت آمیزمبارزات جنبش سبزبرای جلوگیری ازتحمیل هرینه سنگین برمردم قلمدادکرده است وبرخی دیگرآنراعقب نشینی آشکاردرمقابل تهدیدات کودتاچیان واقراربه اقتدارحاکمیت

برخی باشاره به عدم صدورمجوزراهپیمایی ازسوی دولت آنرانشانه ضعف حاکمیت وقدرت جنبش گرفته اند وبرخی دیگر آنراعقب نشینی قابل پیش بینی سران جنبش ونشانه ای ازعدم همراهی مردم باآنهاوترس ازتهی ماندن خیابانهاقلمدادکرده است

دیگری می گوید لغوراهپیمایی ازسوی رهبران به معنی مخالفت آنهاباانجام آن نیست وشایدنظیرحاکمیت کودتاچیان که رهبرانش در تریبونهای عمومی یک چیزمی گویند ونیروهایشان درصحنه عمل چیزدیگر، جنبش سبزنیزلازم باشدبرای کاهش هزینه سران ازچنین روشهاوتاکتیکهایی استفاده نماید!!

کارکشته ای سیاسی می گوید مهم ارتباط سران جنبش بابدنه ومیزان تبعیت بدنه ازراس آن است مهم نیست که رهبران دستورحرکت به سمت خیابانها تاتوقف آنرابدهند مهم توان آنهادرکنترل بدنه جنبش است که بیانگراعتباراین سران درداخل وخارج است.

فردی دیگربااستدلالی بظاهرمنطقی می گویدازآنجاییکه مدتهاست دیگربحث استفاده ازکف خیابانهابرای بیان اعتراضات با توجه به هزینه آن زیرسوال است وراههای دیگری برای تعمیق اعتراضات مردم وجوددارد لذا دلیلی برای اصراربرآن از سوی سران جنبش وجودندارد ضمن اینکه مانمی خواهیم نداهاوسهرابهای خودرازیادکنیم

ودهها دلیل دیگر

بنده نیزمی گویم اگرمبنی برتوجیه عمل سران باشد بگذارید منهم چنددلیل دیگررااضافه کنم که ما باعدم حضوردرخیابانها ودادن تلفات بااینکارخود تئوری توطئه دشمنان ملت رانیزنقش برآب می کنیم که می گویند سران جنبش می خواهندبا کشته وشهیدسازی راه خودرابه سوی قدرت بازکنند وهمچنین باتوجه به تجربه عملیاتی ام می گویم که هیچوقت درزمینی که دشمن برایتان فراهم کرده است بازی نکنید بلکه وی رابه بازی زمین خودبکشانید وزمان عملیات راخودتعیین کنید زیرا وقتی هم زمین وهم زمان وهم کیفیت نبرد رادشمن تعیین می کند ارتش شما شانسی برای پیروزی درآن جنگ ندارد و.....

واگرمبنایم برشرکت باشد می گویم دربالای وبلاگم شعاری روشن ازیکی ازبزرگان آمریکانوشته ام که می گوید " اگر می خواهی زنده بمانی بایدخودرابرای مرگ آماده کنی" وبهمین دلیل می گوییم ندا جاودانه وزنده است همچنانکه حسین(ع) زنده است ودیگرمبارزان راه آزادی واستقلال

وبازمی گویم وقتی سران جنبش ازدرخواست راهپیمایی درآخرین روزها وبرای حفظ جان ومال مردم واعضای جنبش عقب می نشینند بدنه جنبش را درمقابل یک انتخاب بین ماندن درخانه یارفتن به خیابانها مختارکرده ودوشقه می کنند وبدیهی است که بخشی که جسارت بیشتری دارد وباوجوداندک بودن نسبت به کل اعضای جنبش فداکارانه به خیابانهامی آیند وتوسط نیروهای کودتاسرکوب می شوند واین یعنی اینکه جنبش طلایه داران خودراازدست می دهد درست شبیه نیروهای تکوردرشب عملیات که درنیمه راه بانیروهای گشتی دشمن درگیربشوند ویا با یک میدان مین کشف نشده ازقبل روبروبشوند دراینصورت عقب نشینی آنها تمام عملیات راباشکست مواجه می کند ولی جنگیدن آنهاودادن تلفات اندک قابل پیش بینی پیروزی آنها وارتش خودی رادرجبهه نبرد رقم می زند

نگارنده این مثالهای عینی را می آورد تامخاطبین محترم باعمق قضایاآشنابشوند که راه اندازی یک جنبش واپوزیسیون صرفا اعلام یک اعتراض ویادادن شعاری نظیر"رای من کو" یا"مرک بردیکتاتور" نیست. جنبش سبزیاهرنهضت اصلاحی چنانچه تصمیم به ایجاد دگرگونی اساسی درساختارقدرت وحاکمیت راداردباید خودرادرقدوقامت طرف مقابل خودبیاراید دراین کارزارنظیرصحنه شطرنج هر فعال وکادرموثرچون یک مهره وظیفه وماموریت خودش راباید انجام بدهد اگرقرارباشد این جنبش ازنظرات اساتیدی چون دکترسروش وبشیریه ودیگران بهره گردد آنهارادرجای خودمی نشاند واگردارای مهره هایی درزمینه ژورنالیزم، حقوق بشر، امورسیاسی، اموراقتصادی، امورفرهنگی ونظامی است هریک باید دریک سازمان مشخص بکارگیری وتوان آنهادرمقابل همتایان خود درحاکمیت موردارزیابی وپرورش قراربگیرد وایضادرخصوص سران اصطلاحی جنبش نیزهمین فرمول برقراراست

واقعیت امراینست که بسیاری ازما تصادفا درجایی قرارگرفته ایم که نیاید می بودیم ایکاش برای انسانهانیزیک GPS تعبیه می شد تاهرکس سرجای خودقرارگیرد جنبشی که سازمان نداشته باشد مطمئنااستراتژی هم ندارد وصدالبته که تاکتیک هم ندارد واگرهم برخی اموردراین جنبش به سرانجامی بعنوان دستاورد برسد نه ناشی ازتوانایی رهبران یااستراتژی وتاکتیکهاوسازمان آن بلکه بدلیل شرایطی است که یاازانرژی بدنه جنبش نیروگرفته وتاثیرگذاربوده است ویاتصادفا نصیب جنبش شده است

بعنوان مثال یکی ازدستاوردهای جنبش که حتی اوباما رییس جمهورآمریکانیزبه آن اعتراف کرد نقش مبارزات مردم ایران درتصویب قطعنامه جدید تحریم بوده که شاهد اثرات آن درمنفعل وحتی به موضع مخالفت کشاندن سه دولت لبنان، چین و روسیه با دولت ایران بودیم. دراین خصوص درحالیکه شعارهای بدنه جنبش نظیر" نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران" ویا " مرگ برروسیه" واخیراتلاش جهت گسترش آن به شعار" مرگ برچین" ازنظرحاکمیت ونیزسران جنبش واحزاب اصلی شعارهای ساختارشکن تلقی وجنبش ازآن منع می گردید ولی درعمل کارآیی خودرانشان داد وبااطلاعاتی که نگارنده دارد حتی بخشی دیگرازاقدامات شورای امنیت یعنی قراردادن برخی ازفرماندهان وشرکتهای وابسته به سپاه پاسداران درلیست سیاه وایجاد محدودیت جدی برای فعالیتهای تجاری ومالی مرتبط با حاکمیت وکودتاگران نظیراموربانکی، بیمه وکشتیرانی نیزازطریق همان تفکرساختارشکنی صورت گرفته است که بدیهی است ابتدائا موردتاییدسران جنبش سبزواصلاح طلبان حکومتی نمی باشد گرچه آنهاازآن برای چانه زنی باحاکمیت استفاده خواهندکرد

لذا ادعای اینکه درحال حاضرنیازووظیفه فوری جنبش سبز(درخارج) سازماندهی خودبعنوان یک امرحداقلی وجهت کمک به تبیین استراتژی وتاکتیکهای مناسب توسط سران آن درداخل بدلیل محدودیتهای بی سابقه می باشد یک ادعای گزاف نبوده وباتوجه به تجربه اجرایی نگارنده حیات یاادامه جنبش سبزنظیرجنبش اصلاحات وابسته به آن است واینکه چه کسانی وباچه مشخصات فردی وبااعمال چه روشهایی توان سازماندهی چنین امری خطیری رامی یابندامری است که دریک مطلب جداگانه به آن خواهیم پرداخت

Comments