بخش سوم- جنبش سبزودیسکورسهای آن

آقایان کروبی وموسوی دربیانیه خود ادعاکرده اند که " درطول سالهای اخیروبویژه دردوسال گذشته گفتمانی نومتولدشده است وهیچ چیزنمی تواند مانع رشد آن بشود " و بالاخص آقای کروبی که نام وی بعنوان امضای اول پای بیانیه بچشم می خورد دربخش دیگری ویژگیهای این گفتمان رااینگونه تشریح می کند " گفتمانی که فساد را تحمل نمیکند وباوعدۀ آوردن نفت برسرسفره مردم، یکشبه قیمت نان وسوخت وبرق وگازراچند برابرنمی سازد"وقس علیهذا


سوال ما ضمن اینکه به سلامت مالی نسبی آقای کروبی وفرزندان دلیرشان نسبت به بسیاری دیگرازکارگزاران نظام اعتراف داریم اینست که اولا چه کسی درموقعیت ریاست دوره ششم مجلس شورای اسلامی مبلغ 300 میلیون تومان راازشهرام جزایری دریافت کرده وبعد هم با جسارت تمام دریافت وجوه ازسوی روحانیون موردتایید امام را یک امرکاملا شرعی وعرفی خواند درحالیکه آن شخص بعنوان متهم به پرداخت رشوه به مقامات نظام به 27 سال زندان محکوم گردیده است!!


ثانیا چه کسی جزشما برای اولین باروعده آوردن پول نفت برسرسفره مردم وپرداخت 50 هزارتومان به هرایرانی که توهین آشکاربه ملت بزرگ ایران بود راشعارانتخاباتی خود ساخت؟ آیا جنابعالی درانتخابات دوره نهم یعنی چهارسال قبل این شعارراانتخاب نکردید و دوسال بعد ازآن هم وقتی درنشست پلی تکنیک درسال 86 یکی ازدانشجویان ازشماپرسید هنوزهم به آن شعاراعتقاد دارید فرمودید بله ولی شرط آن اینست که به ریاست جمهوری انتخاب شوم!!


آیا واقعیت امراین نیست که تفاوت شعارهای کروبی واحمدی نژاد تفاوت 50 هزارتومان و44 هزارتومان یارانه ها برای هرایرانی است؟


درادامه همین بحث مهندس موسوی دربیانیه می گوید " گفتمانی که به حفظ نیروی کارکشورایمان دارد ومنابع وتولیدملی را با تحویل بازارملی به واردات خارجی ویران نمی سازد .گفتمانی که عزت کارگروکارآفرین را میخواهد نه ذلت آنها را"


که دراین رابطه باید گفت باتوجه به قانون کارفعلی که هنوزهم میراث دوران نخست وزیری شماست وبه قانون کارگر معروف است ممکنست دفاع ازکارگران شعارحقی دربیانیه شماباشد ولی متاسفانه شعاردفاع ازکارآفرین، سرمایه گذارو قوانینی که چرخهای اقتصاد کشوررابااستفاده ازنیروی کارومنابع ملی بحرکت درآورد فاقد اعراب درقاموس شما وآقای کروبی می باشد. البته باتوجه به نابودی اقتصادکشورتوسط باندکودتاواقتدارگرایان همراه آنان مطمئن هستیم که به شعارخود عمل خواهید کرد.


دربخشی دیگرازبیانیه خطاب به حاکمان آمده است " به راستی شمایانی که هرروزوساعت سنگ اسلام ومعنویت را برسینه میزنید، چند زن رامیتوانید نشان دهید که درصدر اسلام اعدام شده باشند؟!"


دراین رابطه متاسفانه لازم به توضیح فراوان است، البته اسلام درآنموقع هنوزاینقدرپیشرفت نکرده بود که زنها رانیزدسته دسته وهفتصد تاهفتصد تا نظیرمردان وجوانان بنی قریظه پس ازتسلیم شدن گردن بزند ضمن آنکه درغزوه فوق نیز همانطوریکه درکتاب معتبرومرجع مغازی نوشته محمدبن عمرواقدی آمده وبنده مجبورشدم آنرابعنوان جزیی ازدوواحددرسی تاریخ اسلام دردانشگاه پس ازانقلاب فرهنگی بخوانم آمده بود که درغزوه فوق زنان نیزازگردن زدن بی نصیب نمانده ویکی از زنان یهودی نیزبه اتهام شرکت درقتل یک مسلمان اعدام شد ولی درخصوص نوع پیشرفته اعدام یعنی ترورکه ظاهرا تحت عنوان "فتک" دراسلام حرام است به نمونه عصماء دخترمروان درزمان پیامبراشاره می کنم که درهجوآنحضرت (نظیراشعارهمین خانم سیمین بهبهانی خودمون دروصف خامنه ای) شعرمی گفت وحیفم می آید عین مطلب را ازصفحه 124 ، جلد اول کتاب تاریخ طبقات ابن سعد کاتب واقدی ترجمه استاد محمود مهدوی دامغانی نقل نکنم وی می گوید " درسال دوم هجرت درمدینه٫ عصماء دخترمروان باسروده های انتقادی اش ازاسلام موجب رنجش خاطرپیامبراسلام می شد! عمیربن عدی ازاصحاب محمد که کم بینا بود٬ دردل شب به طرف خانه او رفت و وارد شد. فرزندانش درکناراوخفته بودند، یکی ازآنها که شیرخواربود روی سینه اوبود. عمیربن عدی با دستهایش او را لمس کرد وکودک راکنارزد. سپس شمشیرش را درسینه عصماء فروکرد تاجاییکه شمشیرازپشت اوبیرون آمد. سپس نمازصبح رابا پیامبردرمسجد خواند. پیامبرخدا ازاوپرسید، دخترمروان راکشتی؟ اوگفت: آری، آیا گناهی برمن است؟ پیامبرگفت: نه، بخاطراو دوبزنیزبه یکدیگرشاخ نخواهند زد."


عزیزانی که بجای نگاه به آینده دائمابه گذشته استناد می کنید ومی خواهید قرائتی رحمانی ازاسلام ارائه بدهید آخرچرا به میدانی واردمی شوید که درآن جزباخت چیزی نیست!! دین ومذهب اگردرقرن 21 ازنظرمعنوی جایگاهی برای انسانها داشته باشند که دارند لازمه آن اشاره به احکامی نیست که متعلق به 14 قرن قبل بوده است آیا دنیای مدرن ومسیحی امروز برای توجیه مقولاتی نظیردموکراسی، حقوق بشرباید به شکنجه های قرون وسطی وجنگهای صلیبی استناد بکند؟!


فکرمی کنید که علت تروروکشتن عصماء بن مروان باآن وضع فجیع که فرزند شیرخواره اش پستان مادررا دردهان داشته چیزی جزفقدان آزادی بیان وشعراهایی انتقادی بوده است که بطورتلویحی پیامبررا موردخطاب قرارمی داد؟! بعنوان نمونه نگاهی به این شعربیاندازید تاببینید درصدراسلام عزیز زنانی چون عصماء به چه اتهامی ترورمی گردیدند وی خطاب به طوایف عوف وخزرج ونه پیامبرمی گوید:


" به نشیمنگاه بنی مالک٫ عوف وخزرج، زپی آن روید که نه مرادیست ونه زمذحج، بزرگان راهمه کشت وهنوزچشم به اودارید؟ زگوشت سوخته امید آب دارید؟"


حال ازشما می پرسم که بامقایسه برخوردهای خشونت آمیزحاکمیت فعلی باصدراسلام بدنبال اثبات چه چیزهستید؟ و با توجه به موارد فوق واینکه طرف مقابل شما یعنی مالک الرقاب دین رسمی کشوردست بالارادرتفسیر به رای آیات وروایات قرآنی واحادیث دارد فکرنمی کنید که درحال بافتن شعری هستید که درقافیه آن می مانید؟ آیا دردوران طلایی خمینی یعنی دقیقا درسالهای 60 و67 که بارها آنرا اتوپیای خودخوانده اید واسلام تامغزاستخوان ماپیشرفت کرده بود مردان وجوانان شیعه ونه یهودی !! کشورچهارهزارتا چهارهزارتا اعدام نشدند؟ آیا زنهای جوان ودوشیزگان ایرانی تحت عنوان طرفداری ازمجاهدین وفدائیان درگروههای ده تایی وصدتایی اعدام نشده وحتی برای اجرای کامل احکام اسلامی وبعنوان یک عمل مستحبی پرده بکارت آنهانیزتوسط برخی ازپاسداران وشکنجه گران که نوه های همان مجاهدین صدراسلام بودند قبل از اعدام دریده نشد؟! آیا ما که برای دست اندازی صربهای جنایتکار به ناموس زنان بظاهرمسلمان بوسنیایی رگهای غیرتمان بیرون زده ورزمندگان خودرابه آنکشورگسیل کردیم درکشورخود نسبت به زنان ودخترانمان چنین تعصبی داشتیم وداریم؟!


البته جسارت ماراخواهید بخشید ولی ازآنجا گه گفته اید جنبش سبز، مقید به " گفتمانی است که پاسخ دروغ وتهمت وناسزا راباراستی وحقیقت وادب می دهد" ومانیزکه خودراازپیروان جنبش فوق می دانیم اجازه نمی دهیم هیچکس ازجمله سران جنبش دوباره باتحریف حقایق، وارونه جلوه دادن واقعیتها یا استناد به نیمی ازحقیقت برای پوشاندن نیمه دیگرآن دوباره به فریب نسل جوان دست بزنند


سران جنبش سبزدربیانیه خود درخصوص استقلال جنبش سبزگفته اند " گفتمانی است که چشم امیدی به بازی های پنهانی قدرت های جهانی ندارد و راه حل شفاف ملی راتنها راه تحول به سوی اصلاح امورمی داند" که سخن سنجیده ای است ولی باید این امرمشخص شود که مراد ومقصود صادرکنندگان آن چه بوده است آیا این امریعنی " نداشتن چشم امید به قدرتهای جهانی" بدلیل عدم شناخت ازدنیای بیرون وجامعه جهانی وناشی ازدرونگرایی وبومی بودن کادرهای جنبش وافرادی نظیرآدمهای احمدی نژآد وخامنه ای است که بدلیل عدم شناخت ازروابط بین المللی وارتباطاتی محدود به چندمسافرت تشریفاتی به کشورهایی نظیرسوریه، عربستان، کره شمالی وامثالهم نیازبه همگونی با محیط خارج راضروری نمی دانند؟! آیا می دانید همین آقایان که دم ازعدم نیازبه ارتباط بادنیای خارج وبه قول شما قدرتهای جهانی می زنند شبی راسربربالش نمی گذارند مگراینکه به فکرروزنه ای برای ارتباط با همین کشورها باشند وفقط مشکل آنها ترس بی حد وحصر از فروافتادن در دوروتسلسل باطلی است که خود مبدع آن بوده اند


ملت ایران یادشان نرفته است که دردوران مبارزات انتخاباتی دوره های نهم ودهم ریاست جمهوری چه مسابقه ای بین کاندیداها که برخی ازآنان القاب سرلشکری سپاه رانیزبا خودیدک می کشیدند برای جلب نظرآنها ازطریق شعار" برقراری رابطه با شیطان بزرگ وآمریکای جهانخوار" برپاشده بود ودرجریان برپایی اعتراضات پس ازانتخابات نیزیکی ازشعارهای مهم مردم " اوباما، اوباما، یابااونها، یاباما" بود و" نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران" متاسفانه باید اذعان داشت که یکی ازمشکلات جنبش سیزهمین رهبرانی هستند که مسائل وروابط بین المللی رادرک نکرده ودرعین حال خودراعقل کل می دانند درست شبیه رقبای خود که هنوزدرادبیات سیاسی دهه اول انقلاب دست وپامی زنند .


به یادداشتهای افرادی نظیرحسین موسویان، محمد صدر، صادق خرازی که خودرا پیشروان دیپلماتهای اصلاح طلبی دانسته وجمعا تعدادشان به اندازه انگشتان یک دست هم نمی رسد درسایتهای مربوطه رجوع کنید تاعمق مطلب موردنظرنگارنده را متوجه بشوید دقیقاهمین دیدگاه است که جنبش سبزرانظیراقتدارگرایان درچهارچوب تنگ عوام گرایی تحت عنوان دیپلماسی عمومی زمینگیرکرده است وموجب می شود فرصت استثنایی ارتباط با جامعه جهانی طی یک سال اول سرزندگی جنبش ازدست برود وزمانی نیزکه برفرض محال جنبش بخواهد ازارتباطات وابزارهای دیپلماتیک درعرصه بین الملل به نفع خودش بهره بگیرد دیگرازکف خیابانها جمع شده ورمقی برایش نمانده است گرچه دراین خصوص سیاست دولت وریاست جمهورآمریکا نیزقابل سرزنش است که سال نخست خودرا که همزمان با خیزش مردم ایران بود با برنامه زمان بندی شده یکساله جهت مذاکره با رژیم به هدرداد.


مزید آگاهی دولت دموکرات آمریکا باقبول اشتباه خود درعدم حمایت بموقع ازمبارزات مردم ایران واتلاف وقت جهت رسیدن به توافق برمساله اتمی با دولت احمدی نژاد درنظرداشت برای اولین بارپس ازپیروزی سران جنبش سبزایران را بعنوان رهبران واقعی ملت ایران به رسمیت شناخته وحمایت جهانی راازآنان به اعتبارآراء ریخته شده به صندوقها جلب نماید که بااعلام عقب نشینی آقایان ازراهپیمایی سالگرد برگزاری انتخابات درژوئن 2010 اعلام این حمایت نیزمنتفی گردید.

Comments