روشنفکران وابسته ونقش آنهادرتحکیم رژیم ملاهابرایران - بخش سوم

حمید دباشی دربخشی دیگرازلجن نامه سفارشی خودبرای شیوخ قطری تحت عنوان "هورا برای مداخله بشردوستانه" می گوید

" اين ستون پنجمی‌های پسامدرن برای این‌که تاجی ازاين جواهرات کمیاب بسازند، ايده‌ی «مداخله‌ی بشردوستانه» را ارج می‌نهند. نه، آنها اصراردارند که اين حمله‌ی نظامی نيست وامپرياليسم هم نيست. اين «مداخله‌ی بشردوستانه» است، همانطورکه آمریکا وناتومی‌گويند، که این آدم‌های خوب خط مشی‌شان را ازآن می‌گيرند. ارتباط ميان دانش وقدرت هیچ وقت اینقدربه ضرب اسلحه نبوده است."

ومامی گوییم اقای باسواد واستاددانشگاه کلمبیانبویورک "مداخله بشردوستانه" یک ترم حقوقی است که درترمینولوژی حقوق وروابط بین الملل تعریف خاص خودرادارد وبرای حمله به لیبی درسال 2011 وازسوی اندیشمندان ایرانی مخالف افکارمنحط شما درآمریکا هم اختراع نشده است این ترم حقوقی دودهه قبل درابتدای دهه 1990 برای نجات هم مسلکان شما یعنی مردم مسلمان بوسنی که درسربنیتسا ودرجلوی چشمان نیروهای هلندی پاسدارصلح قتل عام می شده وزنان ودختران آنها هزاران هزارموردتجاوزدستجمعی قرارمی گرفتند ودرپاسخ به اقدام به " جنایت جنگی" تعریف شده ومورداستفاده قرارگرفته است

کاریرد این ترم درشرایطی انجام گرفت که حتی ایران وامریکا هم که ازنظرسیاسی، عقیدتی وامنیتی دشمن خونی هم بنظرمی رسیدند نیز برای "دخالت بشردوستانه" دربوسنی متفق القول ومتفق العمل گردیدند وتوانستند فاجعه رامهارکنند همانطوریکه درسودان و لیبی نیزشاهد چنین اتفاق نظری درمواضع کشورهای مختلف باهم بودیم واحتمالا درسوریه نیزبا روند جنایات سازمان یافته درآن کشورشاهد بکارگیری این اصل مسلم خواهیم بود

اکنون نه تنها ملتهای تحت هجوم بلکه جامعه جهانی نیزبتدریج با ابعاد انسانی این امرخوگرفته است وبرای مامعلوم نیست که شماچرابا کتمان حقایق سعی می کنید این اقدام بشردوستانه راحتی با فرض صحت خسارات جانبی وکوتاه مدت به حمله نظامی باهدف اشغال وسلب حق حاکمیت ملی ازسوی یک یاچنددولت نسبت به دیگری تعریف وتفسیرنمایید شما که دم از دموکراسی وحقوق بشرمی زنید اجازه بدهید ملتها خود درخصوص سرنوشتشان تصمیم بگیرندآنها خودازبلوغ فکری لازم برخوردارونیازی به ولی فقیه آنهم ازنوع نیویورک نشین آن ندارند

درخصوص داستان سوریه نیزهمانطوریکه می دانید رزیم موروثی اسد نزدیک به 40 سال است که ازتمام کشورهای عرب ومسلمان منطقه تحت عنوان قرارداشتن درخط مقدم مبارزه بارژیم صیهونیستی صدههامیلیارددلاراخاذی کرده است ولی ارتش کاملاتجهیزشده خودرا بدون اینکه حتی یک فشنگ طی این مدت بطرف اسرائیل شلیک کرده باشد برعلیه مردم بیدفاع خود بکارگیری کرده وازبمباران هوایی گرفته تا استفاده ازتوپخانه وتانک درزدن شهرها وکشتارهای سازمان یافته نیزدریغ نداشته است .تنها قتل عام 35 هزارنفردرشهرحماء یک نمونه ازشاهکارهای این رژیم است اگربازداشت چنین رژیمی ازارتکاب جنایات بیشتر"مداخله بشردوستانه" نیست پس چه چیزمصداق آن است؟!

حمید دباشی درادامه همین بحث بامنطقی شبیه خامنه ای که مسائل بحرین وسوریه رابه نفع خود تفسیرومصادره به مطلوب می نماید عدم "دخالت بشردوستانه" آمریکا دربحرین ویمن را نه ازتفاوت شرایط وشدت سرکوب وکشتار وخواست مردم آن کشورها ازجامعه حهانی بلکه ناشی ازتضادمنافع آمریکا باارزشهایش دراین کشورها می داند ومی گوید:

"حتی اوباما وقتی که به دفاع ازحمله‌ی نظامی عليه ليبی برمی‌خاست، وقتی که بحرين ويمن (به عنوان نمونه‌هايی درخشان) با صدای بلندخواستارمقايسه می‌شدند، متوجه رياکاری مندرج درقلب اين عمليات بود. آقای اوباما می‌خواست اين گيلاس چيدن را برحسب تلاقی «ارزش‌ها»ی آمريکايی با «منافع» آمريکايی توضيح دهد.اما اين «مداخله‌جویانی بشردوستانه»‌ی ايرانی ازرييس جمهورآمریکا هم کند ذهن‌ترند که هيچ تعارض وتناقض درونی دررياکاری‌شان نمی‌بينند.

ببنید فردی با چنین دیدگاه احمقانه غیراجرایی که تنها نورآن درتاریکخانه وراهروهای کم نوردانشگاه وباعنوان " اساتید 5هزاردلاری" ساطع می شود خودراروشنفکرقلمروعمومی می داند که قراراست پیشتازفعالین سیاسی جنبشی هم باشد که هزارهزارکشته داده است.

حمید دباشی دربخش دیگری ازنوشته خود باآگاهی کامل دست به تحریف لفظ ومعانی "نیواسپیک" جورج ارول زده می گوید:

" اگراين روزها سواراتوبوس‌های نیويورک شويد، شايد ازپنجره‌ی اتوبوس‌تان متوجه شويد که اخيراً روی تاکسی‌های نیويورک تبليغ‌هايی ديده می‌شود که می‌گويد «عروسک‌های نيويورکی» در «کلوب‌های مردان» موجودند. چیزی درفضا می‌چرخد: چرا وقتی می‌شود فاحشه‌خانه‌ها را «کلوب مردان» بنامند، آن‌ها را روسپی‌خانه صدا بزنند؟ روسپی‌خانه و امپرياليسم در واقع «گفتمان‌ها»یی بسیار قديمی ومبتذل هستند، «کلوب مردان» و«مداخله‌ی بشردوستانه» بسيارملايم‌تر و مهربانانه‌ترازنيواسپيک‌ها هستند."

ایشان ظاهرافراموش کرده اند که استفاده بهداشتی ازکلمات درزبان بعنوان دستاوردی که تاسال 2050 گستره بین المللی بخود خواهد گرفت نقشی تغییردهنده درمحتوای فعل ویا تعریف یک پدیده ندارد مثلا درایران بجای استفاده ازواژه "فاحشه " یا "روسپی" ازعبارت "زنان خیابانی" استفاده می شود ویا درآمریکا بجای استفاده ازواژه ماشین "دست دوم یا Second Hand " از عبارت " Pre-owned " استفاده می شود واین مساله کوچکترین نقشی درماهیت قضیه ندارد

اما اگربراستی منظورایشان قلب حقیقت یک پدیده ازطریق نیواسپیک باشد که مخصوصا درادبیات حقوقی باتوجه به تعریف دقیق وقانونی هرواژه بسیارمشکل است درآنصورت چه تضمینی است که همین تحریف توسط آقای دباشی وهمفکران ایشان دروازه هایی صورت نگیرد که حتی بارحقوقی درروابط بین الملل هم ندارد بعنوان مثال اینکه فردی باگرایش مارکسیزم وبا وجود فروپاشی شوروی وکمونیزم وپایان دوران جنگ سرد می تواند فعالیتهای چانبدارانه ونوکرمابانه قبلی خود راتحت عناوینی چون "طرفداری ازصلح " و" مبارزه باجنگ وتحریم" درمقاطعی که به نفع وی است سازمان داده ودرهمان حال نیزازسوی مهمترین عناصربزعم خودجنگ طلب وآمربه تحریم چون جورج بوش وکلینتون واوباما تشویق هم شده وجایزه بگیرد؟!

دباشی درفرازی دیگرازنوشته خود (درحالیکه بادریدگی مشابه حسین شریعتمداری مخالفان خودراکه باندازه موهای سرش برای استقلال وازادی ایران اعدامی وکشته داده اندمتهم به پادویی وایفای نقش ستون پنجمی برای دشمن می کند ) خود رابه مظلوم نمایی زده می گوید:

" يکی ديگرازترفندهای ستون پنجمی‌ها اين است که مخالفان‌شان را با زدن انگ عامل جمهوری اسلامی بودن به آن‌ها خاموش کنند که شايد فکرکنيد ترفند چندان خلاقانه‌ای نيست، اما با اين وجود گويا درحلقه‌ی پرازدحام جامعه‌های تبعيدی سخت مؤثرمی‌افتد. اگرجسارت کنيد ولب تر کرده وچيزی عليه بيهودگی‌ها وترهاتی که می‌بافند بگوييد، ناگزيربايد عامل جمهوری اسلامی باشيد."

وی سپس برای اثبات نظریه خود ضمن استناد به گفته ای بی محتویی ازاکبرگنجی (مبنی براینکه باوجود محکومیت شش ساله وی واینکه مخالفان وی حتی یک سیلی هم درعمرشان ازرژیم نخورده اند ولی وی رابه عاملیت رژیم متهم می کنند) می گوید:


" اینکه کسانی که به ترهات آن‌ها اعتراض می‌کنند به دفعات درزندان وسياهچال‌های جمهوری اسلامی افتاده‌اند، وتا آستانه‌ی مرگ رفته‌اند و از دل اعتصاب غذای‌شان به زندگی برگشته‌اند، عليه خامنه‌ای و جمهوری اسلامی درزندان اوین مطلب نوشته‌اند واينکه مردمانی درميان مخالفان این جنگ‌طلبی‌ها هستند که به دشواری ازجوخه‌های اعدام جمهوری اسلامی جان به دربرده‌اند وکسانی که والدين‌شان به دست عاملان جمهوری اسلامی قصابی شده‌اند با آن‌ها مخالف‌اند، هيچ تفاوتی در وضع اين راکبانِ جسوری که در ميدان دوپونت و بزرگراه‌های لس آنجلس می‌تازند، ايجاد نمی‌کند."

به عبارات فوق دقت کنید اگراکبرگنجی زندانی سیاسی وعضوسابق سپاه پاسداران باتعداد محدودی ازآن لیست کذایی راازمیان این عده لوکس نشین انتخاب کنید می بینید افرادموردنظراستاد حمید دباشی همگی یا " تاآستانه مرک رفته اند" یا مبارزه شان درحبس به "اعتصاب غذا" (که معمولا بانازکشیدن سعید مرتضوی ازآنان برای شکستن روزه سیاسی وبادادن وعده مرخضی زندان همراه بوده ) انجامیده ولی طرف مقابل ایشان که آنها رابه راکبان جسوری دردوپونت سیرکل تشبیه کرده است ولابد درراس آنها مجاهدین پنج هزارتا پنج هزارتا اعدام می شده اند وآنهاییکه نیزجانی سالم بدربرده اند بچه های بوده اند که درزندان متولدشده وهنوزبرای اعدام ازرشد کافی حتی درحدسن 16-15 سال هم برخورد نشده واکنون نیزتنها مامن آنها گورستان خاوران ومزارهایی بی نام ونشان والدینشان یا بازداشتگاه کهریزک ونظائرآن می باشد.

ادامه دارد

Comments