به بهانه رکسناصابری ومصاحبه وی باجان استوارت


رکساناصابری دخترجوانی باتابعیت مضاعف ایرانی وآمریکایی که ظاهراباعشق به وطن پدری خودوجهت تحقیق پیرامون رساله پایان نامه تحصیلی خودرهسپارایران شده بودتوسط سرویس امنیتی ایران بااتهام جاسوسی دستگیروچندماهی رادرزندان بسرمی برد ایامی که همراه با ایجاد اضطراب دربسیاری ازمراجع ونهادهای داخل وخارج وخانواده وی بدلیل عنوان اتهام وی همراه بود ونهایتانیزباپیغام هاودادوستدهایی که بین طرفین ایرانی وآمریکایی ردوبدل گردیدشاهدآزادی وی بودیم اینکه هدف جمهوری اسلامی ازدستگیری اینگونه افرادکه تاکنون شامل کسانی نظیرهاله اسفندیاری، علی شاکری، مازیاربهاری وسایرین گردیده است چه می باشدتاکنون معلوم نگردیده است

درنگاه اول چنین بنظرمی رسدکه حاکمیت ایران اشتغال افرادفوق رادرسازمانهاوموسسات آمریکایی یامرتبط باغرب بعنوان سرپلی جهت شناخت بهترایران ودرراستای طراحی پروژه های مربوط به براندازی نرم ارزیابی می کند ولی ازسوی دیگراین افرادبدلیل عدم حضورمستمردرکشوریاعدم دسترسی به اطلاعات خاص وراهبردی نمی توانندنقش موثری دراین امرداشته باشند وبه قول یکی از دوستان پناهندگی یک افسراطلاعاتی سپاه پاسداران یایک مدیراجرایی موثردردولت وکارشناس اتمی وموشکی به غرب صدبرابر خطرناکترازمطالعات چندساله اینگونه افرادبروی ایران است ضمن اینکه سناریوهای منجربه دستگیری آنهانیزنوعاغیرسیاسی وبااقدام اولیه توسط خودشان بوده است مثلاکیس خانم رکساناصابری درتهران باتحویل یک شیشه شراب ازسوی فردی بوی شروع وگزارش آن به مقامات ایرانی توسط خودایشان منجربه تشکیل پرونده وایراداتهام امنیتی بوی گردیده است یادرخصوص خانم هاله اسفندیاری سرقت اموال وی ورجوع ایشان به اداره گذرنامه جهت صدورمجددموجبات تشکیل پرونده باعنوان جاسوسی برعلیه ایشان رافراهم نموده است وقس علیهذا
البته دراین بخش امکان نوعی گروگانگیری سیاسی جهت وادارکردن مقامات غربی به تماس باهمتای ایرانی واخذامتیازاتی دراین بین نیزمتصوراست ولی بایک حساب سرانگشتی بعیدبنظرمی رسدخسارات بجای مانده ازاین اقدام بردستاوردهای آن ارجحیت داشته باشد

فرضیه دوم فقدان هرگونه سازماندهی دراینگونه دستگیرهاست ودرواقع بدلیل حاکمیت فضای تئوری توطئه برکشورکه مشخصاازسوی آقای خامنه ای وسازمانهای اطلاعاتی تشویق وحمایت می شود افراد یا نهادهایی برای کسب امتیازشخصی یاارگانی اقدام به اینگونه پرونده سازیهابرعلیه ایرانیان دارای تابعیت آمریکایی کرده تابدینوسیله زمینه ارتقای خودردرسازمان متبوع خودرافراهم آورند امری که درکشورهای بلوک شرق سابق وسایرکشورهای باسیستم سیاسی بسته کاملا متداول است

فرضیه سومی باضریب اطمینان کمتری نیزوجودداردوآن تصمیم حاکمیت برای نوعی اپوزیسیون سازی کاذب برعلیه اپوزیسیون واقعی ودارای پتانسیل است. براساس این فرضیه که اساس آن درزمان مدیریت سعیداسلامی دروزارت اطلاعات پایه ریزی شده است دولت ایران اقدام به ایجاد غیرمستقیم لابی هایی درآمریکاتحت پوشش مخالفت نرم بارژیم یاحمایت ازمنافع ملی نموده ولی درپشت صحنه تحکیم اصول موردنظرحاکمیت درایران رامدنظردارد
براساس این فرضیه بمنظورایجادپشتوانه سیاسی برای گروههاوموسسات فوق افرادی نه تنهاباتابعیت مضاعف بلکه حتی باتابعیت منفرد ایرانی بااندک انتقادی ازحکومت (حتی بدون سابقه فعالیت موثرسیاسی)دستگیروبرای آنهاپرونده سازی شده وپس ازسپری کردن چند ماهی درزندان جهت کسب وجاهت سیاسی بارفع ممنوع الخروجی به غرب کوچ داده می شونداین افرادعمدتافاقدتفکربراندازی رژیم بوده وبدلیل روحیه دموکرات منشی تجزیه وتحلیلهاوتوصیه های آنان به مقامات تصمیم گیرغربی یاسازمانهای اطلاعاتی نیزدرچهارچوب استراتژی کلی نظام می باشد

بهرحال آنچه که مشخص است فقدان یک سازمان کارآ برای اپوزیسیون چه درداخل وچه درخارج ازکشوردست حاکمیت درایران را برای هرگونه نقشه وعملی بازکرده است واختلاف بین گروههای سیاسی وعدم تمایل آنهابه اتحادبراساس حداقل معیارهای موردقبول عملاموجودیت اپوزیسیون رادرهاله ای ازابهام فروبرده است وبنظرنمی رسدکه رژیم حاکم برایران بالاخص اپوزیسیون خارج از کشورراخطری جدی برای خودقلمدادنمایدالبته این بدان معنی نیست که ازآن نظیردیگرتهدیدات اندک نیزغفلت نماید

Comments