خامنه ای ونقشه راه وی برای احمدی نژاد-بخش دوم


درخصوص سه پرونده مفتوحه ازسوی باند خامنه ای برعلیه باند احمدنژاد نکات ظریفی وجوددارد که باید موردتوجه قرارگیرد زیراساختارشکل گیری یا نحوه تصمیم گیری خامنه ای برای حذف همدستان سابق خودرانیزآشکارمی نماید.

درپرونده اول یعنی اختلاس سه میلیاردی هدف محاکمه قطع دست راست یامغزمتفکراحمدی نژاد یعنی اسفندیاررحیم مشایی است ومقامات امنیتی تا آنجاپیش می روند که خواهرزاده این فرد رادرجلسه دادگاه واداربه اظهاراتی می نمایند که دقیقا سوژه موردنظر راهدف قرارمی دهد.

درپرونده دوم یعنی اختلاس بیمه هدف محمدرضارحیمی فرصت طلب است که بدون هماهنگی قبلی وکسب اجازه ازرهبری بعنوان آلترناتیواسفندیاررحیم مشایی اقدام به قبول پست معاون اولی ریاست جمهوری می کند واین خودیک جرم نابخشودنی نزدخامنه ای است زیراوی مایل است حتی معاونین وزراء نیزبنوعی ابتدا باوی بیعت وباکسب مجوزیادستوردرمسئولیت سازمانی خودقرارگیرند تا درهرزمان که لازم دیدند ازآنها برای برخی عملیات وانتقال اطلاعات وجاسوسی وزیرپاکشی وزیراستفاده نمایند.

امابنظربنده مهمترین مورد داستان سعیدمرتضوی می باشد این فرد که تاقبل ازپذیرش مسئولیت ستادمبارزه با قاچاق وپس ازآن ریاست سازمان تامین اجتماعی (بزرگترین نهادمالی واقتصادی دولت که درمقابل بنیادمستضعفان رهبری قراردارد) ازپادوهای رهبری محسوب وسابقه وی درهرگونه جرم وجنایت ازقتل زهراکاظمی گرفته تا تجاوزبه دختران بیگناه وبستن یکصدنشریه مستقل وزندانی کردن دهها فعال سیاسی وروزنامه نگاراظهرومن الشمس بود پس ازگذشتن تاریخ مصرف وی درماجرای کهریزک ازباند رهبری جدا وبه باند احمدی نژاد پیوست ودرطی این مدت نیزبادادن گزارشاتی مبنی برقاچاق 25 میلیارددلاری ازمرزهای رسمی ونقش نهادهای متصل به رهبری وازجمله سپاه پاسداران که احمدی نژاد ازآن باعنوان "برادران قاچاقچی" نام برد عملا متهم به عبورازخطوط قرمزترسیم شده ازسوی بیت رهبری گردید ضمن آنکه پس ازماجرای کهریزک که بیشترین ضربه رابه اعمال باندخامنه ای واردکرد رهبری مایل بود نظیرقتلهای زنجیره با قربانی کردن فرد یاافرادی دامان خودراازاین جنایت پاک نماید لذاسعیدمرتضوی تواب وپیوسته به بانداحمدی نژاد بعنوان سوژه اصلی انتخاب ودرواقع خامنه ای با قربانی کردن سعیدمرتضوی به چندین هدف خود به طورهمزمان می رسید

اول اینکه درخصوص جنایت کهریزک به افکارعمومی که بامحکومیت چندافسردرجه 3 آرام نگرفته بود وخواستارمجازات آمران وعوامل اصلی بودند پاسخی مناسب داده می شد ونقش خامنه ای درآن جنایت پوشش داده می شد(دستگیری قاضی دیگرکهریزک یعنی علی اکبرحیدری فربه اتهام ظاهری تیراندازی دریک پمپ بنزین دراصفهان وسپس متهم شدن به دزدی وقاچاق عتیقه جات ورشوه و....درهمین راستامی باشد)

ثانیا: به دیگرمزدوران خامنه ای این پیام داده می شود که حتی اگربیشترین خدمات رابه رهبری وباندهمراه وی کرده باشند جداشدن و قطع ارتباط با شبکه بیت رهبری باعث حذف هرگونه مصونیت کیفری خواهدشد ودرواقع این مزدوران تاهنگامی ازمصونیت کیفری درقبال جنایات خودبرخوردارند که درخدمت مافیاباشند.

ثالثا: پرونده سازی فوق به احمدی نژآد وباندهمراه وی این پیام رامی دهد که انتصاب این افراد ویارگیری ازاعضای مافیای ربری نه تنها هیچگونه مزیت، امنیت وقدرتی رابرای وی وهمراهانش  ندارد بلکه بالعکس موجب تضعیف وی وضایع کردن این نیروها می باشد تلاش نافرجام خامنه ای برای حذف سعیدمرتضوی ازطریق علی لاریجانی  ونمایندگان دست نشانده که بامانورهای فریبکارانه احمدی نژاد وسعیدمرتضوی خنثی وباعث ابقای این فرد برصندلی ریاست تامین اجتماعی گردید خود مشت نمونه خروارازجدل این دو باندمافیایی درراس قدرت است.

دراینجا لازم است توضیح داده شود که سازمان تامین اجتماعی تاقبل ازانتصاب سرداردزد وغارتگرصادق محصولی بعنوان وزیر رفاه  که ازبیت رهبری فرمان می گرفت ونقش اصلی رانیزبهمراه کامران دانشجو درکودتا وتقلب انتخاباتی خرداد 88 داشت ثروتمندترین واحددولتی بامالکیت برصدهاشرکت ریزودرشت دولتی بود ویکی ازاهداف انتصاب این سردارازسوی بیت رهبری نابودکردن بنیه این واحد به نفع اهداف نهایی خامنه ای بود که دربخش اول به آن اشاره گردید یعنی تبدیل دولت رسمی ایران به معاونتی اداری برای رهبری!

سردارصادق محصولی تاآنجا که توانست ازطریق سوء مدیریت که پوشش مناسبی برای نابودی این سازمان بود اهداف خامنه ای رادرآن سازمان پیش برد ولی وقتی احمدی نژاد به ارتباطات مستقیم وی با بیت رهبری ونقشه های آنها برای سازمان ثروتمند زیر مجموعه خود پی برد سعید مرتضوی راکه ازدرگاه رهبری رانده شده بود وباجذب درداستان قاچاق امتحان خود راپس داده بود بکارگرفت.

برای آشنایی مخاطبین بااین موضوع یعنی دست اندازی باند رهبری وبانداحمدی نژاد برمراکزثروت که لازمه تامین مالی مزدوران می باشد به آخرین مصوبه هیات واگذاری اموال دولت به بخش خصوصی (که به تاریخ دیروزاست )توجه کنید تا تصویرروشنی از مسابقه پشت پرده هزاردستان برای چپاول بیت المال وتامین هرچه بیشترهزینه باندهای متعلق به خود درپوشش قانونی بدست آید.
واگذاری هتل های هما (شرایتون سابق)، نیروگاه صوفیان ، نیروگاه سیکل ترکیبی جهرم، سهام شرکت ایران ترانسفو، پتروشیمی دهدشت، پالایشگاه گازایلام، رینگ وچرخ آلومینیم  به دلیل بدهی دولت به سازمان تامین اجتماعی، پیمانکاران وزارت نیرو، بانکها یافروش دربازاربورس همگی برای جبران بدهی وزیان های است که ازاجرای طرحهای رهبری واحمدی نژآد وریخت وپاش های دولتی ایجاد شده است که انتصاب حامیان واعضای باندها درهیات مدیره های مختلف شرکتها یاباعنوان نمایندگان صاحبان سهام و سپس پرداخت های کلان چند ده وچندصدمیلیونی به این افراد تحت عنوان حق عضویت ازپوشش های قانونی برای این دزدیها و چپاولگریهاست داستان پرداخت 400 میلیون تومانی علی نقی جهرمی رییس سابق بانک صادرات با پاداش صدمیلیونی مدیرعامل سابق مخابرات تنها نمونه های بسیارکوچکی ازاین مواردبوده که دردرگیریهای بین باندی بیرون می زند.

اما درماورای این مسابقه قدرت، ثروت وتزویرکه سه رکن اصلی جنگ وجدال بین باندهای مافیایی خامنه ای واحمدی نژاد رابرای تضمین بقاء درحاکمیت به نمایش می گذارد این سوال پیش می آید که بالاخره تکلیف مردم ایران بااین باندهاچیست؟ برنده نهایی این جنگ قدرتها کیست؟ واین هزاردستان حاکم برکشورتاکجا درعرصه داخلی وخارجی برای پنهان نگه داشتن خود واهدافش امکان مانوردارد؟

امیرمحبیان ازاستراتژیستهای جناح راست که کمترمایل است دررسانه ها دیده شود درمقاله ای که درروزنامه رسالت تحت عنوان "با روسای جمهورایران چه کنیم"  بااشاره به ناکامی تقریبا تمام روسای جمهورایران پس ازپیروزی انقلاب(ازبازرگان وبنی صدرگرفته تا هاشمی وخاتمی واحمدی نژآد) ومقایسه ای که البته با گذشتن ازمحمدعلی رجایی همراه است مدعی است که تقریبا تمامی روسای قبلی وفعلی بنوعی ازسوی جریانهای درون حاکمیت موردترورشخصیت قرارگرفته اند والبته بدلیل وابستگی وی به باند خامنه ای دوره ریاست جمهوری وشخص رهبری راازاین قاعده مستثنی می کند که بنظرنگارنده اتفاقا خامنه ای تنها ریاست جمهوری بود که پس ازانتصاب خودبعنوان رهبرهم ازسوی مردم وهم ازسوی عناصری دردرون حاکمیت موردانتقاد قرارگرفته است  

دبیرسیاسی سابق رسالت که اکنون درصدد ایجاد بنیادی بنام آریا برای پیشبرد اهداف سیاسی خودمی باشد می گوید روسای جمهور ازسرمایه های اجتماعی یک کشورهستند که باید دربزنگاه های تاریخی ازآنها استفاده شود نه اینکه پس ازاتمام دوره ریاست جمهوری موردتخریب قرارگرفته وبه دورافکنده شود البته باتوجه به سابقه مقالات این فرد بعیدبنظرمی رسد هدف وی خیرخواهی برای ملت ایران یابیان یک حقیقت باشد که دراین صورت وی نمی بایست به تحریف تاریخ درموردخامنه ای دست می زد ولی آنچه که مسلم است هدف وی توجه دادن رهبری نظام به استفاده ازاین مهره ها وشرکت دادن آنها درقدرت می باشند تا نظام مجبوربه پرداخت هزینه سنگین ناشی ازاین ریزش ها نگردد والبته وی یک نکته رافراموش کرده است که جنگ قدرت وتلاش هزاردستان برای سیطره مطلق برنفوس وسرمایه های کشوربزرگ ایران امری نیست که بشود با شراکت بادیگران ریسک ان رابه جان خرید!!

Comments