آغازی بریک پایان، به بهانه ممنوع الخروجی خاتمی وصدورحکم بازداشت فرزندهاشمی


هیچگاه دوست نداشته ام که وقتی درمقابل رهبری چون خامنه ای وباندجنایتکارهمراه وی هستیم ازخودیها وجوروجفایشان نسبت به مبارزات مردم بگویم وباصطلاح دشمن را دل شاد کنم ولی چه کنم که امروزبه هرطرف که نگاه می کنم می بینم که ازماست که برماست

شنیده بودم که خاتمی جهت شرکت دراجلاسی باعنوان خلع سلاح اتمی عازم ژاپن است وباخودگفتم اکنون این موضوع دردستوررژیم سرکوبگرحاکم است چرابایدخاتمی تتمه اعتبارخودرابرای چنین حاکمیتی وبرنامه های مشکوک آن هزینه کند آنهم درحالیکه هنوز چندروزی ازسخنان وی مبنی بربحرانهای اجتماعی فراروی نظام درسال 89 نگذشته است؟ تجربه 8 سال آبروخریدن برای چنین حاکمیتی که به سلطه وتحکیم موقعیت جانورانی چون احمدی نژاد، علی فلاحیان، محدتقی مصباح یزدی محسنی اژه ای، مصطفی پورمحمدی، منوچهرمتکی، احمدخاتمی، سردارنقدی وطائب وسعیدمرتضوی ودیگران انجامید کافی نبوده ونیست که بازهم آنراادامه می دهید

این سیاست کثیف "یکی به میخ ویکی به نعل" که دربرخی ازسران باصطلاح کشورتحت عنوان مصلحت رسوخ کرده است مارابه کجامی برد؟ خودراجای خامنه ای بگذارید کسیکه بنظرتحقیقی ونه احساسی بنده یکی ازتبهکارترین رهبران ناشناخته جهان حتی نزد مخالفانش است باچنین افرادی درزیرمجموعه حاکمیت خودچه می کنید افرادی که صبح یک حرف بنفع شما می زنندو شب حرفی دیگربرعلیه سیاستهای شما، آیاتحریک نخواهیدشدکه باکشیدن گوش این افرادآنهارابه افرادی مجیزگوومویدسیاستهای خودتبدیل کنید؟

داستان اعمال فشاربراعضای خانواده هاشمی ویامخالف باسفرخاتمی که باتوجه به هماهنگی های قبلی موجب بی اعتباری وی در عرصه داخلی وبین المللی می شود همگی دراین راستاقابل تفسیراست اما اینک می خواهم روی سخن خودراخطاب به شخصیتهایی بکنم که ظاهرادارای فاصله بیشتری باحاکمیت بوده وهمان مشی رادنبال می کنند

آقای مهدی کروبی که هنوزآثارضرب وشتم بربدن فرزندش وگلوله های شلیک شده بطوف وی برشیشه جلوی ماشینش محونشده است ادعا کرده است که درصورت حمله آمریکا به ایران درکنارحاکمیت فعلی خواهد بودسایرفعالین سیاسی وحقوق بشری ازرضاپهلوی و شیرین عبادی واکبرگنجی گرفته تامحسن سازگاراواحمدباطبی نیزکمابیش چنین مواضعی راحداقل درعرصه عمومی داشته اند

عطاالله مهاجرانی وبرخی ازافرادهمفکروی باادعای سنجاق بودن به جنبش اصلاح طلبی ایران ازیکطرف صراحتااعلام می کنندکه مخالف ولایت فقیه وقانون اساسی نیستندوحتی درصورت جنگ بین حاکمیت فعلی بادولت آمریکا درکناررژیم ایران خواهند بود ولی ازسوی دیگر همانهامدعی هستند که ریشه تمام مفاسد کشورولایت فقیه است وباتفکری مالیخولیایی ومتوهمانه مدعی اند تنهاکسانی هستندکه بدلیل شناخت ازدرون حاکمیت توان براندازی یاتغییرحاکمیت درایران رادارند؟!(استنادبه مواضع مهاجرانی، کدیورو عبدالعلی بازرگان سه تن ازپنج تن آل عبای جرس)

خدابه جنبش سبزرحم کرده است که هیچکدام ازاین آقایان سابقه ریاست جمهوری، نخست وزیری، فرماندهی کل قوا یا سپاه پاسداران و ریاست سازمان اطلاعاتی ایران رانداشته وحداکثرطرفیت اجرایی آنهاپست وزارت چرخ پنجمی ارشادوفرهنگ اسلامی دردوره ریاست جمهوری خاتمی بوده که مهمترین وظیفه وزیرش صیغه کردن دختران این مرزوبوم بوده است واگرنبودمردانی چون احمدبورقانی وعیسی سحرخیزومحمدمهدی حیدریان که بارعرصه مطبوعات وسینمارابدوش کشیدند معلوم نیست چه چیزی درکارنامه خودداشتند

من دراین مطلب کوتاه نمی خواهم به داستان وطن پرستی ایرانیان بپردازم ونشان بدهم که درصورت بروزجنگ یاهرگونه عملیات نظامی برعلیه کشوریامراکزی خاص:

اولا: رفتارومواضع این افراد به چه صورت درآمده وعمده این آقایان واعضاء خانواده هایشان درکجاخواهندبود ثانیا: نمی خواهم تعریف وتجزیه وتحلیلی ازجنگ بدهم واینکه فرق یک عملیات محدود وبا اهداف مشخص باجنگ محدودوگسترده چیست؟ ثالثا: سابقه عکس العمل عمده ایرانیان دراینگونه مواقع وبراساس حقایق موجودمثبت چه امری خواهدبود؟ رابعا: اهداف وگستره یک عملیات نظامی چگونه می تواند تبدیل به برقراری یک رابطه مثبت یامنفی بین کشورمهاجم بامردم کشورموردتهاجم باشد؟ خامسا: آیامردم ایران مخالف باهرگونه عملیاتی برعلیه کشورخودمی باشندحتی اگراین عملیات فقط محدودبه مراکزامنیتی رژیم بشود ونه مراکزملی وجمعیتی وزیرساختهای کشور؟ ودههاموضوع وسوال بی جواب دیگرکه امروزه برای بعضی ازآنهادرداخل وخارج ازکشوروتوسط طیف وسیعی ازکارشناسان اطلاعاتی ونظامی وسیاسی ازحامیان حاکمیت فعلی گرفته تادشمنان قسم خورده آن دردست بررسی و تحقیق می باشد

اماسخن بنده بابرخی ازاین عزیزان است که:

ا): باتوجه به سوء استفاده رژیم ازاین مواضع جهت تحکیم موقعیت خویش چه ضرورتی واولویتی برای طرح این موضوع آنهم دررسانه های عمومی وجوددارد؟

2): آیامراجعی که مسئول برقراری امنیت دراقصی نقاط جهان ویاحتی خاک آمریکامی باشند سیاستهای خودرابراساس مواضع این افرادتنظیم می کنند یااینکه براساس نظرنهایی دههاسازمان ومرکزاطلاعاتی وامنیتی ونظامی واستراتژیک خود؟

3):شماکه ازصبح تاشام حاکمیت ایران رابه ماجراجویی بین المللی درزمینه اتمی، حمایت ازگروههای تروریستی ودخالت درامور دیگرکشورونقض حقوق بشردرداخل متهم می کنید چراوقتی آثاراین اعمال درعرصه بین المللی بصورت بیانیه و قطعنامه های نیم بند تحریم اقتصادی یاتهدیدنظامی ودیگرمحکومیتهاومحدودیتهاظاهرمی شود فورابافراموش کردن مواضع خوددرپشت سرحاکمیت صف می بندید؟ وایامواضع شماتاکنون کوچکترین اثری درمواضع حاکمیت که موجب تغییردیدگاه آنهانسبت به شماباشد(بجزتحقیربیشترنظیرآنچه که درموردهاشمی وخاتمی درجریان است) داشته است؟

4): اگرفشارهای بین المللی که هریک باصرف ماههاوبعضاسالها وپس ازعبورازپروسه های ملال آوربوروکراسی به نتیجه می رسد حداقل کاری است که درخصوص محکومیت وانزوای حاکمیت فعلی صورت می گیرد چرابه محض به بارنشستن این فعالیتهاتحت عناوین و پوشش های مختلف مورداعتراض یامخالفت شماقرارمیگیردوبااینکارعملاآب به آسیاب رژیم می ریزید؟چراازاین فشارهای بین المللی برای اثبات مواضع خود نزدآحادملت ووادارکردن حاکمیت جهت دست کشیدن ازاهداف جنایتکارانه اش که برخلاف منافع ملی وامنیت عمومی کشوراست استفاده نمی کنید؟

ودههامورددیگرکه به لیست سوالات بی جواب قبلی اضافه وتنهاخاصیت آن اطاله مطلب فعلی خواهدبود

هاشمی رفسنجانی درآخرین دیدارخودباخبرگان مهاجرت تعدادی ازنخبگان کشوردرموج اخیرراموجب نگرانی دانسته به مقامات رژیم هشدارمی دهدکه اکنون افرادی به خارج رفته که دارای آشنایی باسیستم وازکارشناسان کشوردرزمینه فرهنگی واقتصادی ودیگر امور اجرایی بوده ونهایتاهشدارمی دهدکه اکنون جهان خارج اطلاعات دقیق تری ازنظام وروشهای آن داردکه مراقبت بیشتررامی طلبد
و این تصویری است که مسئولین ایرانی ازکادرهای خارج دارندوآنوقت همین کادرهابدلیل سپری کردن بخش عمده زندگی خوددرفضای ایران پس ازانقلاب دقیقاازادبیات سیاسی استفاده می کنند که موردعلاقه رژیم است

عرض مختصربنده وبعنوان ماحصل بحث اینست که آقایان وخانمهای محترم بدانید که ایران دریک بزنگاه تاریخی است هرگونه عمل یا عکس العمل ما می تواند نقش مهمی را درتداوم یاتغییروضعت فعلی (حداقل ازدید جریان داخل کشورونه عرصه بین المللی) داشته باشد سرنوشت تراژدیکی که کشورمادرطی یک صدسال گذشته داشته وباعث شده ازیک کشورپیشرودرعصرطلایی مشروطیت به دیکتاتوری قرون وسطایی فعلی وبرخلاف جریان تاریخ برسیم تنهاناشی ازاعمال حکام نیست ماروشنفکران جامعه نیزسهم مهمی در این سیکل معیوب یادوروتسلسل باطل داشته ایم ونمی توانیم اززیربارمسئولیت آن شانه خالی کنیم

بایدشجاعانه وباتدبیروتامل درموضعگیریهای خود قبل ازاینکه درصدد سندسازی برای تبرئه خود درکتب ومراجع تاریخی باشیم به مسئولیتهای اجرایی خود وبعنوان رهبران فکری جامعه نظرداشته باشیم امروزاگربه کتاب "بسوی تمدن بزرگ" شاهنشاه ایران ویامواضع آیت الله خمینی درسلسله کتابهای "صحیفه نور" که بالغ برهزاران برگ می باشد مراجعه کنید شاید اشکالاتی به تعداد انگشتان دست درآنها وبعنوان مستندتاریخی پیدامی کنید اما آنچه که باعث قضاوت افکارعمومی درخصوص آنها ونهایتا نیزبه تعیین سرنوشت رژیم های تحت حاکمیت آنهامی انجامدعملکرداجرایی آنهاوکارگزارانشان است همانطوریکه دربخش روشنفکران نیزهمین اصل صدق می کند تادیروزروشنفکران اعم ازمذهبی وغیرمذهبی رضاشاه راسمبل دیکتاتوری می نامیدند امروزباگذشت سه دهه ازانقلاب درصداوسیمای جمهوری اسلامی ازخدمات وی به کشورگفته می شود وبالعکس درآبانماه 58 به دانشجویان اشغال کننده سفارت آمریکا عناوینی نظیرقهرمانان ملی وبرپاکننده "انقلابی بزرگترازانقلاب اول" اطلاق می شد وامروزهمان افراد بااتهاماتی نظیرجاسوسی برای آمریکاواقدام برعلیه امنیت ملی وحتی فراهم آوردن زمینه تحمیل جنگ 8 ساله ازطریق انزوای بین المللی کشورمواجهه هستند تادیروز هاشمی رفسنجانی رادرماجرای قتلهای زنجیره ای عالیجناب سرخپوش نامیده وهدف بعدی خودرا رهبری قرارداده بودیم وامروزشاکی هستیم که چراهاشمی درحمایت ازاپوزیسیون کاری جدی نمی کند!! والبته به دههاموردمشابه دیگرهم بعنوان مثال می توان اشاره کرد

هدف نگارنده باذکراین مصادیق اینست که توجه همگان رابه این نکته جلب نمایم که امروزهم حاکمیت وهم روشنفکران وهم مردم کوچه و بازارهمگی به یک نسبتی دربوجودآوردن وضع موجودمقصرهستیم.هیچ قشریاگروهی نمی تواند باسندسازی وانداختن بار گناهان به دیگری خودراازمسئولیت تاریخی اش مبری نماید ودراین رابطه مسئولیت کسانی که رسما یاعملا جزونخبگان جامعه بوده یاحداقل ادعامی کنند دستی درفعالیت به نفع جنبش اصلاح طلبی ایران دارند بیش ازدیگران است

حرف آخراینکه اتحاد، سازماندهی، تعیین استراتژی واتخاذتاکتیکهای مناسب دریک چهارچوب دموکراتیک برای جنبش تنهاراه غلبه بر حاکمیت فعلی واجتناب ازخسارات سنگینی است که بخاطراستفاده رهبران ازروشهای سعی وخطا طی سه دهه نصیب جامعه ایرانی گردیده است توجه داشته باشیم که آسیبهای وارده به آرمانهای آزادی وترقی خواهانه هیچکدام خواست هیچیک ازایدئولوگها،استراتژیستها و کادرهای موثردراین جنبشهانبوده است وتنهادرصحنه عمل وپس ازمشاهده نتایج ناشی ازاعمال آن سیاستهابوده است که رهبران به اشتباه بودن آن پی برده اند وچون این تصمیمات نیزبصورت انفرادی یاتوسط جمع محدودی ودرسایه دیکتاتوری فردی یا گروهی یادر فضایی غیردموکراتیک وبسته (توسط برخی ازگروهها) اتخاذوموجب خسارت شده است هیچکس نیزمایل به پذیرش مسئولیت آن نیست وطرف یاطرفهای خاطی حداکثرتلاش خودراجهت انتقال مسئولیت خسارات به دیگری بعمل می آورند

Comments