دراوایل سال 2005 که پس ازسه بارحبس دست به تبعید خودخواسته زده وکشوررابه مقصدواشنگتن درآمریکاترک کردم باشناختی که ازرژیم ایران داشتم وتصوری که ازاپوزیسیون ومجامع جهانی درذهن خودساخته بودم باتمام وجودمعتقدبودم ظرف شش ماه امکان تغییر رژیم فعلی وجایگزینی آن بانظامی دموکراتیک وجوددارد دلیل پیداکردن چنین ذهینتی نیزاین بود که توانایی ها ومقدورات رژیم حاکم برایران راطی حضورسی ساله درایران ودرسمتهای مختلف پس ازپیروزی انقلاب می شناختم ودرخصوص گروههای عضواپوزیسیون ومجامع بین المللی نیزبراساس اطلاعاتی که ازخودآنها منتشرمی شدو عمدتابابزرگنمایی همراه بود دلم راخوش کرده بودم که به ارزیابی درستی رسیده ام ولی اکنون اقرارمی کنم که شناخت من ازاپوزیسیون ومجامع بین المللی بسیارمغایرباآن چیزی بودکه درذهن من جاری بود بطوریکه اکنون باضرس قاطع می توانم ادعابکنم که درصورت ادامه روند فعلی نه تنهااپوزیسیونی به معنای عرفی این واژه سیاسی درخارج ازکشوربرای رژیم متصورنخواهدبود بلکه حرکات انفرادی شخصیتهاوگروههای سیاسی موجودنیزبیشترباعث آسیب پذیری مبارزات مردم درداخل کشورخواهدشد تاکمک به آن
برای حل این نقطه ابهام که روح وروان مرابه فرسایش می برد دوراه حل داشتم یااینکه گوشه نشینی اختیارکنم وبه انتظار معجزه ای ازدرون به نشینم ویااینکه مطابق باایده هایم دست به کاربشوم وباتوجه به محدودیتهای امنیتی که متوجه خانواده ام درایران بودحداقل گامهایی رابرای تحقق ایده هایم بردارم
خوشبختانه درآنموقع بدلیل حضورافرادی که تازه ازایران آمده ونظیرخودم پتانسیل نمایندگی (بمعنی نمایشی ونه مفهوم حقوقی آن ) بخشهایی ازجامعه راداشتند این ایده رابه اجراگذاشتیم که بایدهرگونه فعالیت سیاسی درمرکزسیاسی آمریکایعنی واشنگتن متمرکزگردد برخی ترددهاشروع شد وفکرمی کردم که امکان هماهنگی درچهارگرایش اصلی موجوددراپوزیسیون یعنی طرفداران مشروطه وشاهزاده رضاپهلوی، سازمان مجاهدین خلق، فعالین سیاسی باسابقه چپ(که بعضاهنوزبه آرمانهای ایام جوانی خودوفاداروبرخی نیزبه لیبرال دموکراسی بدلیل استقراردرغرب گرویده بودند) ونیروهایی که پس از انقلاب درایران بوده ودارای سمتهایی هم بوده اند ولی بتدریج ازسیستم جدا وبه خارج تبعیدشده اندوجوددارد ماجراشبیه رولرکاستری شده بود که گاهی امیدرادردلم شعله وردمی ساخت وگاهی مرابه نومیدی مطلق می رساند
اوجگیری جنبش سبز، حضورگسترده مردم درعرصه مبارزات حق طلبانه وسرکوب وحشیانه آنها که بیانگروحدتی بی سابقه درجامعه پس ازگذشت ده سال ازسرکوب جنبش اصلاح طلبی برهبری محمدخاتمی بود باردیگرروحی تازه به کالبد اپوزیسیون دمید وباخودگفتم اینباربه حرمت خونهای ریخته شده وسبوعیت بکاررفته برعلیه همه گرایش هاحتمااین گروهها دست به اتحادوسازماندهی خواهندزد آخرمگرمی شود درحالیکه پیروان این گروههاهمه برسریک دار دراتاق اعدام زندان اوین بروند ولی رهبران آنها درخارج حتی حاضربه گفتگوبایکدیگرهم نباشند؟
دستگیری کلیه کادرهای اصلی اطراف موسوی وکروبی وروشنفکران وعناصری ازاحزاب وگروههاوسازمانهای مرجع نظیرمشارکت، مجاهدین انقلاب، اعتمادملی، انجمن پادشاهی، مجاهدین خلق، کمونیستها، سوسیالیستها، ملی مذهبی ها وازهمه مهمترمردم عادی کوچه وبازار(کارگران، کشاورزان، روزنامه نگاران، دانشجویان واساتید باسابقه دانشگاههای کشورو...) ومحکومیت آنان به حبس های طویل وایجادمحدودیت جدی بهمراه فضای ترورووحشت که برای جلوگیری از سازماندهی اعتراضات درداخل صورت می گیرد می توانست دلیل مضاعفی برای همدلی گروههای مختلف سیاسی در خارج و تشدید فعالیت آنان برای پرکردن خلاء ناشی ازاین محدودیتها وباهدف کمک حداقلی به جنبش سبزدرداخل باشد که بازهم این امردرناصیه اپوزیسیون خارج ازکشوردیده نشد وظاهراجنبش سبزداخل برای عده ای درخارج مانندآن چاهی شد که اگرآبی ازآن برنیامد حداقل نانی برای عده ای داشته است
اکنون سران جنبش سبزکه بطورقهری رهبری مبارزات درداخل رابعهده گرفته ومحکوم به مقاومت درمقابل حاکمان شده اند چشم امیدشان به نیروهای خارج است نیروهایی که باهیچیک ازمحدودیتهای آنان مواجه نیستند، خودوخانواده هایشان در امنیت کامل بسرمی برند، درمعرض دستگیری، ترورواتهام محاربه قرارندارند، ازشغل ودرآمدمناسبی جهت اداره زندگی خود برخوردارند، دربرگزاری تجمعات آزادند ونیازباتایید ولایت فقیه حتی برای یک گردهمایی ساده درحد یک جشن تولد یادعای کمیل ندارند، به رسانه های گروهی وافکارعمومی وسازمانهای بین المللی دسترسی مستقیم دارندو دهها مورد دیگر
براستی چه عامل یاعواملی باعث می شودکه این نیروهاحتی درحدنشست رهبران خودجهت همفکری اکراه داشته باشند واین رهبران برای نسلهای فعلی وآینده چه جوابی خواهند داشت؟
درحالیکه رژیم حتی ازمذاکره وبده وبستان با دشمنانی چون آمریکا واسرائیل که روزانه شعارمرگ برآنان رامی دهد ابایی ندارد چرانبایدسران گروههای سیاسی ایرانی باهمدیگرتعامل وتبادل اطلاعات ونظرداشته باشند؟ آیا جدایی فعلی بین رهبران گروههای سیاسی منطبق باالفبای سیاست ومبارزه است؟ آیا این حرکات خودعامل اصلی درنادیده گرفتن آنهاازسوی رژیم وتجری حاکمیت به سرکوب بیشترگروههای سیاسی نشده است؟
امروزمردم وسران جنبش سبزنیازبه همفکری جهت تدوین استراتژی، انتخاب صحیح تاکتیکها، سازماندهی مبارزات مردم، ایجادیک رسانه مطمئن وسامانه ای جهت حمایت ازآسیب دیدگان اعم ازمقتولین، محبوسین، افرادتحت تعقیب، پناهندگان واقشارمحروم ازکاروتحصیل وحتی حق خروج ازکشورمی باشند وحل این مسائل ممکن نیست مگردرسایه همفکری و همدلی بین گروههای مختلف سیاسی وهیچ نقطه ای ازجهان بجزواشنگتن که عمده فعالین سیاسی رادرخودجای داده است شایسته این نیست که پیشتازی دراین امررابعهده بگیرد
رهبران گروههاوفعالین سیاسی قبل ازاینکه دیربشودوبادستگیری سران جنبش سبزاین حداقل امکان سازماندهی راهم ازکف بدهند موظفند که دورهم نشسته وبرای اتحاد نیروهای خارج ازکشورفکری بکنند نگارنده مطمئن است که برخی ازاین گروهها تصورمی کنندباشراکت درچنین اتحادی ناچارابخشی ازسرمایه سیاسی، اجتماعی ومالی خودرابه عرصه مشاع و حتی درمعرض ریسک قرارمی دهند ولی ازسوی دیگراین سوال مطرح است که اگراپوزیسیون درهنگامی که درقدرت بسر نمی بردحاضربه رعایت قاعده بازی سیاست وتمرین دموکراسی نباشد، نسبت به مبارزات مردم درداخل بی تفاوت بوده وحداکثرحمایت خودرادرفراخوانی 30 نفره درجلوی سفارتخانه های رژیم ببیند، ازارزشهای دموکراتیک دفاع نکرده خودرا درپیله تنگ وتنیده سازمانی گرفتارببیند چگونه فردا درموضع قدرت خواهدتوانست دستاوردهای خودرا بامردم ورقبای سیاسی خود تقسیم نماید؟ وآیاچنین افکاری نیستند که عملاباعث شده اند مشتی آخوندبی سروپاهفتادمیلیون نفرجمعیت ایران را به مدت سه دهه به گروگان بگیرند؟ آیا اکنون که رژیم ازداخل وخارج تحت فشارهای شکننده قراردارد سزاواراست که مردم ایران حتی ازداشتن یک مجمعی که بیانگرفریادهای آنان درپایتخت جهان باشد محروم گردد؟ وآیا امروزحاکمیت بجزیک اپوزیسیون ضعیف مزیتی مهمی برای بقاء برقدرت دارد؟
وضعیت فعلی رابازمان شاه مقایسه کنید سه عامل اساسی باعث سرنگونی رژیمی 57 ساله گردید اول: فقدان کارآیی سیستم مدیریت کشوردرابعادمختلف آن دوم: دست کشیدن مجامع بین المللی ومتحدین شاه که تجلی آن درگوادولوپ بود وسوم: طیف وسیع مخالفین ورهبری کاریزماتیک آیت الله خمینی حال وضعیت فعلی راباآن موقع مقایسه کنید هریک ازمتغیرهای فوق اکنون به میزان چندبرابری وجوددارد واصلاقابل قیاس با سال 57 نیست وتنهاضعف اپوزیسیون فقدان رهبری کاریزماست اما همگان می دانند رهبری کاریزما نظیریک فرمانده بدون داشتن یک ستادکه اموراجرایی وی رابه انجام برساند فاقد قدرت ایجادخیزش درملت وسازماندهی اموراست پس حتی اگرجنبش ملی ایرانیان هنوزدرسرگشتگی کشف رهبری خوداست ولی تشکیل ستاداجرایی جنبش تاحدزیادی این نقیصه راجبران ودراین مسیرحتی امکان تعیین رهبریا سخنگووشورای عالی رهبری جنبش نیزفراهم می گردد
النهایه اینکه 12 ژوئن سالروزحماسه 22 خرداد88 درپیش است برغم رجزخوانی های حاکمیت آتش فتنه بقول آنان هنوز خاموش نشده است وروند اداره امورنیزشرایط رابگونه ای رقم زده است که هرلحظه جامعه منتظرجرقه ای دیگراست تاباردیگرشعله ورگردد درهمین رابطه لازم است هرچه سریعتروقبل ازاینکه دیربشود حداقل گروههای سیاسی مستقردر منطقه واشنگتن اقدام به هماهنگی جهت اتحاد باهم کرده وبه شاخه هاوطرفداران خوددرسراسرجهان نیزاعلام نمایند که دراین راه کوشا بوده وازچنین رویه ای پیروی بکنند
عزیزان، زمان زیادی نمانده است ملت زخم دیده ایران چشم امید به مبارزان خارج ازکشوردارند تادرسایه خفقان موجود فریادرسای آنان درجهان باشند رژیم نیزپس ازدوضدحمله 7 دی و22 بهمن بزعم خویش درپی زدن ضربه نهایی است وخنثی کردن سالگرد قیام میلیونی 25 خرداد نقطه پایانی ماموریت خودمی داند فرصت راازدست ندهید وباارجحیت منافع ملی کشوربرمنافع شخصی وگروهی دست اتحادبهم داده وباشعاریکسان وپرچم ایران یاپرچم سبزکه تنها نمایانگرحمایت ازمبارزات داخل کشوراست درراهپیمایی 12 ژوئن که بایاری خداوند وهوشیاری رهبران سیاسی تجمیع خواهدشد حضوربهم برسانید
Comments
Post a Comment