آیا جای فرماندهان شهید سپاه درجنبش سبزخالی است؟



ترفند صداوسیمای ولایت برای استفاده ازدریابان علی شمخانی یکی ازفرماندهان ارشدجنگ برای خنثی کردن اثرمواضع خانواده های فرماندهان شهید بالاخص باکری، همت، بروجردی وجهان آرا درطرفداری ازجنبش سبزومبارزات مردمی آغازگرحرکتی برعلیه طراحان آن گردیدکه بنظرنمی رسد به پایانی کمترازآشکارشدن عمق اختلاف درسطح سران سپاه ختم شودمزیدآگاهی همسرشهیدباکری اخیراگفته بود که باشناختی که ازروحیه آن فرمانده داشته اگروی زنده بودهم اکنون درکنارمردم بود وباظلم مبارزه می کرد

تنهابفاصله یکروزپس ازآن مصاحبه بود که سرلشکررحیم صفوی فرمانده سابق کل سپاه ازسکوت فرماندهان آن نهاددرقبال (فتنه گران) گلایه کرده ورفتارآنهاراموجب تجری سران(فتنه)خواند ودرهمان زمان نیزازسخنرانی سردارمهندس حسین علایی(فرمانده سابق نیروی دریایی وستادمشترک سپاه)دریک مجلس توسط نیروهای امنیتی جلوگیری بعمل آمد مدتی قبل قول داده بودم که درفرصتی مناسب درخصوص سردارسرلشکرشهیدحسن باقری نیزمطالبی بنویسم که هم بیان خاطراتی ازخود وهم ناگفته هایی ازفرماندهانی باشدکه متاسفانه شخصیت واقعی آنهاتحت الشعاع تبلیغات رسمی وبی محتوای رژیم درحال مدفون شدن است. مصاحبه اخیرمهندس موسوی باسایت کلمه درمورد نقش جوانان درجنبش سبزوآوردن نام آن باقری ودیگرفرماندهان شهیدبهانه ای برای این جستارگردید وی دراین مصاحبه گفت:

"من یقین دارم که همین جوانان اگربه صورت خیالی درظرف دیروزقراربگیرند همه درکنارباکری ها، همت ها وباقری ها قرار خواهند گرفت.همچنانکه اگرجوانان آن دوره درظرف زمانی امروزقرارمی گرفتند، باقریها وباکری هاوهمت ها ازسرداران جنبش سبزامید می بودند ودرزندانهاجوابگوی گرایش های دینی وملی خود می شدند"

حسن باقری راتنهاطی دوره کوتاهی که عملیات فتح المبین وبیت المقدس درجریان بود بعنوان فرمانده قرارگاه نصرشناخته وباخلق و خوی وی آشناشدم، نه قبل ازآن وی رامی شناختم ومی دانستم که طراح عملیات شکست حصرآبادان بوده است ونه بعدازآزادی خرمشهرفرصتی پیش آمدتابازهم درکناروی باشم وازمصاحبتش لذت ببرم گرچه بعدا طی سالهای جنگ باخانواده وی وبویژه اخوی وی محمدکه اکنون ازفرماندهان رشیدوفکورستادکل قوای ایران است ازنزدیک همکارودوست شدم که این دوستی تاقبل ازخروجم ازایران ادامه داشت.

هنوزچندروزی به آغازعملیات غرورآفرین فتح المبین مانده بود که شهیدسرلشکرمحمدبروجری درنخست وزیری بامن تماس گرفته و بارمزواشاره بمن گفت که عملیات مهمی برعلیه عراق درپیش است وسپس درخواست کرد بدون اینکه باکسی صحبت کنم سریعاخودرا به قرارگاه نصردرنزدیکی دزفول رسانده خودرابه حسن باقری فرمانده آن معرفی نمایم واین برای اولین باربود که پایم به جبهه های جنگ جنوب بازمی شد وتنهاتجربه ام چندروزماه عسلی بود که درآبادان تحت محاصره بالاتفاق همسرم دراواخر59 گذرانده بودم !!

بهرزحمتی بودخودرابه قرارگاه که درتپه های رملی شاوریه قرارداشت رساندم وازسربازی که مسئول دژبانی بود سراغ سنگرفرمانده راگرفتم که باانگشتان دست سوله ای رابمن نشان داد درحال حرکت جهت ورود به سنگرفوق بودم که جوانی بایک ته ریش ازسوله خارج شد ومشغول بستن بندهای پوتین خودشد ومن که خودراآماده کرده بودم بافردی مسن یا حداقل بایک تفاوت سنی آشکاربا خودم که درآنموقع 23سال داشتم مواجه شوم ازاین فردپرسیدم که چطورمی توانم فرمانده حسن باقری راپیداکنم که وی جواب داد " بفرمایید" من باجواب وی فکرکردم متوجه سوالم نشده ودوباره سوال کردم و وی که همچنان مشغول بستن بندهای کفش خودبود باردیگرهمان واژه را تکرارکرد ومن اینبارفکرکردم که این فرددارد می گوید قبل ازفرماندهی باید باایشان صحبت کنم که دوباره گفتم من باید خودآقای حسن باقری راببینم که ایشان درپاسخ گفت "خودم هستم، حسن باقری خودم هستم" ومن هاج وواج مانده بودم که مگرمی شود این جوان لاغراندام ونحیف بایک ته ریش فرمانده قرارگاهی باشد که قراربود به قلب ارتش سرتاپامسلح عراق بزند بهرحال خودم رامعرفی کردم وایشان هم مرابه سنگرشهیدبروجردی هدایت کرد ولی گفت الان عازم یک جلسه است که باید فورابرود بعدادرخصوص ماموریت من درآن قرارگاه بامن صحبت خواهدکرد پس ازمدتی هم دیگراعضای خانواده وی ازپدرگرفته تا دیگربرادرانش محمدواحمد رادیدم که هر کدام مسئولیتی بعهده داشته وازانجام هرکاری برای رزمندگان دریغ نداشتند (البته احمددرآن هنگام خیلی کوچک بود شاید13 سالش بود)

پس ازآن وبحثهایی که باوی داشتم متوجه شدم که وی تسلط عجیبی روی میدان نبرددارد وهمانند یک فرمانده زبده که دوره های عالی جنگ راطی کرده است باتلفیق کامل مباحث اطلاعاتی وعملیاتی وفرماندهی توان کنترل کامل جبهه واگذارشده به خودراداردبطوریکه نه تنهابی نظیربودن سیستم فرماندهی وی رابنمایش می گذاشت بلکه نبوغ سرشارش رادرمقایسه بادیگرفرماندهانی که ازوی بظاهرارشدتر بودند وبرخی ازآنهاراازنزدیک می شناختم آشکارمی ساخت نبوغی که پس ازآن تاپایان جنگ وحتی هم اکنون درهیچیک ازفرماندهان سپاهی وارتشی کشوروجونداشته وصرفا ازذات ونیروی درونی وی سرچشمه می گفت

درواقع اکنون که دودهه ازجنگ می گذرد وعمده آن فرماندهان باطی دوره های دانشکده فرماندهی وستاد(دافوس) وسپس پدافندملی یا دوره عالی واستراتژیک به مدارج بالارسیده وازسطح دانش آکادمیک نظامی مناسبی برخوردارشده اند شاید صحبت کردن ازبکارگیری کلاسیک درجمع آوری وتجزیه وتحلیل اطلاعات یاطراحی عملیات واستراتژیهای فرماندهی وکنترل نظیرسی-3 یاسی-4 آی کاری راحت باشد (گرچه توان بکارگیری آن اصول درشرایط بحرانی ازسوی برخی ازفرماندهان بازهم موردسوال است) ولی دراوایل انقلاب وجنگ که ایران ازارتشی متلاشی شده وسپاهی جوان وبی تجربه برخوردبود حسن باقری وتوانایی وی دراین زمینه هاخود دستکمی ازیک معجزه برای نجات کشوردرآن شرایط نداشت.

وی درحالیکه بعنوان یک روزنامه نگارعازم جبهه شده بود هیچگاه تصورنمی کردکه دراندک زمانی به یکی ازفرماندهانی تبدیل شود که منطق ونظریاتش تعیین کننده عرصه نبردبایکی ازقویترین ارتشهای زمینی خاورمیانه باشد والبته مهمترین زمینه رشد وی نیزآشنایی بامقوله اطلاعات عملیات کاربردی بود که حلقه مفقوده جبهه های جنگ محسوب می شد (البته درسازمان تمام نیروهای نظامی وانتظامی واحدی بنام اطلاعات یاهمان رکن 2 قرارداردکه وظیفه اش همین کسب اطلاع ازوضعیت دشمن است ولی درک صحیح ازنقش آن و کارآزمودگی فرماندهی این واحدهاازاهمیت خاصی برخورداراست.بعنوان مثال شایدبتوان گفت ارتش اسرائیل تنهاکشوری درخاورمیانه است که بدرستی دراین خصوص هدایت می شود)

باقری باتمام وجودش این رادرک کرده بود که بدون اطلاع کامل ازوضعیت دشمن که دراصطلاح نظامی به آن گتافون (یعنی خلاصه گسترش، ترکیب، استعداد، فن آوری و...) ونهایتاترتیب نیروهای طرف مقابل گفته می شودامکان طراحی هیچ عملیات موفقی نمی رود ودراین راه نیزبسنده کردن به ابزارهای کلاسیک نظیرنقشه های جنگی، عکسهای هوایی و شناسایی های استراتژیکی کافی نیست بلکه نه تنهاباید بابسیج تمام امکانات این شناسایی دشمن انجام شودبلکه فرماندهان عملیاتی حتمابامیدان رزم خودآشناشوند تادرحین عملیات دچارسردگمی نشوند اعتقادی که نهایتانیزجان خودرابرآن گذاشت ومنجربه شهادت وی دریکی ازپستهای دیده بانی درفکه ودرآستانه عملیات والفجرمقدماتی دربهمن 1361 گردید

براساس همین دیدگاه حسن باقری بود که معاونت اطلاعات قرارگاه جنوب شکل گرفته وبشکل سازماندهی شده درتمام قرارگاههای 4 گانه سپاه وسپس تیپهای عملیاتی بصورت طولی وعرضی پیگیری می شد اهمیتی که وی به تهیه نقشه وکالکهای بروزشده ، اسنادباقیمانده ازارتش عراق، بازجویی اسرا وفرماندهان واحدهای دشمن، شنود بیسمها ومکالمات که بعداتبدیل به واحدجنگال(جنگ الکترونیک) گردیدوسپس ایجاد واحدبایگانی اسناد یا درواقع پایگاه اطلاعاتی جنگ می دادهمگی نشاندهنده وقوف کامل وی به ارزش اطلاعات درجنگی بود که هرلحظه شرایط آن درحال تغییربود

یکی ازمواردی که برخلاف برخی ازفرماندهان حسن باقری به آن اهمیت می دادتربیت نیرووکادرسازی بود و دادن اعتمادبه نفس به کسانی که همکاروی بودند وی دراینکاریک متخصص واقعی بود وجلسات خودرابگونه ای ا داره می کرد که درحین کاربروی یک موضوع عملا فرماندهان شرکت کننده پس ازختم جلسه احساس می کردند به دانش آنهاافزوده شده است ودارای معلوماتی شده اند که تاقبل ازآن فاقدهرگونه دانش یاتجربه درآن بودند یکی ازاین نیروها مهدی زین الدین بود که به فرماندهی لشکرعلی بن ابطالب رسید درآنموقع چندتن ازفرماندهان لشکرفوق بالاتفاق همسران خوددرمنزل بزرگ خواهرم که بدلیل توپ وموشکباران شهربه خوانسارمهاجرت کرده بود اقامت گزیده بودند

انضباط وی دربرگزاری بموقع جلسات وجمع کردن جلسه بانتیجه گیری مشخص، برنامه ریزی جهت بازدید ازخطوط درگیروتشخیص اینکه درآن هنگام خودرابه کدام خط برساندتابیشترمثمرثمرباشد یاگره ازعملیات به بن بست خورده باز بکندازویژگیهای حسن بود لذا دریک جایی می دیدی باموتورخودرابه خط رسانده ودرحال توجیه فرمانده یک واحد کوچک به محدوده عملیاتی آن واحداست وجایی دیگردرحدیک فرمانده گردان درحال فرستادن نیروبه نقطه موردنظرخود دریک شیاریاتصرف تپه ای رملی است که دشمن درپشت آن بود ودرجایی دیگرنظیردشت عباس درموقعیت فرمانده قرارگاه مشغول دفع پاتک سنگین نیروهای زرهی ارتش عراق بود

دراینجایک خاطره بیادم آمد که دریکی ازمحورهای عملیاتی که من بالاتفاق دونفردیگربایکدستگاه نفربرزرهی (پی ام پی) بایک دستگاه وانت نیسان متعلق به یکی ازلشکرهای ارتش تصادف کردیم که منجربه خسارت جدی به قسمت عقب وانت فوق داشت وسرنشین آن یک سرگردی بود که حسابی مارامعطل کرده بود برای تهیه گزارش تصادف وبوروکراسی که می بایستی طی شود درهمین زمان حسن باقری که درحال عبورازآن محوربود بادیدن من ترمزکرده وجریان راپرسید که بوی توضیح دادم که منتظرتشریفات هستیم ووقتمان درحال تلف است دراین موقع حسن باقری فورایک کاغذ باسربرگ درآورده وروی آن شهادت خودرابدینصورت نوشت که مقصرنفربرزرهی بوده وهیچ مسئولیتی متوجه سرگردفوق نمی باشد وآنرابدون اینکه عنوان خودرابعنوان فرمانده قرارگاه ذکرکند امضاء کرده وبدست آن نظامی داد ولی سرگردفوق که فکرنمی کرداین جوان باآن هیکل نحیف وته ریش که بسیارجوانترازسنش می نمودفرمانده واحدی باشد باناباوری پرسید که این نوشته به چه دردوی می خورد؟ ومن مجبورشدم وی رابه کناری کشانده وبوی توضیح بدهم که آقای باقری فرمانده قرارگاه نصر هستند که تمام تیپهاولشکرهازیرنظرایشان است وجای نگرانی نیست که موجب احترام سرگردفوق به ایشان شدوفوراقضایا جمع وجورگردید ولی هنوزتصویرحیرت آن سرگرددرذهنم باقی مانده است

درجایی شاهد آن بودم که باقری به یکی ازنیروهای سپاهی دستورمی داد که یک دستگاه جیپ ارتشی باتفنگ 107 میلیمتری راکه درعقب نشینی های دشت عباس بعنوان غنیمت جنگی تصاحب کرده بود به نظامی مربوطه که جیپ رادرمنطقه درگیری رهاکرده بود تحویل بدهد (نظامی فوق ازسوی فرماندهی وضداطلاعات واحدخودمتهم شده بود که جیپ فوق رابه پشت جبهه برده وبه مجاهدین دراندیمشک تحویل داده است)

یکی دیگرازخصوصیات باقری خونسردی وی درحین بحران وبه بن بست خوردن عملیات بود که نهایتانیزمنجربه پیداکردن یک راه حل برای آن مشکل می گردید درمکتوبی که درخصوص شهیدبروجردی نوشتم به خونسردی وی وحسن باقری در حین پاتک سنگین زرهی عراق دردشت عباس اشاره کردم که درحالیکه گلوله برسروی ودیگرفرماندهان می بارید ولی نقشه وکالکهای عملیاتی خودرابروی زمین پهن کرده بود ودرحال طراحی عملیات بود ونهایتانیزباسروصدای بنده مجبوربه جابجایی موقعیت خودگردید

یکی ازویژگیهای باقری که دردیگرفرماندهان سپاه اصلامشاهده نمی شود اعتقادبه هماهنگی باارتش بود بالاخص درابتدای سال 60 یک بدبینی عجیبی دربرخی ازفرماندهان سپاه نسبت به ارتش وجودداشت که اختلافات سیاسی داخلی بین بنی صدر وسران حزب جمهوری اسلامی نیزبه آن دامن می زد لذاوجودفرماندهانی که دیدگاههای انقلابی یاسیاسی خودرادروظیفه تخصصی یاواگذارشده به خود دخالت ندهندیک نعمت بزرگ وتنهاعده معدودی باندازه انگشتان یک دست دررده فرماندهی ارشد سپاه بودند که اهمیتی به این اختلافات نداده وسرگرم کارخودبودندحسن باقری، برادران باکری، علی شمخانی وحسین علایی ازجمله این فرماندهان بودند

یکی ازخاطرات بجای مانده ازعملیات فتح المبین که همیشه همراهم می باشد یک فانسقه مخصوص فرماندهان عراق بود که توسط حاج احمدمتوسلیان به من ومرحوم باقری وبروجردی هدیه شد مادرحالیکه بایک ماشین عازم یکی ازخطوط عملیاتی بودیم توسط متوسلیان که درآنموقع فرمانده گردان وسواربریک موتورتریل بودمتوقف شدیم ودراول فکرکردیم مشکلی برای واحدش تحت امرش پیش آمده ومارامتوقف کرده است بعد دیدم که یک بسته فانسقه عراقی به موتورش آویزان کرده بود که می خواست سهم غنیمتی ماراازعملیات بدهد ومن هنوزآن رابعنوان یادگاری آن عملیات وآن فرماندهان نگه داشته ام

حسن باقری نسبت به نیروهای ستادی سپاه دل خوشی نداشت ومعتقدبود ستادمرکزی سپاه باید درجنوب مستقرشود تادرک صحیحی درسپاه نسبت به جنگ بوجودبیاید برهمین اساس ازفرماندهی سپاه خواسته بود کلیه مسئولین وفرماندهان ستادی مناطق سپاه درهنگام عملیات درمنطقه حضورداشته باشند والبته این نیروها نیزکه همیشه خوش نشین بودند درقرارگاههای پشتیبابی یاعقبه مشغول وبرای خالی نبودن عریضه نیزپس ازاتمام عملیات رزمندگان خودرابه منطقه آزاده شده می رساندند تابعداادعاکنند درجبهه جنگ حضورداشته اندبعنوان مثال صادق محصولی فرمانده منطقه 5 سپاه که شامل استانهای آذربایجان شرقی وغربی بود یکی ازاین فرماندهان ستادی بودمرحوم باقری حتی مخالف برپایی قرارگاه مرکزی عملیاتی کربلاء یابعداخاتم الانبیاء درمناطقی دورازخطوط جنگ بود ومعتقدبود قرارگاههاعلیرغم افزایش خطرتلفات فرماندهان بایدنزدیک به منطقه درگیری باشد تاقادربه درک شرایط عینی ازوضعیت منطقه ونیروهای خودی ودشمن باشد

شهیدباقری همچنین نسبت به اموال عمومی خیلی حساس بود مثلا درفتح المبین که غنائم بسیاری ازدشمن بدست تیپهاو لشکرهاافتاده بود بعضادرنگهداری این تجهیزات بدلیل غنیمتی بودن بی احتیاطی می کردند بعنوان مثال دریک زمان که درکناروی بودم مشاهده شد که یک تانک عراقی که آسیب دیده بود ودرمنطقه رهاشده بود توسط یک آرپی جی زن به آتش کشیده شدودراین حالت مرحوم باقری خودرابه آن رزمنده رسانده وبوی تذکردادکه هم گلوله آرپی جی وهم تانک آسیب دیده متعلق به بیت المال است ونهایتاآن رزمنده واداربه عذرخواهی بخاطراشتباهاتش شد

وی هیچ چیزوهیچکس رابه کارومسئولیتش ترجیح نمی دادوبسیارصریح وقاطع بود بهمین دلیل هم وقتی حمله اسرائیل به لبنان درچندی پس ازآزادی خرمشهرشکل گرفت ازاولین فرماندهانی بود که مخالفت خودرابا اعزام نیروی سپاه به لبنان اعلام کرد وی بالعکس فرماندهان وقت سپاه که هیچ اطلاعات جدیدی ازلبنان نداشتند اطلاعات جامعی نسبت به آن کشور داشت وگویادرهنگام اشتغال به حرفه خبرنگاری سفری به آنکشورواردن هم داشته است

Comments