رازچفیه خامنه ای ودروغ های شاخدارمجذوبین ولایت


عزیز(محمدعلی) جعفری فرمانده کل سپاه پاسداران درسخنرانی خود دردانشگاه شریف دریک ادعای دروغین چفیه رهبری رانماد مبارزه با اصلاحات واصلاح طلبان ذکرکردند درحالیکه چفیه خامنه ای نماد فراربه جلوی ایشان پس ازافشای قتلهای زنجیره ای وعبورافشاگریهای عمادالدین باقی واکبرگنجی ازعالیجنابان خاکستری وسرخ پوش ورسیدن آن به رهبری بود. خامنه ای دراولین سخنرانی خود درزمستان 78 با چفیه انداخته بردوش ازآمادگی خودبرای شهادت وجبهه های دادسخن داد که نزدیک به 12سال ازپایان جنگ ایران وعراق می گذشت

ازآنجاییکه این روزها علاوه برسردارسپاه برخی ازمقامات رژیم بانیت خودشیرینی برای رهبری واخذ امتیازاقدام به داستان سرایی قدسی در قبال چفیه رهبری می کنند برآن شدم که گوشه هایی ازازاین عملیات فریبکارانه خامنه ای واطرافیانش رادراین خصوص افشاء نمایم تامخاطبین بیش ازپیش باچهره نفاق سردمداران رژیم وپیروان کودن آن آشنابشوند

سردارسرلشکرجعفری که ظاهرایادش رفته است قبل ازسخنرانی مطالب دیگرسرداران نظام ازجمله سرلشکرمحسن رضایی و سرلشکرحسن فیروزابادی رادرخصوص چفیه آقا مطالعه کند نمی داند که سلف وی درسپاه دربارهااستفاده ازچفیه توسط رهبری درجریان جنگ اشاره کرده ونهایتا نیزاستفاده دائم ازچفیه رابعنوان بخشی ازلباس خامنه ای مربوط به مانوربزرگ عاشورا درسال 74 درمنطقه عمومی ساوه ذکرکرده است.

اما حسن فیروزآبادی ماجرای چفیه رهبری راباآب وتاب بیشتری تعریف کرده ومی گوید:

" چفیه‌ آقا مثل یک رازجذاب است که شاید هنوزکسی نتوانسته به آن راز دست پیدا کند وهرکسی زرنگ‌تر باشد، می‌تواند درمجلسی که آقا حضور دارند، چفیه ایشان را به عنوان تبرک بگیرد وتا آخرعمرآن را برگردن خود بیندازد وبا افتخاربه همه بگوید که این چفیه ازروی شانه‌های آقا برداشته شده و به دست من رسیده است.
کسانیکه تا به حال به محضر آقا شرفیاب شده‌اند، شاهد بوده‌اند که هربارکه کسی چفیه آقا را طلب کرده، ایشان با رضایت کامل به یکی ازهمراهان ‌‌فرمودند «این چفیه را ازشانه من بردارید وبدهید به ایشان." وادامه می دهد:
" شانه‌های ایشان هیچ وقت خالی ازچفیه نبوده، شاید این تکّه پارچه نمادی ازدفاع مقدّس است؛ شاید علامت حمایت از مظلومان فلسطین وشاید نشان وحدت امت اسلامی است"

خبرگزاری فارس دریکی ازگزارشات خودبه مناسبت سفرپرحاشیه خامنه ای به قم می نویسد:

حجت‌الاسلام سيدجوادشهرستاني داماد ورئيس دفتر آيت الله سيستاني با دوپسرنوجوانش خدمت رهبري مي‌رسند. پدر، فرزندان خود را که معرفي مي‌کند همه به ذهن‌شان مي‌رسد که اين دونوه آيت‌الله‌ سيستاني هم هستند. يکي ازآنها که زرنگتر است چفيه رهبري را مي‌گيرد.اين ماجراي گرفتن چفيه رهبري به دانشجوها و بسيجي‌ها خلاصه نمي‌شود. بيت آيت‌الله‌ سيستاني هم چفيه آقا را با خود مي‌برند

نشریه لشکر41 ثارالله کرمان ازشفای دخترکی 8 ساله درکرمان بنا زهرا باچفیه خامنه ای ودرجریان سفروی به آن استان درسال 85 می نویسد واینکه این دختربچه براثرتصادف شدید درکمابوده ورهبری درپاسخ به درخواست مادروی چفیه اش رابعنوان تبرک بوی داده وباکشیدن آن بروی دخترک شفاپیدامی کند این نشریه ازقول مادرآن دخترمی نویسد:

" وقتی رهبربیرون آمدند، جلورفتم. ازهیجان می لرزیدم. اشک جلوی دیدگانم را گرفته بود وقدرت حرف زدن نداشتم. عاقبت زبان دردهانم چرخید و گفتم: آقا! دخترهشت ساله ام تصادف کرده ودرکما است. نامش زهرا است. ترا به جان مادرت زهرا یک چیزی به عنوان تبرک بدهید که به بچه ام بدهم تا شفا پیدا کند. آقا بدون تأمل چفیه اش را ازشانه برداشت وتوی دستهای لرزان من گذاشت، داشتم بال درمی آوردم. سراسیمه برگشتم وبدون هیچ درنگ وصحبتی فوراًچفیه متبرک آقا را روی چشمان ودست وصورت زهرا مالیدم وناگهان دیدم زهرا یکی ازچشمانش را باز کرد. حال عجیبی داشتم. روحم در پروازبود وجسمم درتلاش برای بهبودی فرزندم که تا دقایقی پیش، ازسلامت وی قطع امید کرده بودیم. ساعت 2 بعد ازظهر آن روز، زهراهردوچشمش را کاملاً بازکرد وروزبعد هم به بخش منتقل شد وفردایش هم مرخص گردید."

سایت آتی نیوزبه نقل ازحبرنامه دانشجویان ایران وازقول دانشجوی بسیجی ونخبه سیدهادی میررکنی می نویسد:

" صبح بود که رسیدم؛ حدودا ساعت حدود7 شده بود. خیلی ازدوستان زودتر ازمن آمده بودند تا به وصال یارخویش برسند. درچشمان بعضی ها اشک شوق جاری بودو.... وقتی که جوکمی آرام شد وبچه ها شعار های همیشگی را دادند چشمم به چفیه آقا دوخته شد. در تلویزیون زیاد دیده بودم که می روند وچفیه ایشان را می گیرند خصوصا دیدارهای دانشجویی که از این قاب تلویزیون هم وجد آوراست. خب راستش روبخواهید من هم می خواستم آنروززودترازهمه چفیه آقا روبگیرم حتی تو دلم به آقا هم گفتم ... . چند لحظه بعد مثل کودکی که ازمادرش چیزی می خواهد اما زبان گفتن ندارد با دستم هم به آقا اشاره کردم که آقامن چفیه شما را می خواهم. اما مثل اینکه این دفعه هم قسمت من نبود. یکی ازدوستان که پشت میکروفون بود بعد ازایرادصحبتهایش ازفرصت استفاده کرد ورفت پیش آقا؛ نه فقط چفیه روگرفت بلکه توانست دست مبارک آقا راببوسد. از قدیما گفتن حسودی چیزخوبی نیست ولی حقیقتش خیلی حسودیم شده بود. خوب نوش جونش اون بوسه زیبا و اون چفیه متبرک..
*بعد ازاویکی ازخانم ها صحبت کرد ودرآخرصحبتهایش به آقا گفت که چندسال بوده که می خواسته چفییه ایشون رو داشته باشه وآقا هم فرمودند که یک چفیه رو هم به ایشون می دهند و ..."

روایت جالب دیگری درخصوص همان خانم مسن وزشتی است که درنمایشگاه مطبوعات ازدل باختگی خودبه رهبرمی گوید ومجاهدین دربرنامه سیمای آزادی خود ویدئوکلیپ وطنزجالبی درخصوص آن ساخته اند. این خانم که ظاهرامسئول غرفه "پیام کلیدر" بوده است نیزهمانند دیگرذوب شدن درولایت پس ازادعای فداشدن برای خامنه ای درخواست چفیه کرده وچنین نقل کرده اند:

" رهبردرآن لحظه چفیه نداشت. یعنی غرفه‌دارها امان نمی‌دادند. یک نفرکه همراه گروه می‌آمد چفیه‌ای به رهبر داد ورهبر چفیه را به لب‌هایش نزدیک کرد وچیزی خواند وداد به زن."

وبازدرحاشیه همان دیدارخامنه ای ازنمایشگاه مطبوعات می نویسند:

«رهبرجایی ایستاد. یک نفرعبایش رابلند کرد یک نفردیگرچفیه‌ای انداخت روی دوشش ودوباره عباجاگیر شد روی شانه‌ها اما چهارقدم بعد یک نفردرغرفه "توسعه قلم"چندین وچندباره چفیه را گرفت.

" درغرفه " تمدن ایرانی" سه خانم ایستاده بودند که فقط یکی‌شان کارت داشت. معلوم بود دونفرشان خودشان را چپانده‌اند آنجا که رهبر را ببینند و لابد چفیه‌اش را بگیرند. ازشان پرسیدم و گفتند از راهروی ۲۸ آمده‌اند. پرسیدم از کجا فهمیدید که رهبر می‌آید؟ یکی از آن‌ها که سرزبان‌دارتر بود، گفت: دیشب که گفتند فردا زودتر بیاید، یه حسی به من می‌گفت فردا آقا می‌یاد، من هم دیشب اصلا خوابم نبرد. این دوستم هم خواب دیده چفیه آقا رو می‌گیره. ...و درحد یک جمله 4 کلمه‌ای چفیه را درخواست کرد.. رهبر گفت: یک چفیه به من بدهید. وجواب این بود که تمام شده. رهبربه دخترگفت: می‌بینید که همه را گرفته‌اند، حالا اگر آوردند می‌گویم بدهند."

نویسنده گزارش می‌نویسد: "خوشحال بودم که بالاخره یک عملیات چفیه‌گیری ناموفق هم دیده‌ام! رهبر که رفت دیدم دختر رویش را برگردانده و دارد گریه می‌کند، گریه کردنی! دوستش به من گفت: آقا بگید بعدا به این دوست ما چفیه بدن... لطفا بگین دوتا باشه... نویسنده به تمام شدن چفیه اشاره كرده بود اما چفیه‌های او مگرتمام شدنی است؟ باز ادامه می‌دهد: «نیم‌ ساعت بعد که بازهم چفیه آوردند، رهبر گفت یکی ازاینها را بدهید به آن دخترخانمی که خواسته بود وتمام شده بود و اینطورشد که خواب اوتعبیر شد

هیچگاه یادم نمی رود که پس ازماجرای ترورسعیدحجاریان که نقش خامنه ای درآن کاملا آشکاربود وی برای نمایش برائت خود ازصدوردستورقتل مشاورخاتمی به دفترخودمی گوید ملاقاتی راباهمسرحجاریان (خانم دکترمرصوصی) وفرزندانش محسن وزینب ترتیب بوهند تاوی با دلجویی ازآنها وپخش خبردیداربه هدف خودبرسد خامنه ای درآن دیدارطبق معمول اقدام به دادن چفیه وانگشترعقیق به آنهامی کند ولی محسن فرزندحجاریان پس ازخروج ازبیت خامنه ای چفیه وانگشتر150 تومانی تبرک شده آقا رادرسطل آشغال می اندازد.

آری این بود ازتلاش فریبکارانه خامنه ای وعده ای ازاراذل واوباش ورجاله هایی که باایچاد تقدس کاذب دررهبری بدنبال تحمیق واستحمارملت وجوانانی هستند که بربزرگترین تمدن تاریخی تکیه زده اند.

Comments