نامه ای به فرماندهان


آقای علایی، بیش ازسی سال است که همدیگررامی شناسیم. ازماههای اولیه جنگ که مجبورشدید بعنوان فرمانده سپاه ناحیه آذربایجان غربی درارومیه مستقرشوید تا تنش پیش آمده بین فرماندهی کل سپاه با برادران شهید باکری وهمراهان آنها درفرماندهی سپاه این ناحیه رابااتهام گرایش به مجاهدین وجنبش مسمانان مبارز(دکترپیمان) مدیریت کنید تا روزی که درموقعیت فرماندهی نیروی دریایی سپاه، دولت ایران قطعنامه 598 را پذیرفت والبته نیزاین افتخارراداشتم که دربحرانی ترین روزهای جنگ وعملیات درکنارشما درقرارگاه نوح وستاد نیروی دریایی سپاه باشم. شمابخوبی واقفید که هنوزبدلایلی امکان بازگویی خیلی ازحقایق مربوط به جنگ 8 ساله دردوجبهه عراق وخلیج فارس ونقش فرماندهان گمنام درآن وجود ندارد.پیام اخیرشما بمناسبت درگذشت سرداراحمدسیاف (زاده) راخواندم وغمی سنگین دلم راگرفت وبی اختیاربیادفرمانده اش احمدغلامپور (مسئول قرارگاه کربلا) افتادم که یارجدانشدنی آن شیرغران جبهه ها بود. آیا هنوزهم این فرماندهان درد دین ووطن دارند؟ آیا هنوزخودرا خاک پای مردمی می دانند که ازاعطای همه چیزخود ازجمله فرزندان خود برای بقای کشورابایی نداشتند؟ آیا این فرماندهان هنوزحاضرند همانند شبهای بدروشلمچه خود راآماج صدها هزارگلوله توپ وخمپاره کنند یا درحلقه بیشمارمحافظان وسهام کارخانه ها وشرکتهای دولتی واگذارشده به خود محاصره شده اند؟


اما سردارعزیزجعفری که اینک فرماندهی کل سپاه رابعهده دارید لابد به خاطردارید که اولین امکان آشنایی ما با شما در ابتدای سال 1364 بود که درقرارگاه نجف پیداشد روزهایی که پس از عدم موفقیت درعملیات خیبر(زمستان 62) وشکست درعملیات بدر(زمستان 63) ، جنگ به بن بست کامل رسیده بود وقرارگاه شما مسئولیت پدافند بخش جنوبی جبهه ازپاسگاه زید تا دهانه اروندرود رابعهده داشت. درآن هنگام بررسی منطقه ومهمترین هدف واقع درآن یعنی بصره دومین شهرعراق با موانع طبیعی ومصنوعی دفاعی (کانال ماهی ودژهای ثقیل نعل اسبی) نشان می داد یافتن محوری برای عملیات درجبهه جنوبی تقریبا امری محال می نمود. کاری ازفرماندهان نظامی اعم ازسپاه وارتش برنمی آمد وچشمه های ابداع ونوآوری به بصره وجنوب که می رسید خشکیده می شد شاید هم بخاطرازدست رفتن فرمانده حسن باقری بود که جبهه ها به رکود و شکست تبدیل می شد. رهبران سیاسی کشور نه راه پیش داشتند ونه راه پس، بهترین موقعیتها برای صلح پس از آزادی خرمشهرازدست رفته بود وهیچ چشم اندازی ازیک پیروزی حتی نه چندان اساسی درآینده نزدیک به چشم نمی خورد


درآن ایام که دیگرجبهه ها به سکون وپدافند کشیده شده بود وتنها تلاشهایی کم شدت جهت تحرک درجبهه میانی یا شمالی بدلیل وضعیت خاص کردستان عراق صورت می گرفت یک ایده ناب توانست صفحه جنگ رابرگردانده وآن پیشنهاد حمله به شبه جزیره فاو بود که باتوجه به عدم امکان حمله ازشمال وشرق به بصره درصورت موفقیت می توانست ازجنوب واز داخل عراق این پیشروی رابه سوی بصره ایجاد کند جایی که اصلا رژیم بعثی فکرآنرا نمی کرد وقتی ایده فوق باشما در میان گذاشته شد چاره جزموافقت با آن نداشتید ولی آنراامری تقریباغیرممکن می دانستید عبورازاروند رود وزدن به خط عراقی ها آنهم با چندین ردیف موانع خورشیدی ومیدان های مین درساحل مقابل رابیشتربه یک خودکشی تشبیه می کردید ولی وقتی برایتان بیشترطرح توضیح داده شد وازقرارگاه مرکزی نیزازآن حمایت شد دیگرتن به فعالیت جهت فعالیت اطلاعاتی وطراحی عملیات دادید ونهایتا نیزهمان شد که دیدید جهان دربرابرایرانیان سرتعظیم برآورد وبرپیروزی ما پس از45 روزنبردهای سهمگین گواهی داد.


اینک 25 سال ازآن ایام گذشته است آیا درست است که بعنوان برخوردبا طالبان اصلاح و "فتنه سبز" بخشی ازپاکترین ووطن پرست ترین سربازان کشوررادربند کرده وفرزندان آنها رادرخیابانها به خاک وخون بکشید؟ آیا درست است که سپاه وبسیجی راکه برای دفاع ازمرزها تجهیزشده بود برعلیه ولی نعمت خود یعنی مردم بکارگیرید؟ آیا درست است که بجای برداشتن دیوارها بین سپاه ومردم بلندای این دیوار راافزایش داده درون آن شکنجه گاه وزندان مخفی درست کنید؟


اما سردارسرلشکررحیم صفوی که سابقه بیشتری ازآشنایی با هردو فرمانده حسین علایی وعزیزجعفری باشما ودرحد روابط خانوادگی بود جدا ازمقاومت شما درمقابل اصلاحات ازاینکه باروی کارآمدن دولت احمدی نژاد تن به ایده استفاده از بسیج دربرخوردهای داخلی وشهری ندادیدونهایتاعطای فرماندهی کل رابه لقایش بخشیدید ازشما قدردانی می شود ولی آیا حمایت مطلق شما ازرهبری تحت عنوان اطاعت ازولی امرمسلمین وتکرارهمان اراجیف ضدمردمی ازسوی ایشان امری درخورشماست؟ شما می توانستید بدون اینکه بعنوان عامل سرسپرده خامنه ای درجامعه شناخته شوید اعتبارفرماندهی خود درجنگ ودفاع ازمرزهای کشوررا توشه دنیا وآخرت خود کرده وخود وخانواده خود رانیکنام نگه دارید بقول معروف "مگرخوبی چه بدی داشت که تکرارنکردی"


بگذارید همان عنوان "آقا رحیم" دوران جنگ برای شما باقی بماند که صدشرف داشت به عنوان مشاورعالی رهبری، فرماندهی، سرلشکری، دکترسیدیحیی وازاین القاب مزخرف. یادتان نرود شما همان فرماندهی بودی که دردوره اصلاحات میگفتی باید زبان مطبوعات بریده شود وبرخی رابه سربریدن تهدید می کردید وبتدریج وباگذشت ده سال ازآن ایام مردم داشتند به پاس خدمات قبلی تان مواضع شما را فراموش می کردند فکرنمی کنم حفظ عنوان مشاورعالی رهبری درامور نظامی یاشرکت درماجراجویی های بیت عنکبوتی آنقدرارزش داشته باشد که انسان حاضرباشد دنیا وآخرت خود را اینگونه به نابودی بکشاند به شما که می دانید همیشه خیرخواهتان بوده ام وبعنوان یک برادردینی وملی می خواهم پای خود رااز آلودگی بیشتردررژیم وبرنامه های رهبری برای نابودی کشوربیرون بکشید واجازه بدهید مردم خودسرنوشت خودرابدست گیرند. باورکنید هریک روززودتررهاکردن این رژیم فرورفته درمنجلاب زر و زور و تزویر باندازه سالها سوابق نکبت باررا ازکارنامه تان پاک می کند.


الا ارید الا اصلاح ما استطعت

واشنگتن 25 ژانویه 2012

Comments