ناگفته هایی ازرجایی وانفجارنخست وزیری


امری که باعث شد دست به انتشاراین مطلب بزنم نوشته هایی جهت دارازسوی رسانه های دست راستی برای قلب واقعیت این ماجراست ونیزنان به نرخ روزخوارهایی که گوی سبقت رادرفساد، دزدی، تقلب، جعل ، جنایت وکشتارازتمام دولتهاوباندهایی مافیایی شناخته شده درتاریخ برده اند وآنوقت ادعای طرفداری ازمرحوم رجایی رامی کنند

شایدخواست خدابودکه نگارنده درابتدای سال 60 به نخست وزیری راه یابد تاشاهدیکی ازوقایع تاریخی کشورمان باشم ایامی که خاطرات بسیارتلخ وشیرین وناگفته های آن تاهنگام مرگ همراهم خواهدبود

مطلبم راباجریان انفجارآغازمی کنم که درآنروزازمحل دفترخودکه درطبقه پنجم قرارداشت متوجه صدای آن وسپس دودی شدم که ازطبقه اول متصاعدمی شد بنظرم رسیدکه مجاهدین خلق باآرپی جی ازیکی ازساختمانهای اطراف به نخست وزیری حمله کرده اند(شبیه حمل به دفترمحسن رضایی مسئول اطلاعات درستادمرکزی سپاه پاسداران یانگارستان هشتم درهمان ایام) ووقتی ازپنجره اتاقم به پایین نگاه کردم یکی دوتن ازافسران نظامی شرکت کننده درجلسات شورای امنیت رادیدم که درمحوطه چمن پشت محل انفجارچمباته زده بودند

پس ازآن باسرعت ازاتاق خارج شدم تابه طبقه موردنظررفته وبه قربانیان حادثه کمک نمایم که متوجه شدم درب آسانسورشمالی بسته شده وبه سمت طبقات پایین شروع به حرکت کرد بالاجباربه سمت آسانسورجنوبی که درسمت چپ قرارداشت رفته وباتعدادی از همکاران که آنهاهم همزمان بامن به مقابل آسانسوررسیده بودند به سوی طبقه اول ومحل حادثه روانه شدیم که دراینموقع دیدم تعدادی از کارکنان ومامورین آتش نشانی درصددخاموش کردن آتش سوزی ناشی ازآنفجارمی باشند ودودغلیظی ازتمام منافذطبقه فوق به بیرون می زد(دلیل آن آتش زابودن بمب بکاررفته توسط مسعودکشمیری وکف پارکت وسقف آکوستیک اتاقهای مربوطه بود)

بنده که شاهدپایین آمدن آسانسورشمالی ومسیرآن ازمحل انفجاربودم فورابه ماموران گفتم که درآسانسورکسانی محبوس هستند وخودبی درنگ به طرف انستیوپاستوردویده تاباآوردن کپسول اکسیژن بتوانم جان فردیاافرادگرفتاردرآسانسوررانجات بدهم پس ازآن باتلاش زیاد توانستیم درب آسانسوررابازکنیم ولی متاسفانه آسانسوردربین طبقات گیرکرده وبعدمتوجه شدیم که مرحوم دفتریان معاون اداری مالی نخست وزیری تنهافردی بوده که درآسانسوربوده ودرهمانجادراثرخفگی جان داده بود

پس ازچندین ساعت که درگیرسروسامان دادن به اوضاع بودیم درصددبرآمدم که به منزل بروم وهمسرم راازنگرانی دربیاورم ووقتی خیابان پاستوررابه سمت خیابان مصدق(ولیعصرفعلی وپهلوی سابق)ترک می کردم باصدای همسرم که باچشمان اشک آلودپست نرده ها حفاظتی درانتظارخبری ازمن بودمواجه شدم وپس ازتوجیه وی نسبت به حادثه وازبین رفتن رجایی وباهنرودفتریان باهم به طرف منزل رفتیم

درخصوص عملکردسیاسی، اجرایی وشخصیت رجایی واینکه چرادرآنزمان وی ازسوی آیت الله خمینی فردی مناسب پست نخست وزیری وسپس ریاست جمهوری تشخیص داده شد ونحوه انتصاب وی اگری عمری باشد درآِنده خواهم نوشت وبسیاری از ناگفته ها را خواهم گفت ولی مطلبی که برایم جالب بودخاطره ای بودکه رجایی پس ازاحرازپست ریاست جمهوری تعریف کرده ودرکمترجایی منتشرشده است

وی می گفت درسال 54 که توسط ساواک دستگیرمی شودبازجوی وی بازدن سیلی به گوش وی می پرسد می خواهی بااین فعالیتهای مخرب به کجابرسی می خواهی مدیرکل بشوی؟ وسپس بادست سیلی محکمی به گوش وی می زند وسپس دوبارمی پرسدنکنه که می خواهی معاون وزیربشوی و سپس بازیک سیلی دیگرراحواله صورت رجایی می کندوهمنینطورتاوزارت ونخست وزیری ونهایتامی گویدنکنه می خواهی شاه بشوی که درآنموقع سیلی محکمتری بوی می زند
رجایی می گفت هیچگاه تصورنمی کردم که پنج سال بعدازآن گفته های بازجویم اثری ازحکومت پادشاهی درایران نمانده ومن رییس جمهورکشورم بشوم!!ودراین رابطه اوهمیشه مراقب بود که مرزهای اخلاقی راردنکرده ودچارخصلتهای متفرعنانه ناشی ازپستهای نخست وزیری وریاست جمهوری نگردد.

خاطره دیگری که ازوی درذهنم است ومیزان مراقبت وی راازخودمی رساند مربوط به راننده وی است یک آقای چاقی بودکه الان اسمش یادم نیست می گفت شبی برای خانواده خودیکی دوکیلوگلابی می خرد ودرآبدارخانه طبقه فوق نگهداری می کند درساعات پایانی شب که رجایی مشغول مطالعه وامضاء نامه های اداری بوده است دلش برای رجایی می سوزد ویکی ازگلابی های درشت وخوب راشسته وبرای نخست وزیرمی برد رجایی بانگاهی به گلابی ووضعیت مالی راننده خودمی فهمدکه این فردگل سرسبدمیوه های خودرا برای وی آورده است نگاهی بوی می اندازد ومی گویدخیلی ممنون ازلطفت ولی می دونی آدمهاباهمین چیزهاتبدیل به شاه می شوند شاید برای خیلی هااین جمله مفهوم نداشته باشد ولی مثل معروفی است درفارسی که می گوید"سرچشمه شایدگرفتن به بیل، چوپرشدنشایدگرفتن به پیل" واکنون این داستان رامقایسه کنید باداستان رهبری وخامنه ای
فردی که روزگاری شعرمی گفت وتارمی زد وپیپ می کشید وامروزکمترین کارش کشتاروشکنجه وحبس آزادیخواهان وغارت دهها میلیارددلاری سرمایه های ملی وبه گروگان گرفتن 70 میلیون ایرانی وفرهنگ وتمدن چندهزارساله آنست

اماموضوع دوم درخصوص سوء استفاده افراطیون وکودتاچیان حزب جمهوری ازاین حادثه برای حذف جریان مخالف خودازعرصه سیاسی کشوربودکه ازفردای حادثه رقم خوردوتاهم اکنون ادامه داردسایتهای دست راستی نظیربازتاب به بهانه شهادت رجایی بار دیگر عقده گشایی کرده وبامتهم کردن مخالفین سیاسی خودوبزرگنمایی ارتباط برخی ازآنهابامجاهدین خلق درقبل ازانقلاب درصددآن هستندتا نشان دهندکه این حادثه برنامه افرادی نظیربهزادنبوی وبرخی ازدوستانش برای بدست گرفتن دولت بوده است این تفکرکه سالها توسط اسدالله لاجوردی جلاد اشاعه داده می شدوبه قول یکی ازطرفدارانش باوی تادم مرگ ادامه داشت هم اکنون نیزتوسط عناصرتندروبشدت دنبال می شودودرتمام نوشته های آنهااسامی افرادی نظیرخسروتهرانی، محمدرضوی، سعیدحجاریان، دادشی،جوادقدیری،مرحوم تقی محمدی، محسن سازگاراو...به چشم می خورد جالبترازهمه اینکه فردمعرف مسعودکشمیری به نخست وزیری مهدی (سیف الله) ابراهیمی بوده که ریاست دفترسیستان وبلوچستان رادربخش معاونت اجرایی - اموربحرانهابه عهده داشت وچون قبل ازانقلاب باآقای خامنه ای درهنگام تبعیدچندماهه وی به بلوچستان آشناشده بود نام وی درتمام مطالب نگاشته شده درخصوص ماجرای انفجارنخست وزیری ازردیف متهمین حذف گردیده است!! برای اینکه باعمق فاجعه بیشترآشنابشویم کافیست مقایسه ای بین دوحادثه مشابه یعنی انفجاردفترمرکزی حزب جمهوری در7 تیر60 وانفجارنخست وزیری در8 شهریورهمان سال بشود واینکه اصولا جریان افراطی هیچگاه بدنبال متهم کردن کسی یاجریانی برای انفجارحزب جمهوری برنیامد ودلیل آن این بود که فردمعرف کلاهی(مسئول انفجار) شخص مصطفی میرسلیم ازاعضای مرکزی جمعیت موتلفه اسلامی وحزب جمهوری اسلامی بود

مطلب دیگرافشای لاشخورهایی هستند که باجعل وشبیه سازی درصدد انتساب خودبه جریان فکری مرحوم رجایی می باشندوبانمایش ساده زیستی نظیرنشستن بروی زمین یابه صرف افتخارحضوردربرخی جلسات بارجایی خودراپیرومشی آن مرحوم می نامند درحالیکه هیچیک ازویژگیهای اخلاقی وباطنی وی راندارد
این جریان فاسد وتبهکاراولین بارازطریق فردی بنام محمدشریعتمداری (معاون اداری دفتراطلاعات وتحقیقات نخست وزیری) که بعدادردوره خاتمی به وزارت بازرگانی رسیدشکل گرفت این فرددرزمان هاشمی ریاست ستاداجرایی فرمان امام راداشت درواقع یکی ازسه مسئول کارگزاری مافیایی مالی واقتصادی خامنه ای می باشد واداره ثروت افسانه ای خامنه ای راکه بالغ برصدههامیلیارددلاربوده ودربنیادهاونهادهای مالی نظیربنیادمستضعفان،ستاداجرایی فرمان امام،قرارگاه سازندگی خاتم الانبیاء، بنیادتعاون سپاه ودههاموسسه مالی ریزودرشت تحت نظارت مالی خوددارد
کلیه پولهایی که جهت حمایت ازتروریزم بین الملل درخارج هزینه می گرددوتامین مالی کودتاچیان وسرداران فاسدسپاه، قضات امنیتی، مراجع تقلید دولتی، شکنجه گران، لباس شخصی ها، اراذل واوباش وباندهای آدمکش ومداحان خامنه ای واحمدی نژاد همگی توسط این فردمدیریت می شود وحتی تاسنت آخرحساب آنراماهانه به رهبری ارائه می دهد

خامنه ای واحمدی نژاد که شاهکارمالی آنها نابودی ودزدی 400 میلیارددلاردرآمدنفتی طی سالهای 89-84 ازکیسه ملت فقیرودرمانده ایران بوده است وتنهاچندقلم نمونه کوچک آن توقیف تریلی حامل طلاودلاردرترکیه به ارزش 18/5 میلیارددلارویاثروت 200 میلیون دلاری سردارصادق محصولی می باشد وقاحت رابه حدی رسانده که آشکارا ودرملاء عام خودرابارجایی مقایسه می کنند والبته ازکسی که خودراباحضرت علی ومخالفان خودراباطلحه وزبیرمقایسه وحتی فتوابه جایزنبودن مخالفت باخودمی دهد این امردورازانتظارنیست
کسانیکه باشعار"اوردن نفت بروی سفره مردم" حتی به حذف آب ونان هم ازسفره مردم برای پرکردن جیبهای خودومزدورانشان راضی نمی شوند چگونه دم ازساده زیستی ومقایسه خودوهمدستانشان بارجایی می زنند
نگاهی به زندگی وگفته های همسررجایی که شاهدزنده زندگی اوبوده واکنون درتنهایی وعسرت روزگارمی گذراندنشان می دهد که خامنه ای وسگهای دست آموزش بویی ازانسانیت نبرده اند چه رسدبه اخلاق وساده زیستی رجایی

بهرحال جداازمواضع سیاسی که پیرامون رجایی ونحوه انتخاب وی به نخست وزیری وجوددارد این یک واقعیت است که هیچکس پاکدامنی وساده زیستی وی رانداشته وبه همین دلیل نیزفرصت طلبان سعی می کنند بامصادره شخصیت اخلاقی رجایی وپنهان کردن ماهیت خوددرپشت سخنان والقاب فریبنده ازاین کلاه برای خودنمطی بسازند بنده باشناختی که ازرجایی دارم مطمئن هستم که اگروی زنده می مانداکنون درگوشه زندان ایام سپری می کرد یابعنوان یکی ازسران فتنه فتوای قتلش رادریافت کرده بود

Comments