پاسخ: سوال خیلی خوبی کردی ولی این سوال تودوقسمت دارد دربخش مربوط به دوره قبل واقعیت اینست که خامنه ای و باند همراه وی بامتوقف کردن خاتمی واصلاحات عملا مردم راخسته کرده بودند ومردم انگیزه مشارکت درحکومت و انتخابات راازدست داده بودند ومنفعل بودندوبخش اعظمی ازآراء اعلام شده به نفع طرفین شرکت کننده تقلبی بود منتهی در این تقلب ظلم بالسویه نشده بود بهمین دلیل هم سروصدای کروبی وهاشمی خیلی سریع خوابید وفقط دست اندرکاران به روز قیامت حواله دادند کروبی هم فکرمی کرد که چون خوابش گرفته رقیب ازاین فرصت استفاده کرده است درمجموع البته عوامل دیگری هم بود برخی نفوذی هادرجنبش اصلاحات بودند که بابیت خامنه ای درارتباط بوده ومستقیما ماموریت می گرفتند دراین رابطه بطورمشخص می توانم ازابراهیم اصغرزاده نام ببرم که بنحواحسن ماموریت خودرا درازهم پاشیدن شورای شهردرمقابل تایید صلاحیت خودتوسط شورای نگهبان انجام داد ولی بدلیل اینکه آقای حجازی پیام آقای خامنه ای رادیربه شورای نگهبان رسانده بود وآقای جنتی هنوزابهام داشت بانسبت 5 به 7 ردصلاحیت شد.
البته آقایان هاشمی وکروبی هم باخوشبینی به آینده می نگریستند واینکه خامنه ای پس ازمتوجه شدن اشتباه خوددرانتصاب احمدی نژاد ازخرشیطان پایین آمده وبرای حفظ موقعیت خودهم که شده دردوربعد دیگراین کوتوله سیاسی رارهاخواهدکرد بنظراینجانب درعمل هم همینطوربود واگرخامنه ای می توانست یک عنصرراست میانه ودرعین حال مطمئن ازحرف شنوی وی راداشته باشد(نظیرقالیباف) احمدی نژادراحذف می کرد ولی واردشدن موسوی یاخاتمی وضعیت وی رادرریسک قرارمی داد خاتمی یک وصله ناجوربود که بایستی دوباره دردزایمان بکشد وموسوی که ازاساس باتفکرات وی درتقابل بود
امااینکه چرااینقدرسریع جنبش اوج گرفت دلایلی متعددی دارد من به دانشگاهها بعنوان یک نمونه ازهمین جامعه اشاره می کنم شماگاهی می دیدید که دانشگاهها درکانون مبارزات سیاسی مردم قرارمی گرفت وگاهی میدیدید که یکی دوسالی دانشگاه به محاق سکوت فرومی رفت ومساله اصلی می شد درس خواندن وپارتی رفتن ودوست دختربازی، من وقتی بااین شرایط مواجه می شدم به دوستانم می گفتم این سکوت موقتی است وبزودی بغض دانشگاهها دوباره بازمی شود وبدتراز قبل زیرارژیم فقط ازنظرامنیتی مشکل راحل کرده است وریشه هنوزپابرجاست
درجامعه نیزهمین وضعیت حاکم است یعنی شمامی توانید باسرکوب وبرخی ترفندهاموقتا آن جامعه راتحت انقیادخوددر بیاورید ولی پس ازمدتی دوباره این زخم سربازمی کند این روشهاطی یکصدساله گذشته بارها امتحان شده وهمیشه نیزنتیجه همانی بوده است که پیش بینی می شد درپایان دوره اول ریاست جمهوری احمدی نژاداین زخم آماده سربازکردن بود وهاشمی دقیقااین وضعیت رامی دید که آن نامه دود وآتش رابه خامنه ای نوشته ومنتشرکرد
بحث دوم ورود مهندس موسوی بود که برای کسانیکه ماهیت خامنه ای رامی شناختند ازجمله هاشمی یقین حاصل شده بود که خامنه ای بهرطریق ممکن مانع ازانتخاب شدن موسوی می شود هاشمی نظیرناظری بود که هم دوطرف رامی شناخت وهم شرایط جامعه رااز سوی دیگر، بنابراین تصادف دوقطاربروی یک ریل راپیش بینی می کرد بنظرمن دراین خصوص وباشناختی که ازخوش قلبی موسوی درمقابل زیرکی هاشمی دارم مطمئن هستم که موسوی بهیچوجه امکان تقلب دراین حد وآمادگی خامنه ای برای پرداخت چنین هزینه ای رانمی دید بهمین دلیل نیزپس ازمشاهده خیانت خامنه ای بسیارجری ترازدیگران شد زیراشماوقتی احتمال خیانت ازسوی فردی رامی دهید که باشماغریبه است وبوی اعتمادندارید تاحدی خودرا برای خیانت احتمالی آماده می کنید واگربه شماخیانت هم شد آنرابرای خودتان توجیه می کنید وباآن کنارمی آیید ولی وقتی ازسوی کسیکه بوی اعتمادنسبی کرده اید یاباترفندی اعتمادشماراجلب کرده است با خیانت مواجه بشوید دیگرکنارآمدن باآن برای شمامشکل می شود وممکنست به قیمت نابودی خودتان یاطرف مقابل تمام بشود واین مساله ای بود که برای مهندس موسوی پیش آمده است وگرنه باتحلیل رفتارسیاسی موسوی طی سی سال گذشته اصلا امکان چنین ایستادگی درمقابل خامنه ای برای وی تصورنمی شد
دراین خصوص توجه شمارابه دیدارهای موسوی باخامنه ای درقبل وبعدازانتخابات جلب می نماید که خامنه ای بااطمینان به مهندس گفته بود مخالفتی باکاندیدشدن وی ندارد ولی درعمل ازوی برگرم کردن تنورانتخابات وکسب مشروعیت برای نظام وخودش استفاده ونهایتا اتصمیم داشت اوراچون یک دستمال استفاده شده درمقابل احمدی نژادفداکند که موسوی نگذاشت. جالب اینکه باگذشت یکسال از درگیری باموسوی هنوزآرای 13 میلیونی اعلام شده وی رابه نفع خودمصادره وازحضور40 میلیونی و80 درصدی مردم درانتخابات می گوید
اشتباه بعدی که به شعله ورساختن سریع جنبش انجامید بنظرمن دخالت سریع وصریح خامنه ای درهمان مرحله اعلام آراء بود که برای مردم مسلم گردید که تقلب درکاربوده است وگرنه ایشان می توانست نظیرعراق وافغانستان که بحثهای کاملا مشابهی درزمینه تقلب درانتخابات داشتند کنارگودبشینند وحداقل ازنظرصوری اجازه بدهد تاآبهاازآسیب بیافتد وبعدهم همان ترفندهای خودراباهماهنگی شورای نگهبان وافرادی نظیرصادق محصولی وکامران دانشجوپیش ببردوریاست جمهوری موردنظرخود رااعلام بکند ولی متاسفانه خامنه ای بدلیل وحشت ازحرکت موسوی وافشای تقلبش ازهول حلیم توی دیگ افتادوبا آشکارکردن دست خود درماجراباعث حساسیت مردم شد اگربه گفتگوی بازجوی بهزادنبوی ودیگرکادرهای اصلاح طلب بانشریه پنجره متعلق به علیرضازاکانی نماینده مجلس رجوع کنید متوجه می شوید که هدف اصلی بازجویی هاوادارساختن متهمان به اعتراف به عدم تقلب درانتخابات بوده است واین یعنی اینکه بحث تقلب برای حاکمیت بحث مرگ وزندگی بوده است آنها اگرازتقلب خودترس ووحشت نداشتند اولین کاری که می کردند موسوی ودیگران رابااتهام مشخص
بحث بعدی تصمیم خامنه ای به حذف کلیه رقبای سیاسی خودازمیدان درمقطع کنونی وهمراه بایارگیری جدیدی است که ازکوتوله های سیاسی نظامی تشکیل شده اندبطوریکه حتی همراهان قدیم وراستگرای خودراهم بحساب نمی آورد ترجیح دادن فردی نظیراحمدی نژاد یکی ازفرماندهان رده 8 سپاه درحالیکه افرادی ازجناح راست وذوب شده درولایت درچندقدمی وی بودند نظیرمحسن رضایی، رحیم صفوی ودیگران تنها بیانگریک واقعیت است " خامنه ای اعتمادخودرانسبت به همه دوستان ومخالفان خودازدست داده است" واین بیماری ویژه دیکتاتورهاست که هیچ فردی حتی ازنزدیکان خودراکه نقطه نظراتی مخالف وی داشته باشدبرنمی تابد دراین خصوص حتی افرادی نظیرواعظ طبسی، ناطق نوری نیزدرمعرض بدبینی قرارمی گیرند
سوال : آیا امیدی به اوجگیری مجدداعتراضات هست یا مردم دوباره نظیرزمان خاتمی بایدنومید بشوند؟ دلیل رکود فعلی چیست؟
پاسخ: حکومت نظامی اعلام نشده، شدت بی سابقه سرکوبها، ابهام دراهداف وشعارهای جنبش ودریک کلام چندصدایی و چنددستگی، بی تحرکی فیزیکی واجتماعی ومحدودشدن به دنیای مجازی ویامجامع روشنفکری، بی اعتقادی نسبی رهبران جنبش به سرانجام کار، فقدان استراتژی وتاکتیک وسازمان و..درواقع بنظربنده مهمترین آن فقدان سازماندهی مناسب برای جنبش است که دو دلیل اصلی دارد همان دلایلی که طی یکصدسال گذشته تمام جنبش های آزادیخواهانه ملت مارابه شکست کشانده است ودرصورت ادامه همان رویه ها سرنوشت جنبش سبزبهترازآنهانخواهدبود گرچه ممکنست بدترهم بشود اما بطورکلی فقدان سه عامل اصلی دراین وسط نقش کلیدی دارد
اول: اعتقادبه دموکراسی درمیان مدعیان آن وگروههای سیاسی مخالف حاکمیت دوم: استراتژی وشعارمشترک چه ازجنبه سلبی(برعلیه رژیم) ویاایجابی(رژیم جایگزین) وعامل سوم سازماندهی
تازمانیکه این سه پارامتردرجامعه ایرانی وطرفداران ایرانی آزاد وآباد حل نشود هیچ تلاشی به ثمرنمی نشیند بنده خود شخصا معتقدم اگراین سه عامل راایجاد وکنترل نکنیم حتی اگرفردا شخص خامنه ای دودستی حکومت راتحویل اپوزیسیون بدهد افرادی که سرکارمی آیند پس ازمدتی صددرجه بدترازخامنه ای واحمدی نژاد عمل خواهند کرد این اعتقادقلبی من وبر اساس صدسال تجربه تاریخی ملت ایران است وتاآخرهم پای آن می ایستم
حالا من ازشماسوال می کنم صرفنظرازآنچه که ازدوران قاجارتاپهلوی اول وجریان ملی شدن نفت وکودتای 28 مرداد پیش آمد آیا بنده وشما که طرفداربرکناری شاه بودیم فکرش رامی کردیم که جانشینش درعرصه داخلی دیکتاتوری خون آشام و مجنونی چون آیت الله خمینی ازکاردربیاید وسیاست خارجی اش آنارشیزمی مهارگسیخته ومعجونی تحت عنوان استقلال باشد؟ آیا وقتی آیت الله منتظری را فردی ساده وگربه نره می نامیدیم وبرایش جوک می ساختیم فکرمی کردیم روزی این فردبعنوان سمبل وپدرمعنوی جنبش سبزوصدای حقوق بشردرایران دربیاید بطوریکه برایش ازقم تاواشنگتن مراسم بزرگداشت بگیرند؟ آیاروزی که هاشمی رفسنجانی راعالیجناب سرخپوش وخاتمی رافریباخانمی که دربزنگاه بزیرعبای ولی فقیه می خزد می نامیدیم فکرمی کردیم که بعدابعنوان سران جنبش سبزیا سران فتنه دربیایند؟ اینهاهمه بدلیل همان فقدان دموکراسی درمدعیان آن وفقدان استراتژی وسازمان حداقلی است که ازآن پاسداری نماید ودرواقع تاریخ ایران شکل گرفته ازتجاربی است که هریک ده بارتکرارشده است
سوال: بغیرازسه مشکل بالا جنبش سبزدیگرچه مشکلی دارد؟
پاسخ: یکی ازمشکلات جنبش های اصلاحی ایران بی تجربگی وناپختگی سران آن درموضع مقابله باحاکمیت می باشد که من خیلی دوست دارم آنراعدم بلوغ اجرایی بنامم زیراماوقتی دریک کارزاری واردمی شویم که هدف آن برایمان مشخص است خودمان راباید برای پیامدهای آن هم آماده کنیم ودروسط کارباچند ده تاکشته وچندصد مجروح ومصدوم وچندهزار زندانی عقب نشینی نکنیم واجازه ندهیم که احساسات برعقل وهدف وبرنامه مان تاثیربگذارد وبالاوپایین بشویم ازطرفی سازمان خودراهم برای چنین شرایطی باید پیش بینی کنیم که باچنددستورحکومتی وولایی(نظیردوران اصلاحات) یا چند طرح امنیتی گسترده (نظیرسرکوبهای دوران پس ازانتخابات) کل نظام جنبش موردآسیب قرارنگیردبطوریکه عملا کارآیی خودرااز دست داده یاابتکارعمل دراختیارافرادی دیگرقرارگیرد. این امر متاسفانه بعنوان یک نقیصه جدی درجنبش های اصلاحی ایران به چشم می خورد وازابتدایی ترین امورتاموارداستراتژیک رادربرمی گیرد بعنوان مثال آقای کروبی ادعای تجاوزدربازداشتگاهها به متهمین رامی کند دستگاه امنیتی درپوشش دستگاه قضایی درخواست سندو مدرک می کندوسپس از آقای کروبی پرسیده می شود که چندنسخه ازاین مدارک تکثیرودرکجانگهداری می شود؟ سپس بااستفاده از اطلاعات ایشان که مطمئن می شوند دونسخه بیشترنیست پس ازاخذنسخه اول به دفترایشان هجوم برده ونسخه دوم مدارک رانیزازدست ایشان درآورده وسپس وی رامتهم به نشراکاذیب می نمایند!!
دوستی داشتم که ازتوده ایهای قدیم بود وزمانی که پس ازکودتای خرداددرزندان بوده است بعنوان تماشاچی ازوی برای حضوردر دادگاه نظامی ومحاکمه مهندس بازرگان استفاده کرده بودند وی می گفت وقتی دادستان نظامی ازبازرگان پرسید این نشریه رادرکجاچاپ وسپس توزیع می کنید؟ ایشان بی محاباآدرس ونشانی کامل آن چاپخانه رااعلام کردزیرافکرمی کرد چون درچهارچوب قانون عملی خلاف انجام نداده است پس دادگاه نظامی هم مثل وی فکرمی کند رفیق توده ای من می گفت هنوزدادگاه به پایان وقت اداری خودنرسیده بود که دیدم چندکارگرومسئول بخت برگشته چاپخانه فوق راکه درنزدیکی میدان حسن آباد تهران یاتوپخانه قرارداشت کت بسته وارددادگاه کردند!!
حالاداستان سادگی این سران جنبش سبزاست که نمی دانند وقتی دستشان راواردلانه زنبورولایت فقیه می کنند که دریک قلم هورتی 400 میلیارددلاردرآن گم می شود نمی توان انتظارنداشت که برای حفظ خودبراریکه قدرت حتی صدهاهزارجیره خوارراهم درغیاب سازماندهی جنبش اصلاحی آماده نکرده وبجان مردم نیاندازند مگرداستان کودتای 28 مرداد ازسوی آمریکا بجزباچندنظامی (تازه بعضا خوشنام) وشعبان جعفریهابه نتیجه نرسید خوب چه دلیلی وجوددارد که خامنه ای ودارودسته کودتاچی اش که اکنون دههابرابرآن موقع قدرت دارند دست ازحاکمیت کشیده وآنرادودستی تقدیم مخالفان خود بنمایند؟
دراینجااین نکته رااشاره بکنم که دراین نوشته هدف قضاوت درخصوص بدیاخوب بودن مطلق رفتارشاه یامصدق یاپیروان آنهانیست که معتقدم هریک درعرصه های مختلف خوبیهاوبدیهایی داشته اند که باید دریک فضای مناسب ودموکراتیک به آنهابعنوان تجارب تاریخی پرداخته وازاین سرمایه برای ساختن آینده نسل جوان ونه محکوم کردن دائمی وبی سرانجام انهااستفاده گردد لذا اشاره به مواردفوق صرفا ازنظرتاریخی وتجربه می باشد وبس.
سوال : شمادائما ازبرنامه حکومت برای تحمیل فقربه مردم باهدف حذف طبقه متوسط بعنوان ارتش دموکراسی و فربه کردن طبقه فقیربرای سربازگیری حکومت وجاانداختن حاکمیت آخوندهای بی سوادبرارکان اجرایی کشوریاد می کنید آیاواقعااین طبقات بصورت هرمی نظیرهرم سنی جمعیت وجوددارند؟
پاسخ: البته که چنین طبقاتی براساس واقعیتهای جامعه ونیز علم الاجتماع وجود دارند ولی اگرمنظورت اینست که مثلا فردا
سوال: درموردشعارهای جنبش سبز وتناقضاتی که دراین شعارهابه چشم می خورد ونیزمخالفت سران جنبش سبزبا شعارهای ساختارشکن!! داستان چیست؟ بالاخره این جنبش وسران آن چه می خواهند؟ شعارهای اصلی کدام هستند و شعارهای فرعی کدام؟
پاسخ: واقعیت اینست که بدنه اصلی جنبش که مردم ایران هستند همانهایی هستند که شعارهای ساختارشکن می دهند و همانهایی هستند که درخیابانهای تهران تیرمی خورندوکشته می شوند، همانهایی که شعارمرگ برشوروی می دهند ودولت آنکشورراواداربه تجدیدنظردر روابط خودبا کودتاچیان می کند، همانهاکه باشعارنه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران لرزه براندام سران حزب الله وحماس ورهبران حامی آنهادرتهران می اندازد، همانهایی که شعاراستقلال، آزادی، جمهوری ایرانی می دهند تامراجع وآخوندهای درباری قم فتوای دفاع ازنظام الهی واسلامی راصادربکنند، همانهایی که شعارمرگ براصل ولایت فقیه می دهند تا ریشه همه مشکلات کشوررانشانه بروند و...
امادرسطح سران جنبش وفعالین سیاسی متشکل درسازمانهای سیاسی که برای کسب قدرت وفعالیت درچهارچوب همین حاکمیت ونظام وقانون اساسی مبارزه می کنند این شعارهاساختارشکنانه تلقی می شود زیراشعاراصلی آنها "رای من کو" وآزادی مطبوعات وزندانیان سیاسی واحزاب وگروهها بوده که بتوانند به اتکای آنهادرحکومت نقش آفرینی کنند ونه اینکه ازاساس حکومت راواژگون کنند زیرادر صورت تحقق چنین امری معلوم نیست سرنوشت آنهابهترازحاکمان فعلی باشد.
یادم هست زمانی که داستان قتلهای زنجیره ای اوج گرفته بود وهرکس سعی می کرد دردشمنی ومخالفت باآمرین وعاملین قتلهابرای خود وجهه ای درست کند عطاالله مهاجرانی اظهارنظری درخصوص علی فلاحیان رییس دستگاه اطلاعاتی کشور کرده بود وفلاحیان هم درپاسخش یک جوابیه مختصرنوشته بود که شاه بیت آن این بود " چون پرده برافتد، نه تو مانی ونه من" ، دراین خصوص حتی علی شمخانی درهمین مصاحبه اش بابرنامه "دیروز، امروز وفردا" اشاره ای به نکته ای کرد که نشان می داد درعین حالیکه که طرفدار جنبش سبزاست ولی معتقداست شکستن ساختاری نظام می تواند به نابودی همه چیزازداخل وخارج بیانجامد
البته ذکراین نکات نیزضروری است که اولا:سران جنبش سبزسازمان مناسبی ندارند که بتوانندشعارهای مردم راکه درجاهای مختلف پراکنده اند کنترل کنند ثانیا: بخشی عظیمی ازمردم که حتی درانتخابات شرکت نکرده اند وبقول معروف "تحریمی ها" نظیرهمین شهید نداآقاسلطان که فعلاسمبل جنبش سبزاست اهدافی فراترازخواسته سران جنبش دارند وجنبش سبزرایکی ازایستگاههای موجود درمسیر خود می بینند ونه مقصدنهایی ثالثا:سران جنبش سبزبطورغیرمستقیم ازشعارهای باصطلاح ساختارشکنانه بعنوان لولوی سرخرمن بر علیه رقیب استفاده کرده ودرواقع درچهارچوب استراتژی فشارازپایین وچانه زنی ازبالا ازآن بهره برده وبه حاکمیت پیام می دهند که بهتراست بجای درگیرشدن با مساله ای که می تواندبه فروپاشی نظام بیانجامدبهتراست باجنبشی کناربیایند که خواسته های محدود و مشخصی دارد
درهمین موقع دوستم می پرسد خوب اینکه منطقی است چراحاکمیت اینرابرنمی تابد؟ ومن پاسخ می دهم اولا: حاکمیت بااستنادبه تجاربی نظیربنی صدرباحدود 12 میلیون رای وخاتمی بادوبرابرآن یعنی 24 میلیون که درمسندریاست جمهوری هم بودند حاضربه قبول واقعیات نبود حال انتظارداری برای موسوی با14 میلیون رای که آنرابازنده انتخابات معرفی کرده ویکسال هم حکومت راآواره دشت وبیابان کرده کناربیاید؟ ثانیا: حاکمیت تجربه زمان شاه رادارد وازروز اول برپایی جمهوری اسلامی بنایش براینست که نظام رامطابق میل وتفسیرخود که یک تفسیرماکیاولیستی ازحکومت است پیش ببرد ثالثا طبیعی است که روحانی جماعت دست بده ندارند، سرشت آنها باگرفتن آنهم به هزینه دیگران بافته شده است یادم هست محسن قرائتی دربرنامه آشنایی باقرآن خود درتلویزیون ملی کشورودرمقابل کسانی که بدنبال پس گرفتن نظام مصادره شده توسط آخوندها بودند باشوخی ولهجه کاشنی می گفت شما یک 5 ریالی به یک آخوند بدهید اگرتوانستید آنراپس بگیرید این حکومت راهم می توانید ازآنها پس بگیرید!!
سوال: باتوجه به رهنمودهای سران جنبش ومشخصا مهندس موسوی چگونه می توان جنبش سبزرا به میان طبقات دیگرجامعه ومشخصا کارگران ومعلمان برد وبه قول شمابه آن عمق استراتژیک داد؟
پاسخ: تعمیق جنبش ازطریق خواستن آن توسط سران یاشعاردادن میسرنمی شود نیازبه سازماندهی دارد که آنهم بدلیل فضای مطلق امنیتی ازیکطرف وضعف مدیریت اجرایی درجنبش امکان پذیرنیست والبته راهکارهایی وجوددارد که درحوصله این مصاحبه نیست ولی حتی اجرای آن راهکارهابازنیازبه سازماندهی جنبش حداقل درخارج ازکشوردارد.
سوال: بااین تفصیل پس هیچ امکان وامیدی به تعمیق جنبش وبردن آن به سطوح زیرین جامعه وجودندارد؟
پاسخ: چرا اتفاقا چنین امکانی وجوددارد ولی ربطی به جنبش سبزندارد ودرواقع خودحکومت دارد به بهترین نحواینکار رامی کند بوی گفتم که چندی قبل باتوجه به طرح هدفمندی یارانه ها که من آنرا " امداد غیبی جنبش سبز" می نامم چندین مطلب دراین خصوص نوشته ام وحتی توضیح داده ام که برای تعمیق جنبش وکشاندن آن به طبقات فرودست نیازی نیست که رهبران آن کاری بکنند وحتی اگرفعالین سیاسی بنشینند وبرای نظام جایگزین برنامه ریزی بکنند خیلی هنرکرده اند!!
نقل است که وقتی مهندس بازرگان یایکی ازرهبران گروههای سیاسی راقبل ازانقلاب دستگیرمی کنند بازجو می پرسد رهبرانقلابتان کیست؟ وطرف پاسخ می دهد علیاحضرت شاهنشاه آریامهر ووقتی بازجومی پرسد چطور؟ این فعال سیاسی می گوید بااین سرعتی که کشورروبه بحران می رود خود شاهنشاه بهترین رهبرانقلاب هستند
حالاداستان این حکومت ونقش رهبری ورییس جمهوری کوتوله ای بنام احمدی نژاد است که باسرعتی غیرقابل تصور دارندنظام رابه سمت بحران وفروپاشی می برند بطوریکه وزیردفاع آمریکا یافرماندهی نیروهای مرکزی آن کشورنیزمجبوربه اعتراف گردید که هیچ ماموری باندازه احمدی نژاد برای آمریکا آنهم بطوررایگان درمقابل جمهوری اسلامی خدمت نکرده است.
حال درخصوص جنبش سبزواصلاحات، سران این حرکتهازمانیکه بخش مهمی ازقدرت رادردست داشتندموفق به این امر(سازماندهی طبقات پایین وحتی متوسط) نشدند وشایدخودشان نیزبرای سازماندهی این اقشاربدلیل قرارداشتن بر مسندقدرت دیگرانگیزه نداشتند لذااکنون بدیهی است که باتوجه به وضعیت امنیتی کشوروحکومت نظامی اعلام نشده قادربه اینکارنخواهندبود ودرواقع این بحث ازنظراشاره سران جنبش سبزفقط درحدیک شعارباقی می ماند شبیه شعارمبارزه حکومت بامفاسد اقتصادی که درعمق جامعه وجوددارد واحساس می شود ولی حاکمیت بدلیل بهره مندی ازبخش کلان آن یاعدم توان سازماندهی جهت مبارزه بابخش متوسط وخردآن به هیچ نتیجه ملموسی نمی رسد
سوال: باتوجه به فراخوان موسوی وکروبی برای حضورمردم در22 خرداد فکرمی کنی مردم به خیابانهابیایند یابازداستان نظیر22 بهمن می شود که یک عده ای ازآکسیون نهایی بگویندواسب تروا و...وطرف مقابل هم شعارحضور پرشکوه مردم وجمع کردن فتنه و....بدهد؟
پاسخ: ببنید اینهاهمه برمی گردد به فقدان سازماندهی وهمانکه قبلا گفتم این عدم سازماندهی می توانددرسمت حاکمیت اتفاق بیافتد که می شود ماجرای 25 و30 خرداد وروزعاشورا، وهمین فقدان سازماندهی می توانددرسمت اپوزیسیون اتفاق بیافتدکه می شود تظاهرات 7 دی و22 بهمن، من حقیقت رامی گویم توخواه پندگیروخواه ملول شو
درخصوص تظاهرات 7 دی 88 کاملامشخص بودکه حاکمیت ازهمان روشی استفاده می کند که درتظاهرات چهارشنیه 23 تیرماه 78 استفاده کرد وهمین کارراهم در22 بهمن درحدوسیعتری انجام داد یعنی سران کودتاهیچ نوآوری خاصی که پیش بینی آن مشکل باشد را به مصنه ظهورنرساندندکه جنبش سبزوسران آن بگویند ماغافلگیرشدیم
همه مامی دانستیم ومی دانیم که حاکمیت فاقد پایگاه مردمی درتهران بعنوان پایتخت نظام سیاسی موجوداست ازطرف دیگر هم می دانیم که نمایش یرخورداری ازحمایت مردمی برای حاکمیت بسیارمهم است درحدی که باگذشت سی سال هنوزترجیح می دهد نمازجمعه رادردانشگاه تهران ونه مصلای عباس آباد برگزارنماید تا دوربینها بتوانند جمعیت رافشرده تر وبسیار بیشترازآنچه هستندنشان بدهند
درچنین شرایطی کسانی که حتی باالفبای کارومدیریت اجرایی آشناهستند می دانستند که حاکمیت ازطریق شبکه های اداری ونظامی دراختیاروپولهایی که بطوررسمی وغیررسمی دراختیاردارد اقدام به بسیج نیروواعزام آنهابه تهران حداقل ازشهرهای نزدیک به این شهرنظیرقم، کرج ، ورامین ودیگرشهرهامی کند ولی اولا سران جنبش سبزبااعلام شرکت درراهپیمایی 22 بهمن عملا دراین بازی حکومت قرارگرفتند بطوریکه حتی علیرغم اعلام حضورتاچندروزپس از22 بهمن سردرگم بودند که تظاهرات راتاییدبکنند یاخیروثانیا: باآگاهی ازبرنامه رژیم برای تهران هیچ تلاشی جهت سرمایه گذاری بروی بقیه شهرهانکردند نه ازجنبه عملی ونه ازنظرتاکتیکی جهت اخلال دربرنامه حکومت. حتی درخارج ازکشورکه دیگربحث امنیتی نداردنیزهیچ برنامه موثری نبود واگردربرخی ازشهرهای اروپاوآمریکا وآسیا تحرکاتی صورت گرفت همه پراکنده وقابل طرح بعنوان یک حرکت اساسی نبود
اصلاچراجای دوری برویم همین الان درهمین شهرخودمان واشنگتن دی سی نگاه کن ببین برای سالگرد 22 خرداد یا12 ژوئن سه گروه قراراست درسه نقطه شهرودرسه زمان مختلف تظاهرات داشته باشند فکرمی کنی الان اگرجای خامنه ای یااحمدی نژادبودی وازطریق یک سیستم تله کنفرانس بصورت آنلاین مقابل این جمعیتهابودی اصلا ککت می گزید؟!
برای همین است که می گویم تازمانیکه مردم وگروههابه اصول دموکراسی برنگردند، استراتژی مبارزات مردم تعیین نشودوفکری برای سازماندهی نشود اینگونه حرکت منجربه تغییراساسی نمی شود البته مثلا ممکنست اوباما یا مدویدف ازاین حرکات برای زدن توسردولت ایران استفاده کنند وازش امتیازبگیرند یابرخی ازفعالان سیاسی باپنهان شدن درپشت این حرکتها یک بودجه هایی ازنهادهای آمریکایی واروپایی بگیرند وبه یک زخم اززندگی خوددرغربت بزنند ولی برای جنبش سبزومردم ایران ازاینهاآبی گرم نمی شود
سوال: جنبش سبزچیست؟ یک جنبش شبیه جنبش اصلاحات است که بدنبال جامعه مدنی است که بعدا به مدینه النبی تبدیل شد؟ نقش دیگرگروههای سیاسی یامردمی که اصلاح طلب (به معنی طرفدارخاتمی) یا سبز(بمعنی طرفدارموسوی یابخشی ازافکاروی که دائما به دوران طلایی خمینی اشاره می کند) ویاعضووهوادارگروههای سیاسی مرتبط مثل مشارکت ومجاهدین انقلاب واعتمادملی وامثالهم نیستند امابدنبال تغییردراوضاع کشورومخالف حاکمیت فعلی اند چیست؟ جایگاه آنهادرجنبشی که فعلا عنوان جنبش سبزرایدک می کشد کجاست؟
پاسخ :این مشکلترین سوالی است که باآن مواجه شدم زمانی یکی ازاین نشریات دست راستی بااشاره به شرکت گوگوش درتظاهرات نیویورک وعکس انداختن وی بااکبرگنجی نوشته بود " جنبش سبزازگوگوش تاسروش" حالا داستان هواداران جنبش سبز وگرایش سران آنست
واقعیت امراینست که این سوال ازسوی هیچکس پاسخ داده نشده است وهرکسی هم که سعی کرده است به آن پاسخ دهد از منظروبرداشتهای خود یک چیزهایی گفته است مثل آن داستان فیل ودسته کورهادرمثنوی مولوی ولی دریک کلام اگر مسخره ام نمی کنی می گویم اینهم به همان داستان سازماندهی برمی گردد
( دراینجا سوال کننده بی اختیاربه یادجوکی افتاد که ازطرف وقتی می پرسیدند برای حل فلان وبهمان مشکل بایدچکارکرد فوراجواب می داد تنهاراه بازکردن جنده خانه هاست وبمن می گوید حالا داستان توست که هرسوالی می کنم فورامیگی سازماندهی!!)
سوال:آخه این سازماندهی چیه؟ مگه همین فعالیتها، تظاهراتها، سخنرانیها، اطلاعیه ها ولابی کردنهاکه به صدوربیانیه هاوقطعنامه های محکومیت رژیم درسازمانهاونهادهای بین المللی می انجامد سازماندهی نیست یعنی اینهاهمه اش کشک است وهیچ خاصیتی ندارد؟
پاسخ:چراخاصیت دارد ولی اینهاماهیت افشاگرانه دارد وروشنفکرانه است وربطی به فعالیت سیاسی که به تغییر اوضاع یاتاثیرجدی برای بزانودرآوردن رژیم داشته باشد ندارد یک اپوزیسیون واقعی که می خواهدجایگزین یک حکومت مستقرو حتی یک دولت مستعجل بشودباید استراتژی، تاکتیک وسازماندهی داشته باشد همینطوری که نمی تواندباچند تا افشاگری حکومت رابدست بگیرداگراینطوری بود که الان متفکرانی چون نوآم چامسکی وژورنالیستهایی چون سیمورهرش رییس جمهورآمریکابودند
زمانی آیت الله خمینی گفته بود این دست راستیها عرضه اداره یک نانوایی راهم ندارند وراست هم می گفت ولی همین بیعرضه ها سی سال است (بجزدوره نخست وزیری مهندس موسوی که باحمایت بی قیدوشرط خمینی وآنهم بدلیل جنگ ایران وعراق دوام آورد) که خون 70 میلیون مردم ایران راباچندین هرازسال تمدن توی شیشه کرده اند وشرق وغرب هم ازپس آنهابرنمی آید، میدانی چطوری اینکار را کرده اند چون استراتژی دارند وتاکتیکهایشان رابراساس استراتژی خودتنظیم می کنند وهمینطورسازماندهی دارند البته بدلیل اینکه کارشان ازاساس خراب است سرنگون می شوند ولی تاآن هنگام خسارات زیادی به کشورمی زنند
بهرحال بحث سران جنبش الان یک مشکل شده است اولا: چون آغازکننده این حرکت مقامات داخل حاکمیت نظیرمهندس موسوی وکروبی ودرمرحله پشتیبانی خاتمی وهاشمی بوده اند جنبش سبزبه نام آنهاثبت شده است درحالیکه دیگرهم اهداف وهم شعارهای جنبش ازاهداف موردنظرآنهاخارج شده است ثانیا: عمده سران وفعالین سیاسی وابسته به این سران که درواقع اعضای ستادهای آنان بوده اند به زندان افتاده اند وامکان سازماندهی موثرهم ندارند ثالثا: بدنه جنبش که هم کشته می دهد وهم رژیم زندانهاراازآنهاپرکرده اند می توان گفت ربطی به سران جنبش وستاد آنهاوسازمانهای سیاسی نداشته ومتشکل ازمردم عادی است ودرآن ازهمه اقشارازکارگرومعلم گرفته تا دانشجو وبازاری ودکترومهندس بیکاروجوددارد
درخارج ازکشورنیزیک همچنین ترکیبی شکل گرفته است یعنی برخی ازافراد که یاداخل حاکمیت بوده اند وبریده اند ویا دارای صبغه دینی وزمانی دارای رابطه ای بااین سران بوده اند الان خودرامتولی جنبش سبزمی دانند گرچه احتیاط می کنندوبه زبان نمی آورند زیرامی دانند که ممکنست باتکذیب سران جنبش درتهران یاانزوا ارسوی دیگران مواجه بشوند اما درمجموع همه گروههای سیاسی نظیر داخل کشورفعال شده اند وآنهاراتحمل می کنندزیراپس ازده سال که ازسرکوب جنبش اصلاحات می گذرد باردیگرباحرکتی ازداخل کشورمواجه شده اند که هم به آنهاانگیزه داده است وهم اخلاقا وظیفه خودمی دانند که ازمبارزات مردم کشورشان حمایت کنند والبته تنهاابزارشان هم راهیپیمایی واعلامیه دادن است ولاغیر
اشکالی که دراینجاوجوددارد اینست که بدلیل ایجادمحدودیت شدید درداخل انتظارجامعه استفاده ازظرفیت اپوزیسیون در خارج است که آنهافکرمی کنند اپوزیسیون خارج ازکشورچون زیرضربه امنیتی قرارندارد یادسترسی به چهارتاکانال تلویزیونی داردمی تواندبرای آنهامعجزه بکنددرحالیکه اصلا اینطورنیست بخشی ازمردم باهمین تصورات جعلیات هخایزدی را که قراربود دراول مهربا52 هواپیما واردتهران بشودباورکرده بودند واپوزیسیون خارج ازکشوردرمقایسه باداخل وحتی درمقایسه باتصویرش به نسبت دروضعیت بمراتب بدتری قراردارد ودلایل آن چنین است:
اولا: بدلیل اینکه درفضای خارج ازکشورزندگی می کند درک صحیحی ازاوضاع ندارد بهمین دلیل دسته گلهایی مثل آکسیون نهایی یا اسب تروامی دهد بهمین دلیل نیزسران جنبش درداخل ازمهندس سحابی گرفته تاکروبی هشدارمی دهند که خارج نشینهاوضعیت داخل را درک کنند البته این بدان معنی نیست که داخل کشوریهاهم خیلی مسلط به اوضاع هستند نمونه اش 22 بهمن ودعوت بی برنامه به شرکت درراهپیمایی توسط سران جنبش که به سودحاکمیت تمام شد
ثانیا: افرادی که به درست یا بافرصت طلبی بروی موج جنبش سبزپریده اند همانهایی بودند که درداخل کشورودرزمان خاتمی هم کاری ازپیش نبردند ودرواقع بدلیل فقدان قدرت وتسلط به مدیریت اجرایی کاری بیشترازآنهابرنمی آید بنده نمی خواهم اسامی افرادرابیاورم ولی دست بروی هرکدام که بگذاری می بینی بدرد همه چیزمی خوردالا فعال سیاسی واینکه کسی بدنبال تعریف صحیحی ازحکومت وحکومت داری باشد یکی بدنبال حفظ وجهه خود بعنوان یک فیلسوف وعارف است ودیگری جوگیرشده وباخواندن صفحه به صفحه کتاب جین شارپ بدنبال پیچیدن نسخه برای مبارزان داخل وتوصیه اجرای روشهای 200 گانه وی برای ایران است، دیگری که ژورنالیست موفقی بوده است میخواهد نقش یک فیلسوف ونظریه پردازرابازی کند، آن یکی میخواهد خودرافقیه عالیقدرجنبش درخارج معرفی کند، استاد دانشگاهی دریک گوشه ای بابراه انداختن برنامه خودنیزدرصددجلب توجه دیگران به خوداست افرادوگروههای لابی گر آمریکایی– ایرانی نیزهرکدام بدنبال امتیازگیری ازطرف آمریکایی یاایرانی برای گروه خوداست ازهوشنگ امیراحمدی بگیرتاولی نصروری تکیه وعباس میلانی وتریتاپارسی وفیروزنادری ورودی بختیارظاهراهمه بدنبال تحقق اهداف جنبش سبزهستند. ظاهراتنهاکسی که بدنبال اهداف جنبش سبزنیست خودجنبش است.
ازنظررهبری ووحدت فرماندهی که ازابتدایی ترین اصول سازماندهی یک جنبش اجتماعی است آقایان می گویندجنبش رهبرندارد وهمه مردم رهبرهستند!! باشنیدن این جمله یاد سخنان محمدخاتمی افتادم که می گفت مردم ایران قهرمان می خواهند وباید اینرا ازسرشان انداخت وگفت خودتان همه قهرمانید ونیازی به قهرمان ندارید!! مردم بیچاره که منظورشان رهبری اصلاحات بود دائمامی گفتند ماهم می دانیم که قهرمان هستیم ولی بالاخره یک رهبرمی خواهیم تااین سازهایمان رابااشاره اوبه صدادرمی آوریم ولی خاتمی متوجه نشد که طرفداران جنبش اصلاحات ازوی چه می خواهند
حالا بازهم همان داستان برقراراست سران جنبش برای ایجادحاشیه امنیتی برای خودازیکسو ونگرانی که برای سرنوشت جنبش در صورت دستگیری خوددارند ازسوی دیگردائمامی گویند که این جنبش رهبرخاصی ندارد وخودمردم همه رهبرند همانطوریکه جنبش رسانه دارد وقرارشده است هرایرانی خودیک رسانه برای جنبش باشد!!
درخصوص وحدت گروهها هنوزسران جنبش درداخل وحتی فعالین خارج وآنهاییکه طعم زندان وشکنجه وتبعیدراهم چشیده اند درموضع انفعالی قراردارند وبایک نهیب حاکمیت به عقب می نشینند بهمین دلیل وقتی پای اعدام 5 تن ازجمله فرزاد کمانگربه اتهام همکاری با پژاک یا انجمن پادشاهی پیش می آید باوجود آشکاربودن غیرقانونی بودن محاکمه واعدام آنها این افراد بسیارمحتاطانه برخوردمی کنند وتبلیغات رژیم درخصوص گروههایی نظیرمجاهدین خلق، طرفداران رضاپهلوی و تاکیدچندباره خامنه ای برلزوم مرزبندی بین سران جنبش سبز و گروههای باصطلاح براندازنظیرشمشیردموکلس برسراین جنبش نگه داشته می شود درحالیکه اگرمنظورازبراندازی تضعیف رژیم ازطریق نابودی زیرساختهای آنست که خوداحمدی نژاد ودولت منصوب خامنه ای قرابت بیشتری باگروههای برانداز دارند تاسران جنبش سبزی که بدنبال حفظ نظام ازطریق قانون اساسی واصلاح آن هستند؟! واگرکسی قرارباشد ازگروههای برانداز" تبری" خودرااعلام کند خودرهبری ازهمه اولی تربه این امرهست
دراین بین هیچ دلیلی وجودندارد که مهندس موسوی هرازچندگاهی یک لگد بقول خودش به جسم مرده !! مجاهدین یاسلطنت طلبان بزند تابه ولی فقیه قاتل ودزد نفت وآرای مردم ثابت کندکه باآنهامرزبندی دارد درحالیکه همین گروهها ورهبرانشان ازمسعودرجوی گرفته تافرح پهلوی بانادیده گرفتن سوابق امثال کروبی وموسوی ودیگران اعتبارخودرادرگروجنبش سبزو حمایت ازسران جنبش درداخل هزینه می کنند و پیروان آنهاهم به بهانه فتنه وجنبش سبزبرسرچوبه دارمی روند
البته دراینجا یک جای خوشوقتی وجوددارد وآن موضعگیری صریح افرادی نظیرخانم فاطمه حقیقت جوست که نشان داد لااقل یک مرد!! دراین جنبش وجوددارد که ترفندخامنه ای رابرای حفظ وتعمیق اختلاف درصفوف جنبش شناخته وبدنبال خنثی کردن آنست همان فاطمه حقیقت جویی که هنوزحجابش رادارد ویکبارنیزدرایران درباره اش گفتم کاشکی فعالین سیاسی ماغیرت این زن 48 کیلویی راداشتند
این مسائل است که نشان می دهد جنبش اگرمسائل اساسی خودراحل نکند یعنی حداقل سه اصل سازماندهی واستراتژی و تاکتیک سرانجامی نخواهداشت من دراین خصوص حتی رهبری وفرماندهی واحد راعامل فرع برسازماندهی می دانم زیرا وقتیکه سازماندهی مناسب ایجادشود مشکل فرماندهی نیزحل می شود
سوال: شماازیکطرف وقتی درخصوص اپوزیسیون وجنبش سبزصحبت می کنی انسان رانومید می کنی واینکه امکانی برای تغییراساسی درایران متصورنیست ولی ازسوی دیگربه همین اپوزیسیون وجنبش سبزمی گویی که برود برای حکومت بعدی برنامه ریزی بکند یعنی اینقدرسقوط رانزدیک می بینید آیااین یک تناقض آشکاروبقول رفقای مایک پارادوکس نیست؟ بالاخره این رژیم قراراست سقوط بکند یاخیرپایدارمی ماند؟
پاسخ : بله البته که سقوط می کند خیلی سریعترازآنچه فکرش رابکنید ولی این ربطی به جنبش سبز وفعالیت ماها ندارد سیستم براساس اشتباهات استراتژیک حاکمان ازدرون خودش درحال فروپاشی است وعامل خارجی چه فشارهای غرب وچه مخالفان حاکمیت تنها نقش کاتالیزوربرای آنرادارند واگرهم این فشارهانباشند این اتفاق می افتد بهمین دلیل من اگرالان رهبریامسئول اداره اپوزیسیون بشوم حداکثر 25% توان خودراصرف براندازی می کنم و75% دیگرراصرف نظام جایگزین می کنم
برای درک این مطلب نمونه شوروی راببینید سران حزب کمونیست دراواخردهه 80 تصمیم به رفرم گرفتند وگورباچف جوان وتازه نفس ماموراین اصلاحات سیاسی واقتصادی همان گلاسنوست وپروستوریکاشد وضعیت کاملا آرام بنظرمی رسید ومقامات حزب کمونیست بادرک آنچه درپیش روی آنهاقراردارد ونه وضعیتی که درآن بودند تصمیم به اصلاحات درزمانی گرفتند که مطمئن بودند کشورونظام سیاسی شوروی ظرفیت این تغییررادارد ولی واقعیت اینست که کشورظرفیت نداشت ودرواقع برای چنین عمل جراحی بسیاردیرشده بود زیرابدن یک انسان مسن 70 ساله وقتی زیرتیغ جراحی می رود همان رفتاری رانمی کند که بدن همان فردمثلا درسن 40 سالگی ازخودش نشان می دهد ودرواقع فاکتورهای بیشتری باید درمحاسبات مربوط به عملیات منظورشود بطوریکه یک اشتباه ساده یانادیده گرفتن یک متغیرمی تواند تمام سیستم رانابودکند درست شبیه انفجارچالنجردقایقی پس ازپرتاب آن ازسکوی آن درفلوریدا
سوال: بااین اوصاف اگرفروپاشی اتفاق بیافتد وجنبش سبزهم درهمین وضعیت باشد چه می شود آیا کشورتحت فرمان سران جنبش سبزقرارخواهدگرفت یا کسانی دیگر کنترل رابدست خواهندگرفت واصولاوضعیت کشوربه چه صورت درخواهدآمد؟
پاسخ: هیچکس، کشوردراختیارهیچکس نخواهدبود وهرج ومرج وغارت عمومی ازسوی گرسنگان واقشارضعیف صورت خواهد گرفت. کشورتامدتهای مدیدی نظیرعراق دربی ثباتی بسرخواهدبرد احتمال تجزیه کشوربدلیل فشاربیش ازحد رژیم برمردم مرکزازیکسوواقلیتهای قومی دراطراف کشورازسوی دیگربسیارزیاد است نمی خواهم شعارشاه راتکراربکنم که می گفت " اگرمن نباشم ایران ایرانستان می شود" ولی واقعیت اینست که پس ازانقلاب، ایران ازنظرسیاسی وفرهنگی ایرانستان شده است وتنهاحلقه ای که این مناطق رابه مرکزوصل کرده است قدرت نظامی وامنیتی وتاحدی بودجه نفتی است که آنهم درحال قطع شدن است
شماوضعیت تبریزراببنید شعاراصلی شان دیگرمثل زمان مشروطه ایران نیست " تراختور" است تبریزی که همیشه پابه پای تهران می آمد والان نیزموسوی ازهمان قریه خامنه ای بلندشده است که شیخ محمدخیابانی ونوه اش موسی خیابانی رابه جامعه ایرانی تقدیم کرده است یکسال است ساکت است درحالیکه درتهران برای یک اجتماع دو یاچندنفره تدارک مفصل امنیتی دیده اند درتبریز120هزارتماشاگربه استادیوم می روند ورژیم نگرانی ندارد البته دستگیری فعالین سیاسی درحداقل مقیاس ان ادامه دارد. درکردستان یکپارچه بازارهاتعطیل می شوددراعتراض به اعدام چندتن ازفعالین ولی درتهران هیچ اتفاقی نمی افتد اینهانشانه های گسست اجتماعی وفرهنگی است که ممکنست درکوتاه مدت موردبهره برداری امنیتی هم قراربگیرد ولی دریک ترسیم درازمدت بسیار نگران کننده است
یکی ازدلایلی که من اصراردارم اپوزیسون متشکل شود بخاطرتسریع درسرنگونی نظام نیست بخاطرحفظ کشورپس ازفروپاشی است که متاسفانه روشنفکران ما بدلیل فقدان تجربه اجرایی وحکومتداری این وجه راکمترمی بینند درست شبیه مفاسد حکومت که فقط مفاسد سیاسی آنرامی بینند ولی درخصوص مفاسد اقتصادی وفرهنگی دارای کوررنگی هستند البته مفاسد اجتماعی نظام دربین این دوقراردارد
Comments
Post a Comment