خاتمي ودهمين دوره انتخابات رياست جمهوري

خاتمي ودهمين دوره انتخابات رياست جمهوري

هدف ازاين نوشتارپاسخ به مقاله اي است كه ازسوي مهندس حميدرضاجلايي پور دوست و همكارسابقم درحمايت ازنامزدي خاتمي براي انتخابات آتي رياست جمهوري ايران درسايت امروزدرج شده بود

نگارنده كه هم ازنزديك آقاي جلايي پوررامي شناسم، ميدانم كه هدف ايشان ازاين نوشتار براساس تز” قحط الرجال” و”خيرالموجودين” ودرچهارچوب حفظ نظام فعلي مي باشداما بنده هم زماني ازحاميان جريان اصلاح طلبي درايران(عليرغم عدم اعتقادبه مشي وهدف نهايي آنها)بوده كه شاهكاروجلوه اين حمايت ارائه گزارش هر9روزيك بحران به خاتمي بود

گزارشي كه پس ازتحمل20 ماه زندان وسپري كردن300روزدرسلولهاي انفرادي بازداشتگاه هاي مخوف 336 و209 و59 به خاتمي داده شده ووي بجاي استفاده ازآن براي تقويت جريان اصلاحات آنرابه دستمايه اي اصلي براي توجيه ناركارآمدي خودومديران اجرايي منصوب خودمبدل ساخت.

لذااينجانب اتفاقابرخلاف نظرات سلبي وايجابي وبعضاتكراري دوست قديمي وهمرزمم مهمترين خطربازگشت خاتمي به قدرت راجان گرفتن جرياني مي دانم كه در پوشش اصلاحات وشعارهاي دروغين فرصت اصلاحات واقعي راازمردم رنجديده ايران گرفته وبا ذبح آن درپيش پاي اقتدارگرايان طالب زروزوروتزويرمهمترين سرمايه اجتماعي جامعه يعني اميدبه اصلاح درآينده رابه ياس ونوميدي تبديل نموده ونهايتانيزبامنفعل كردن مردم زمينه تداوم ديكتاتوري وصف ناپذيرآخوندي رابا چهره اي بظاهرخوشآيندازطريق آرايش چهره منفورآن فراهم مي آورند

بهمين دليل ودلايل اساسي زيروبرپايه حقايق وتجربيات 8 ساله حاكميت به اصطلاح اصلاح طلبان بردوركن اصلي قدرت يعني قوه مجريه وقوه مقننه حضورمجددخاتمي و به قدرت خزيدن مجددحاميان وعناصرفرصت طلب پنهان شده درپشت وي به صلاح كشورارزيابي نمي گردد.

ازنظراينجانب تداوم حاكميت منفورفعلي راكه به شكلي آشكارضمن نقض حاكميت ملت بر سرنوشت خويش ازهرفرصتي جهت سلب آزاديهاوحقوق مشروع ومصرحه درقانون اساسي كشوراستفاده مي نمايدفرصتي تاريخي براي آشنايي مردم باماهيت حكومت توتاليتر جمهوري اسلامي بوده كه آگاهانه فرصت تغييراساسي درساختارنظام سياسي كشوررامي دانم

1- شكست مطلق جريان اصلاح طلبي جعلي ايران طي 8 سال حاكميت خودبراركان اجرايي وقانونگذاري كشور

2- بيعرضگي ذاتي وانفعال رهبران ومديران اصلاح طلب وعدم برخورداري ازحداقل استانداردهاي مديريت

3- فقدان استراتژي، سازمان وكادرهاي متناسب باشعارهاي داده شده توسط رهبران

4- اتخاذسياست رستاخيزي وحزب فقط حزب الله توسط مديران ارشدمشاركتي درجابجايي كادرهاي اجرايي

5- فرصت سوزيهاي بي نظيركه واقعانيازبه تخصص داشته واينكارازهيچ كس جزازخاتمي ومديران بي تجربه وي برنمي آمد

6- ضعفهاي شخصيتي بي نظيرودرراس آن بزدلي وبي خايگي كه روي شاه سلطان حسين راسفيدكرده بود

7- انتخاب وانتصاب مديران نالايق ومشنگ براساس وابستگيهاي قومي وفاميلي ياهمان سياست هزارفاميلي كه ازمعاون رياست جمهوري تااعضاي دولت وروساي دفاتررياست جمهوري وسازمانهاي حاكميتي رادربرميگرفت ودرنوع خودبي نظيربود

8- آلت دست شدن جريانهايي كه علاقمندبه ايفاي نقش پدرخواندگي براي وي بودندو يابافقدان دانش اجرايي اداره حكومت ازطريق تئوريهاي عاريتي غربي درصدداستفاده ازخاتمي بعنوان موش آزمايشگاهي براي تمرين حكومت داري بودند

9- فريب افكاربين المللي درخصوص ماهيت سيستم ازطريق ارائه تصويري ازايران ومذهب كه آنراسازگارباهنجارهاي بين المللي وعقلانيت ومدرنيته دانسته درحاليكه فاقدابتدايي ترين تعريف ازآن بود(طرح گفتگوتمدنها)

10- فعال كردن كانونهاي بحران زاازطريق برخوردهاي ضعيف وسهل انگارانه بطوريكه خوداعلام داشتندهرنه روزيك بحران دركشورداشته اند

11- عدم استفاده ازشرايط ويژه جهت ترميم روابط باآمريكادرسال 2000 كه بااعطاي 12 امتيازاساسي آغازولي بدليل بي عملي وبزدلي خاتمي به عكس آن يعني قرارگرفتن ايران درليست كشورهاي محورشرارت درزمان وي انجاميد

12- افزايش حساسيت دراقتدارگرايان وبالارفتن هزينه مبارزه جهت استقرارنظامي دموكراتيك كه طيفي وسيع ازقتلهاي زنجيره اي تابستن دههانشريه ودستگيري مديران ونويسندگان ودانشجويان رابهمراه داشت

13 فراهم آوردن زمينه قدرت گيري مجددووحشتناكترجريان افراطي ابتداي انقلاب كه اينباربااستنادبه شكست اصلاحات ودوران سازندگي فرصت طلبانه خودراوارث ارزشهاي اوليه معرفي ودرنقض حقوق اوليه آحادملت ازهيچ امري رويگردان نبود.

14- به فراموشي سپردن حقوق اساسي مردم درزمينه هاي اقتصادي اجتماعي و اجرايي ازطريق مشغول كردن خودبه امورسياسي وفرهنگي آنهم بصورت ناقص و انتخابي كه عمدتانظيرتوسط پدرخواندگان وي درپشت صحنه طراحي واجرامي گرديد.

15- كشورايران طي 120 سال اخيروبطورمتوسط هر20 سال بايك جنبش جهت تغييرمواجه بوده است ولي عمده أين جنشهابدليل خيانت ياسوء مديريت دررهبري وكادرهاي اصلي به ضدآن تبديل وعملامي بينيم كه ملت ايران عليرغم برخورداري ازتمام ويژگيهايي كه برخورداري ازيك نظام سياسي متناسب را اجتناب ناپذيرمي سازدولي درعمل دريك دوروتسلسل باطل بسرمي برندبطوريكه به جرئت مي توان ادعاكردمطالبات سياسي مردم ايران درقرن فعلي باقرن ماقبل كوچكترين تغييري نكرده است بقدرت رسيدن مجددخاتمي وجريان طرفداروي موجب تشديداين دوروتسلسل باطل يا Vicious Circle خواهدشد.

16- ايجاداتحاددرجريان اقتدارگراتحت عنوان مبارزه بادشمن يامخالف مشترك ازديگر مضاركانديداتوري خاتمي مي باشداكنون بابقدرت رسيدن يك باندازاقتداگرايان وجود حداقل4گروه كاملامجزادرآن طيف معلوم گرديده است كه درمبارزات دروني وسرشار ازتزويرخودبراي كسب قدرت وثروت ازهيچ امري تاحدافشاگريهاي استراتژيك و منجربه نابودي نظام ابايي ندارند

مصاديق اين امراستناداخيرسازمان بين المللي انرژي اتمي به نامه محسن رضايي به هاشمي رفسنجاني درسال 1367درخصوص نيازبه بمبهاي اتمي وليزري مي باشدو ياافشاگريهاي عباس پاليزداردرخصوص دزديهاي كلان مقامات معمم نظام وهكذا

واضح است كه درصورت بقدررسيدن اصلاح طلبان بارديگراين اختلافات كه آشكارا ناكارآمدي سيستم رابراي مردم به معرض نمايش مي گذاردبارديگربه محاق خواهدرفت

17- تشكيل حزب دولتي ونوظهورمشاركت ازطريق برادرخودمحمدرضاخاتمي كه تاكنون نظيرآن دريكصدساله اخيرديده نشده بود وسپس ملاك ومعيارقرارگرفتن عضويت درآن بعنوان يكي ازشرايط انتصاب وارتقاء مديران

18- قرارداشتن درسن بازنشستگي سياسي كه معمولادرتمام كشورهاي جهان اين امراستانداردشده است وباسپري شدن دودوره صدرات درپست رياست قوه مجريه مقام مربوطه به امورانساني يافرهنگي مي پردازدونمونه آن فعاليتهاي جيمي كارترو توني بلردرامورحقوق بشري ومذهبي است.

هدف ازاين بازنشستگي ميدان دادن به نيروهاي جوانترواستفاده ازفكروايده هاي نو دراداره حكومت وهماهنگي بهترفضاي عمومي كشوربامحيط اطراف مي باشد

19- ايجاددوپايگي درحكومت وبازكردن فضايي خاكستري درنظام سياسي كه مطلوب جناح اقتدارگرابراي پنهان كردن نيات واقعي خوددرتشكيل حكومت اسلامي با ويژگيهاي موردنظرخودمي باشدامري كه هم اكنون تحت عنوان جمهوري اسلامي در جريان است كه نه ويژگيهاي يك حكومت جمهوري راداردونه يك حكومت اسلامي راو درنهايت نيزپايه ضعيفتربعنوان مسئول تمام نارسايي هامعرفي وجريان اصلي واقتدارگرادرپشت آن پنهان مي گردد.

20- ايجادموج جديدآشفتگي سياسي وفرارمغزهاوسرمايه ازكشوركه ازابتداي انقلاب طي چهاردوره اساسي پيروزي انقلاب، جنگ تحميلي،دوره منجربه انتخاب خاتمي ودوره پس ازانتخاب احمدي نژادرخ داده است.

اين امواج بجاي اينكه بعنوان انرژي متراكم جهت تغييرازدرون بكارگرفته شودبا جابجايي صوري قدرت وناتواني واقعي رهبران ياجريان بظاهرحاكم موجبات تخليه آن انرژي را بعنوان سوپاپ اطمنيان فراهم مي نمايد.

فشارهاي مستقيم وغيرمستقيم ساختار اقتدارگرا جهت انتقال اين توان وتهديدبالقوه به خارج ازكشوردرهردورژيم سلطنتي وآخوندي مبين اين واقعيت مي باشد.

دلايل وشواهدبسيارزيادديگري درزمينه هاي مختلف فرهنگي ،سياسي، اجتماعي واقتصادي وامنيتي وجودداردكه توضيح هركدام نيازمندساعتهابحث وگفتگوبوده واينكه چرا ظهور مجددخاتمي مي تواندآسيبهاي جبران ناپذيري رابركشورودر حساسترين برهه تاريخي آن واردنمايدبرهه اي كه نظيرپايان دوره ستمشاهي شاهد نارضايتي عمومي مردم وتمايل به تغييرات اساسي درساختارسياسي كشور،اجماع جامعه بين المللي ودرراس آن آمريكا، انگليس وفرانسه وناكارآمدي حكومتي برپايه ايدئولوژي آنهم ازنوع مذهبي آن ودرآغاز قرني است كه درآن اعتقادبه جهانشمولي تنهاشرط بقاء درآن بوده وتجدديامدرنيته، سكولاريزم، صلح طلبي ودموكراسي خواهي دركنارمبارزه بافقروفسادوتبعيض وجنگ طلبي وديكتاتوري ونقض آشكار حكومت بشرازويژگيهاي آن مي باشد وخاتمي باآمدن خودپروسه تغييراساسي در ايران رابارديگرنظير8 سال فرصت سوزي همراه باكشتن اميددرجامعه به عقب خواهدبرد.

Comments