برخی ازناگفته های شخصیت موسوی


حاکمیت واپوزیسیون پس ازشروع جنبش سبزبامشکلات عدیده ای روبروشده است یکی ازاین مشکلات عدم شناخت کامل ازشخصیت مهندس موسوی است که هم برای طرفدارانش وهم برای مخالفانش بصورت یک معمادرآمده است طرفداران اولیه موسوی باتوجه به روح لطیف وی هیچگاه تصور نمی کردندکه وی بتواند درمقابل فشارهای سنگین رژیم دوام آورده وباصطلاح تاآخرخط باآنهاباشد این افراد وی راخاتمی دیگرمی دانستند که بدلیل عدم علاقه اش به قدرت درمیانه راه عقب می نشیند وتعدادی دیگرازگروهها وشخصیتهای اپوزیسیون بدلیل فقدان اطلاعات کافی ویا بسنده کردن به موقعیت رسمی وی دردهه اول انقلاب که یکی ازخشن ترین دوران درتاریخ معاصربوده است وی رافردی قابل اعتمادندانسته ودائمادرحال جستجوبرای یافتن نقاط ضعفی دروی برای اثبات نظریه خودمی باشند والبته تاکیدموسوی برسابقه اجرایی وعلاقه اش به خمینی که ازسلاحهای برنده وی درمقابل حاکمیت وکودتاچیان است نیزبراین سوء تفاهم می افزاید


اما اکنون موضوع بحث چیزدیگری است وآن اینکه دشمنان وی درحاکمیت نیزدرک صحیحی ازتوانایی وی نداشته وایستادگی موسوی محاسبات باصطلاح خطی (ازنظرریاضی) آنهارابهم زده است ودرواقع پس ازانتخابات موسوی بعنوان فردی غیرقابل پیش بینی درآمده است که هیچ برنامه ای ازقبل برای مقابله باوی بجزسرکوب سنتی ودستگیری اعضای ستادوی به نظرحاکمیت نمی رسد لذابهمین دلیل تعدادی ازدست اندرکاران فعلی که مربوط به نسلهای بعدی انقلاب هستند باسوالات بزرگی درمقابل خوددر خصوص موسوی روبروشده اند ازیکطرف وی رانخست وزیرمنصوب شده ازسوی آیت الله خمینی می دانندکه 8 سال کشوررادربدترین سالهای جنگ وبی پولی ناشی ازپایین بودن قیمت نفت اداره کرده است وسپس باسکوتی 20 ساله ودور ازهیاهوی سیاسی بسربرده است ولی ازسوی دیگرباحضورمقتدارانه درعرصه انتخابات وپس ازآن بزرگترین چالش رادر مقابل نظام سیاسی تحت رهبری خامنه ای قرارداده است چالشی که اکنون سرنوشت نظام سیاسی کشورباآن گره خورده است


آنهاهیچ نقطه سیاهی درپرونده سی ساله زندگی سیاسی موسوی ندارند لذا نیروهای خودرابسیج کرده وازطریق سوالات القایی و هدفداراز مخاطبین خودکه رهبران ومقامات رسمی کشوردردهه اول پس ازپیروزی انقلاب بوده اند بدنبال جذب اطلاعات منفی جهت ترورشخصیت موسوی وآماده سازی اذهان جهت حذف وی می باشند ودرهمین گیرودارومنازعات خوشبختانه اطلاعات ذیقیمتی هم درموردشخصیت موسوی بدست می آید که بربسیاری ازتردیدهای سایه افکنده برطرفداران وی خاتمه می دهد


مواردزیرازمصاحبه یکی ازرسانه های دولتی باعلی اکبرپرورش، یکی ازرهبران فکری جناح حاکم باسابقه عضویت درانجمن حجتیه استخراج گردیده است. وی که دردهه اول انقلاب بسیارفعال وسابقه سه دوره وزارت دردولت ودو دوره نمایندگی درمجلس را درکارنامه خودداشته ازمریدان خاص خامنه ای بوده که پس ازحوادث اخیرملاقاتی طولانی بارهبری داشته وخبرنگارازوی بعنوان " گنجینه اسرارانقلاب" نام می برد.


پرورش درخصوص سابقه رشد مهندس موسوی درنظام جمهوری اسلامی چنین می گوید:

" آقاي موسوي درنوشتن آدم توانا وخوش قلمي بود. همين باعث شد كه درزمان تشکيل دفترحزب، مرحوم شهيد بهشتي به ايشان بها داد وبه نوعي حمايت‌هاي شهيد بهشتي بود که باعث شد ايشان مدارج ترقي درحزب جمهوري اسلامي ونظام رابه سرعت طي کند. ازابتداي تاسيس روزنامه جمهوري اسلامي که آقاي موسوي سردبيرآن بود، آقاي بهشتي خيلي ايشان را تشويق مي‌کرد. ايشان هم ازنويسنده‌هاي خوب جمهوري اسلامي بود. اما ايشان کم‌کم ازيک شخصيت نويسنده واهل قلم وارد مناسبات قدرت شدند وازروزنامه جمهوري اسلامي به وزارت خارجه رفتند وبعد ازشهادت دکتربهشتي هم بسيارمورد توجه جريان چپ آن سالها درحزب جمهوري (اسلامی)وسازمان مجاهدين انقلاب قرارگرفتند وطوري شد که ايشان بعد ازشهادت بهشتي و رجايي وباهنر، به عنوان نخست وزيرمشغول به کار شدند، چون حزب جمهوري اسلامي هم تنها کانون منسجم ومتحد نيروهاي انقلابي بود، اين مسئله مورد قبول واقع شد."


البته دراین رابطه نگارنده بدلیل اینکه درایام فوق 4 سال راعضودفترنخست وزیری بوده ام شهادت می دهم که باآمدن آقای موسوی بدلیل اینکه جمعیت موتلفه اسلامی واسدالله لاجوردی وبخشی ازنیروهای افراطی حزب جمهوری اسلامی اعتقاد داشتند اعضای سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی همان مجاهدین خلق تواب بوده ودرقتل رییس جمهوررجایی ونخست وزیررجایی دست داشته اند درصدد تسویه کامل نیروهای وابسته به مجاهدین انقلاب اسلامی دردفاترنخست وزیری برآمدند ودراولین قدم بهزاد نبوی راکه در آنموقع وزیرمشاوردراموراجرایی وتنظیم کننده نهادهای اقتصادی کشوربرای اداره مالی کشوروجنگ بود به وزارتخانه تازه تاسیس غیرسیاسی وغیراقتصادی صنایع سنگین (باصطلاح وزارتخانه چرخ پنجمی) منتقل کردند وبجای وی غلامرضاآقازاده را منصوب کردند که ازطرفداران شدید خامنه ای درحزب جمهوری اسلامی بود وبعدا هم سهیمه آقای خامنه ای دردولت هاشمی بعنوان وزیر نفت وبعدهم دردولت خاتمی بعنوان رییس انرژی اتمی جهت دستیابی به بمب اتمی که ازنظررهبری تضمین کننده آینده نظام است


درآن زمان بنده این توفیق راداشتم که علیرغم خطراتی که برای اینجانب داشت بابرگزاری جلسات مداوم اذهان مقامات منصوب شده ازسوی مهندس موسوی درنخست وزیری ازجمله حجت الاسلام دکتراژه ای (دامادبهشتی)رانسبت به خطر تسلط جناح راست حزب جمهوری برنخست وزیری گوشزد وازتسویه کامل کادرهای مخالف آنان که درآنزمان برخی طرفداربنی صدروبرخی طرفدارمجاهدین انقلاب بودند جلوگیری نمایم

لذااین نکته که گویامهندس موسوی باهدف حمایت ازجناح چپ درنخست وزیرمستقرشده ویا ازخدمات فکری افرادشاخصی ازجناح چپ نظیربهزادنبوی دراداره کشوربطورموثرسودبرده باشد کذب محض می باشد ولی البته بدلیل منطقی بودن ایشان وباتوضیح وضعیت بحرانی کشوروسوابق نیروهاازنظرتخصصی وسیاسی ایشان مجاب می شدند وازسیاست حذف نیروها تحت شعار"حزب فقط حزب الله" پیروی نمی کردند


پرورش درخصوص علاقه موسوی به ملی گرایی می گوید:

" هميشه اين مسأله دردرون حزب جمهوري (اسلامی) هم مطرح مي‌شد که آقاي موسوي روحيه ملي گرايي ومصدقي دارد والبته آقاي موسوي هم اين را پنهان نمي‌کرد، خيلي‌ها براساس اين روحيه مي‌گفتند که موسوي با نهضت آزادي ومليون رابطه وعلقه داشت."


وی سپس ضمن ارائه تصویری ازشخصیت موسوی که خودنیزهنوزبه برداشت خودمطمئن نیست وآنراتاثیرپذیری موسوی ازتبلیغات می نامد بعنوان یک نقطه ضعف درموسوی نام برده می گوید:

" اماچيزي که با توجه به تجربه‌ام مي‌توانم بگويم اين است كه همان زماني که درکابينه آقاي موسوي بوديم مي‌ديديم که ايشان روحيه‌اي دارد كه تحت تاثيرتبليغات است. من همان زمان خودم به اين برداشت رسيده بودم. البته ممکن است که يافته من اشتباه باشد، اما چيزي که فهميده بودم اين بود که آقاي موسوي چنين روحيه‌اي داشت، لذا تبليغات هم رويش اثرمي‌گذاشت و مطالبي که افراد به اومي‌گفتند، راحت ازبعضي‌ها مي‌پذيرفت. آقاي موسوي تبليغاتي بود

هرانساني يك طوراست وفکرمي‌کنم اين روحيه تبليغاتي بودن ايشان بود كه وضع فعلي را درست کرد وافرادي هم که درانتخابات دورش راگرفتند مي‌دانستند که ايشان روحيه تبليغاتي دارد.


امابلافاصله به پاکدستی وی درزمینه امورمالی که اینروزها حلقه گمشده دررهبری واطرافیانش است اشاره کرده می گوید:

" ولي خب خصوصيات خوبي هم داشت مثلا اهل هيچ گونه سوءاستفاده مالي و پول خوردن و ... نبود. ماشاهدبوديم ومي‌ديديم که خودش را به سمت جريانات مالي نمي‌کشيد. "


درخصوص رابطه موسوی باآیت الله خمینی که اینروزهابخصوص ازسوی بخشهایی ازاپوزیسیون بعنوان یکی ازنقاط ضعف وی مطرح می شود پرورش می گوید:
" البته موسوي وقتي که به عنوان نخست‌وزيرمطرح بود همه نمي‌دانستند که اوطرفدارشريعتي است. موسوي ارادتي به امام داشت منتهي ارادتي که ممکن بود گاهي هم آن را قطع بکند. مثل همان روزهايي که اين ارادت راقطع کرد ومثلا استعفا داد. آنجاهم مشخص شد که ارادتش به امام يک ارادت خيلي متصل نيست، ارادت منفصل است. يعني تاوقتي که امام حامي وي بود ؛ طبيعي بود که تبعيت مي‌کرد اماوقتي هم که امام مثلاً يک مطلبي را به اوگفتند "که به چه مناسبت استعفا دادي؟ من مقابله مي‌کنم" ارادت منفصلش بروزکرد. پس اين ارادت متصل نبود. به هرجهت پس ازانتخابات، كم كم آقاي موسوي با توجه به اين روحياتي که ما ازاوسراغ داشتيم به اين مسيراشتباه فعلي کشيده شد. لذامي‌بينيد بامليون مي‌نشيند؛ با افراد مساله دار ديگرهم مي‌نشيند. آنجاييکه اين شاخصه‌هاي شخصيتي وروحي بروز کندحتي ممکن است که با اوباما هم بنشيند. آيا اين همان نخست وزيري است که به امام ارادت مي‌ورزيد؟ اينکه سرانجام اين مسيرچه خواهد بودخدامي‌داند.


پرورش دربخش دیگری ازسخنان خود به ریشه درگیری خامنه ای بعنوان رییس جمهوری باموسوی بعنوان نخست وزیر درزمان جنگ اشاره می کند که درآن جناح خامنه ای بامحوریت جمعیت موتلفه اسلامی طرفداربازارآزاد درزمان جنگ بودندوآقای موسوی ویارانش باتوجه به محدودیت مالی کشوروخطراحتکاروثروت اندوزی توسط بازاریان نزدیک به حاکمیت نوعی اقتصادکنترل شده در زمان جنگ رامدنظرقرارداده بودند.

پرورش درآنزمان بالاتفاق شش تن ازوزارء شامل علی اکبرولایتی، احمدتوکلی، محسن رفیق دوست، حبیب الله عسگراولادی، علی اکبرناطق نوری، ومرتضی نبوی باحمایت خامنه ای وگروههای راست افراطی نظیرانجمن حجتیه ازاقتصادکاپیتالیستی برای استفاده ازرانتهای آن درزمان جنگ حمایت می کردند ولی پس ازبقدرت رسیدن آنهادرپس ازجنگ بیش ازکسانیکه مخالف بازارآزاد می نامیدند به دولتی وسبه دولتی کردن اقتصادروی آوردند وی دراین خصوص می گوید:

" درآن زمان دوديدگاه دردولت وجود داشت. که ما دراين باره نامه‌اي خدمت حضرت امام(ره) نوشتيم وهفت نفرازوزرا هم امضا کردند. تفکراقتصادي اين عده اين بود که نظام جمهوري اسلامي مي‌خواهد دولت رامردمي کند. اما درمقابل يک گروهي دردولت مي‌گفتند كه مامعتقديم مردم بايد دولتي شوند که شخصيت‌هاي شاخصشان ميرحسين موسوي وبهزاد نبوي بودند. اين مجموعه مي‌گفتند که مردم بايد دولتي بشوند وبيايند به سمت دولت. آنها کوپنيزم را تبليغ مي‌کردند. اعضاي مخالف كابينه درمقابل مي‌گفتند نه دولت بايد مردمي بشود ولذاهفت نفرنامه‌اي باهمين مضمون انتقادي خدمت امام ارسال كردند.
ومی افزاید:

" امام به اين نامه جواب ندادند. البته زيباترين کار امام هم اين بود که جواب ندادند که اگرجواب مي‌دادند مشکلات زيادي پيش مي‌آمد. اما امام با آن ظرافت وبينش خودشان توجه داشتند که نه اينهارامي‌شود کوبيد ومحکومشان کرد ونه آنها را مي‌شود محکوم کرد. اين بودکه جواب ندادند وامام ازکنارقضيه رد شدند وماهم تصميم گرفتيم ازدولت كناربرويم ودست دولت رابازبگذاريم."


آقای پرورش پس ازاین مقدمات بتدریج به طرح عداوت شخصی وکینه توزی خامنه ای مربوط به آن دوره (دهه 60) بعنوان ریشه درگیری فعلی وباصطلاح فتنه می پردازد ومی گوید:

" ببينيد آقاي موسوي نخست وزيري بود که ازنظرقانون اساسي قدرتش زيادترازرئيس‌جمهوري بود. براساس قانون اساسي قديم قدرت اجرايي کامل دست آقاي موسوي بود وآقاي خامنه‌اي هم درجايگاه رياست جمهوري اي بود که طبق قانون اساسي بايست آرام برود وآرام بيايد وکاري به کارکسي نداشته باشد."

وبرای اثبات حرفش ادامه می دهد:

" بنده يكبارخودم ديدم كه روزي رئيس‌جمهوري وارد مجلس شد وتعدادكمي ازنماينده‌ها به احترام ايشان بلند شدند، آقاي هاشمي رفسنجاني رئيس مجلس هم كه رئيس جلسه بود احترام نگذاشت، اين برخوردها تقريباً آغازفتنه است، همين رفتار باعث شد حتي من مدتي با آقاي هاشمي كدورت داشته باشم."


درخاتمه ازآنجاییکه این مصاحبه ازاهمیت خاصی برخورداربوده وخود ازوضوح کامل برخوردارواذهان رانسبت به خیلی ازمسائل پشت پرده روشن می کند ازتوضیحات واضافی پیرامون آن خودداری گردیده است ودرشماره بعددرخصوص هاشمی رفسنجانی استنادی به آن خواهیم داشت

Comments