نوشته بالا مربوط به یکی ازطرفداران ابله و"هخا منشی" مجتبی واحدی است
دربخش اول در"اینجا" کلیاتی درمورد مجتبی واحدی بعنوان نماد اصلاح طلبانی ذکرشد که بنا
به دلایلی که الزاما منافع مردم و کشوردرآن نیست ازنظام سیاسی جدا وفوراخود
رادرصفوف اپوزیسیون ومخالفان جا می زنند دراین رابطه اشتباهات اپوزیسیون
نیزدرنداشتن هرگونه سیستمی برای پذیرش این افراد ذکرشد وازآنجمله به لزوم برائت
کامل، افشای اطلاعات محرمانه یا غیرمحرمانه ای که صورت حقیقی وقایع رابرای مردم
ایران بیان کند ازالزامات اولیه پذیرش توبه این افراد است ضمن اینکه باید
آثارندامت درخدمت به رژیم دروجنات این افراد مشاهده وخدمت بی چون وچرا به خلق خدا
راسرلوحه کارخود قراردهند نه اینکه باگرفتن ژست انقلابی ونثارچندفحش وناسزا به رژیم
خود راپیشرو یا طلبکاراپوزیسیون در مبارزه با رژیم قلمداد کنند!!
مجتبی واحد به استناد بیوگرافی گنگ وموهوم مندرج درسایت وی متولد 1343 قم می
باشد یعنی درزمان پیروزی انقلاب دربهمن 57 تنها 14 سال سن داشته است همین آخوند
زاده چهارسال بعد یعنی در18 سالگی مسئولیت دفترمهدی کروبی را بعهده می گیردکه تاکنون
ازمحل آن به کسب مشروعیت برای خود پرداخته است اکنون این سوال ازاپوزیسیون یا
طرفداران وی مطرح است آیا برای عضویت دراپوزیسیون چنین بیوگرافی کفایت می کند؟ عین
بیوگرافی وی چنین است:
" متولد پنجم شهریور۱۳۴۳. دردبستان علم ودین درنارمک ودبیرستان های علوی والبرزتحصیل کردم . دردانشگاه
صنعتی شریف دانشکده مهندسی شیمی گرایش طراحی فرآیندهای نفتی، لیسانس گرفتم . ازهجدهم
تیرماه ۱۳۶۱ کاربا مهدی کروبی را آغاز کردم . ازنوزدهم شهریور ۷۹، روزنامه آفتاب
یزد رامنتشر نمودم وهم زمان به عنوان مشاوررئیس مجلس کاربا کروبی را ادامه دادم.
دوروز قبل ازانتخابات ریاست جمهوری ۸۸ ازایران خارج شدم .هم اکنون درآمریکا زندگی
می کنم."
خداوکیلی آیا برای استخدام آبدارچی اپوزیسیون چنین بیوگرافی کج ومعوجی کفایت
می کند؟ نه تقدم وتاخری درمراتب تحصیلی و کاری وی مشاهده می شود ونه اثری ازفعالیت
سیاسی یانظامی درزمان جنگ 8 ساله ونه اشاره ای به نقش خود درفرازونشیب های
انقلاب؟! نگارنده قبل ازاینکه ازفرصت طلبی اینگونه افراد شکوه بکنم روی خودرابه
سوی فعالین سیاسی واپوزیسون ومراجع دولتی وغیردولتی حامی اینگونه افراد برمی
گردانم که با چه دلیل واستنادی به اینگونه افراد اجازه داده می شود که به صرف
ادعای سخنگویی یا مشاورفلان شخصیت براحتی بعنوان کارشناس یا تحلیلگرسیاسی در مجامع
پذیرفته وتریبون ودوربین تلویزیونی آنهم ازسوی دولتهایی چون آمریکا وانگلیس
دراختیارآنها قرارگیرد؟
آیا با مشاهده رفتاراین گونه افرادنباید به امثال حسین بازجو درکیهان حق داد
که تیتربزنند "مشاورکروبی پس ازسه سال کلاهبرداری واخاذی ازوی خداحافظی
کرد"!!
کسی که باچنین بیوگرافی باگزافه گویی تنها یک هفته قبل ازآن گفته بود که بدلیل
سی سال خدمت درعرصه سیاسی می خواهد خود رابازنشسته کند!! ظاهرا ایشان ازآن بچه
آبادانی خالی بندتراست که به دیگری گفته بود " وولک من توکارون شنانمی کنم چونکه
کوسه ندارد" حالاداستان این مجتبی واحدی وافرادی ازاین دست است
ایشان چندی قبل راه افتاد بود دریک توراروپایی که ظاهرا هم هزینه اش راکسانی داده
بودند که سناریو کنگره ملی راپس ازحوادث لیبی ومصردنبال می کنند غافل ازاینکه این
بوی کباب مال داغ کردن خراست ونه استیک موردطبع آقایان. قبل ازآن همه باکمال
پرورویی گفته بود با دودسته اصلا وارد اتحادنمی شود یکی گروه رضاپهلوی ودیگری مجاهدین
خلق !!
ظاهراایشان فراموش کرده است که وی ازسال 61 رییس دفترریاست مجلس، بنیادشهیدودهها
نهادی دیگری بوده است که هریک باید موردحسابرسی قرارگرفته ونقش وی درخسارات جانی
ومالی بعمل آمده معلوم گردد که کمترین آن به هدردادن خون 400 حاجی ایرانی بدلیل
جاسازی موادمنفجره دروسائل حجاج ووقوع قتل عام مشهوردرمکه بوده است.
ایکاش ذره ای ازشجاعت وشهامت باقریان نژاد نماینده اسبق کازرون درمجلس دراین افراد وجودداشت که می گفت همه مامقصریم
ودرجنایات رژیم حتی باسکوت خود درمقابل قتل عام ها شریک بوده وباید محاکمه پس
بدهیم این رافردی می گوید که زندانی سیاسی قبل ازانقلاب بوده است ومادرودوبرادرش
رادرجریان انقلاب ازدست داده واخیرانیزنیروهای امنیتی دختردانشجویش دردانشگاه علم
وصنعت راربوده وپس ازشکنجه کشته اند.
مجتبی واحدی درنامه خداحافظی خود ازکروبی ازیکطرف ادعامی کند سکولارشده است
وطرفدارجدایی دین ازسیاست است اما سخنان خود راهنوزبا ادبیات عوامل رژیم باعنوان
مشمئزکننده "به نام خدا" آغازمی کند نمی دانم چراوقتی واحدی این عبارت
را استفاده می کند بی اختیاربه یاد نامه عمربن الخطاب به یزد گرد سوم وپاسخ وی به
این خلیفه مسلمین می افتم آری دراین بنام خدای واحدی دنیایی ازفریبکاری، جنایت
وچپاول خفته است که ذکرآن هرایرانی راآزارمی دهد و عملا نوعی تظاهرونوهین به دین
داران واقعی است. واحدی درهمین کانتکست حتی اززدن کراوات نیزواهمه دارد وهنوزآنرا
ازمظاهرطاغوت می شناسد برخی ازهواداران وی بااشاره به سن وی درزمان انقلاب وی
رابیگناه جلوه می دهند درحالیکه وی قریب به 25 سال درتمام ایام بحرانی جنگ،
کشتارها وقتل عام ها، گریه وزاری خانواده شهدا وجانبازان ودرخواستهای ملتمسانه
محرومان درجلوی بنیادشهید وجانبازان وکمیته امداد ومجلس شورای اسلامی رییس
دفترکروبی بوده است واحدی نظیردیگراصلاح طلبان حکومتی تنهاظلم وجورحکومت راازخرداد
سال 88 به بعد می بینید ودیده خود رابه مظالمی که خودیک پای آن طی یک ربع فرن بوده
است می بندد.
عده ای نادان وتازه به دوران رسیده پس ازاعلامیه وی نوشته اند " به
احترام شجاعت مردی که دیگرنخواست به خود دروغ بگوید!" تلاش می کنند جدایی وی
ازکروبی را یک واقعه وتصمیم مهم جلوه بدهند درحالیکه وی بیشترازهمه آگاه است که
دیگرحتی مشاور و سخنگوی واقعی بودن این افراد با توجه به روند مبارزات مردمی نه آبی
برای وی دارد ونه نانی وآنچه راکه وی می بایست ازقبل انتساب خود به کروبی بدست
بیاورد مدتهاست کسب کرده است ودیگرادامه آن جزضررمنفعتی برای وی ندارد. برخی
ازهواداران وی چنین ازوی یادمی کنند که انگارجدایی نادرازسیمین درعرصه سیاسی ایران
رخ داده است ونمی دانند که اگرنبود صبوری کروبی وپرهیزوی ازدادن گزک به باندخامنه
ای وی دراعلام عدم نسبت واحدی با خود مدتهاقبل این امرراعلنی می کرد.
آقای واحدی یکی ازدلایل جدایی خودازکروبی راعدم امکان فعالیت درقالب گذشته
وتلاش جهت خدمت بیشتربه مردم ذکرکرده است وازجمله مصادیق این امربه تصمیم خود به مخالفت
وافشای اصلاح طلبانی که برای شرکت درانتخابات آینده آماده می شوند اشاره می کند درحالیکه
همگان می دانند که این اصلاح طلبان حکومتی ودرراس آنها محمدخاتمی بدلیل شرکت مفتضح
درانتخابات مجلس نهم خود اکنون ازمنفورترین افراد حتی نزد اصلاح طلبان هستند
ومخالفت امثال واحدی بااین اصلاح طلبان ازجنس مخالفت خزعلی وجنتی با احمدی نژاد
است
یکی دیگرازطرفداران وی تیترزده است " واحدی آزادشد " توگویی
انگارخرمشهرآزادشده است این ابله فراموش کرده است که همین آقای واحدی تاهمین
چندماه قبل برای اصلاح طلبی سینه چاک می کرد ومی گفت: " انکاراصلاح طلبی و اصلاحات واقعی مثل
انکارکردن روزاست"
جالب اینکه
درهمان ایام ایشان ازبدهکاری دولت آمریکا به جنبش سبزسخن گفته ومدعی بود درشرایطی
که حکومتهایی نظیرایران باثروتهای ملت خود به سرکوب آنان می پردازند قانع کردن
دولتهای بزرگ برای عدم همراهی ومصالحه با دولتهای سرکوبگر (بخوانید دعوت کردن
ازدولتهای استعماری برای دخالت دراموروجمله نظامی به ایران) نه تنها قبیح نیست
بلکه یک ضرورت است
مجتبی واحدی درادامه به میخ ونعل زدنهای خود درحالی که به کروبی ایراد
می گیرد که علیرغم بی اعتقادی به جمهوریت واسلامیت نظام فعلی هنوزبه نظام تحت
رهبری آیت الله خمینی دردهه 60 بعنوان نسخه شفابخش ایران وفاداراست واین راازعلل
عدم ادامه پیروی خود ازوی ذکرمی کند ولی خود نیزدراستدلال مشابهی ازحاکمان ایران
بعنوان رهزنان دین نام می برد وهمانند محسن کدیورلابد مدعی است یک جلوه دیگرازدین
هم وحود دارد وآن جنبه رحمانی دین است که گویا با به قدرت رسیدن امثال وی فرشته نجات کشورمی
شود بهمین دلیل نیزوی درهمین نامه خود به کروبی با افتخار!! اعلام می کند که "من
همچنان، انقلاب اسلامی راپدیده ای بزرگ درکشورمان می دانم" وادامه می دهد:(من "اسلام" راعزیزمی دارم وپایبندی به این دین حنیف رابزرگترین
افتخارخود برمی شمارم).
براستی آیا استفاده ازچنین الفاظی ازسوی کسی که ادعای روزنامه نگاری
وفعالیت سیاسی دارد تهوع آورنیست دریک نامه جدایی ازیک خط مشی سیاسی وکسی که ادعای
جدایی دین ازسیاست وسکولارشدن رادارد چه نیازی به این خزعبلات است انقلاب اسلامی
خوب یابد به تاریخ پیوسته است وادعای مسلمانی نیزدیگرجایی درسیاست ندارد که هرکسی
که بیشترادعای مسلمانی کرده است بیشترپته اش روی آب افتاده است اینکه درنامه
خداحافظی یا جدایی دائما براین عبارت ها تاکید شود جزظاهرسازی های مرسوم واستفاده
ازهمان تاکتیک های آخوندی هیچ لقبی برازنده آن نخواهدبود.
Comments
Post a Comment