بادوبارخواندن مقاله اکبرگنجی هم بندسابقم واقعا متوجه نشدم که هدف اصلی گنجی ازاین نوشته اش چیست؟ آیا وی می خواهد جنبش سبزراازمحدود تقلب درانتخابات ووابستگی به سران جنبش درکشور خارج کرده ومحدوده ای وسیعتررابرای آن ترسیم نماید که اینکار هم توسط سران درداخل وهم بخش سکولارجنبش وهم عملکردحاکمیت درکشوردرحال انجام است؟!
آیا طرح عدم اثبات یاادعای جدی تقلب تاثیرگذارآنهم به استناد برخی اظهارات کادرهای سیاسی درسلول زندان وکیفرخواستهای صادره ازسوی دادگاه انقلاب ویا تقطیع سازمان یافته سخنان ومواضع برخی ازاین افراد که باوثیقه آزاد یاتحت شرایط پلیسی روزگارمی گذرانند همگی کمکی به این مطلب می کند واصولا چه رابطه ای بین اهداف واستراتژی جنبش با ادعای عدم اثبات تقلب درانتخابات وجوددارد؟
بعدهم چراگنجی بعدازاینهم تلاش جهت اثبات عدم ادعای صریح سران جنبش درداخل کشوردررابطه با تقلب درانتخابات خود درصدر مقاله می گوید که " راقم اين سطورهميشه ازوقوع تقلب درانتخابات دفاع کرده ومی کند" ومقاله خودرا نیز بااین سخنان به پایان می برد که " راقم اين سطور مدافع وقوع "تقلب تأثيرگذار" درانتخابات است واحمدی نژاد رابرنده ی انتخابات نمی داند "
گنجی باتجربه سی سال زندگی درفضای نظام جمهوری اسلامی وشش سال حبس وبازجویی توسط بازجویانی که دارای سه دهه تجربه وتبحردرکارخودمی باشند بخوبی می داند که ازمیان 100 جمله اظهارشده یانوشته شده برعلیه رژیم حتی اظهاریک جمله به نفع آنهامی تواند دستاویزبازیگران رژیم کودتایی ورسانه های آنان قرارگیرد وبااینهمه آگاهانه دست به انتشارمقاله ای تحت عنوان "پیروزی موسوی یاتقلب درانتخابات" زده که جداازمحتوای 95% ی آن همان تیترمقاله فوق حسین شریعتمداری کیهان راخرکیف می کند!!
وبعدهم اگرگنجی هدفش به نمایش گذاشتن ماهیت حکومت سلطانی خامنه ای بجای تکیه برتقلب درانتخابات بوده است چراهدف اصلی خودرادرحاشیه مقاله سراسرمتناقض خودقرارداده است؟ گنجی که هنوزازبازتاب انتشارمقاله خود خبرنداشته چگونه پیشاپیش مدعی می شود که :
" اگرسبزبودن تنوع، تکثروتفاوت را دربرمی گيرد،نبايد يک تحليل متفاوت، يايک مدعای متعارض(وحتی غلط)، موجب رنجيدگی عميق گردد وواکنش هايی غيرقابل انتظارراپديد آورد.نمی توان ابتدا مدعی شد که سبزهمه ی نظرات وگرايش های مختلف ومتفاوت را دربرمی گيرد وچند دقيقه ی بعد به شدت اعتراض کرد که چرا کسی گفته است که مدعای پيروزی موسوی درانتخابات رياست جمهوری بلادليل است وهويت سبزها براين اساس ساخته نمی شود"
مطلب فوق کاملا نشان می دهد که گنجی ازبازتاب مواضع خود که شخصاوبدلایل مختلف مایلم آنهارا اراجیف بخوانم آگاهی کامل داشته است وبانیتی که هنوزخوددرتبیین آن مانده ام دست به انتشارچنین مطالب موهنی زده است دوست ندارم که مانندبرخی اکبرگنجی را عامل حکومت دراپوزیسیون بنامم ولی دراینکه برخی تندرویها، کیش شخصیت ودانش کم وی رابه چنین مواضعی سوق می دهد کوچکترین تردیدی ندارم ضمن اینکه سلامت روانی وی نیزهنوزپس ازصدمات جسمی وروحی وارده به وی ازسوی رژیم برای من ثابت نشده است
آخرچه کسی می تواند آنهمه قرائن وشواهد درجهت نفی تقلب درانتخابات ازسوی سران جنبش وکادرهای اصلی آن جمع آوری بکند ولی درنهایت ادعای خودمبنی برعدم شمارش آراء مردم وانتصاب احمدی نژآد ازسوی خامنه ای راتقلب به حساب نیاورد!! همسایه ای داشتیم که وقتی بادخترش دعواش می شدمی گفت یا می کشمت یااینقدرمی زنمت تابمیری!! وحالاداستان داستان موضع اکبرگنجی است. به آخرین جمله وی درمقاله فوق توجه کنید تا ببینید چرامعتقدم وی دچارمشکل شده است
" ولی فقيه وکارگزارانش درانتخابات تقلب نکردند، اساساً رأی مردم رانشمردند تا بخواهند آن را کم يا زياد کنند. آنها به فرمان ولی فقيه بدون آنکه آرای مردم شمارش شود، لحظه به لحظه آماری ساختگی را اعلام کردند. اين اقدام پيامی روشن بود به تمام بازيگران سياسی داخل رژيم: سياست تازه ای در راه است، دوران تازه ای آغاز شده است، انتخابات حتّی به معنای محدود گذشته آنهم ديگروجود نخواهد داشت. تمام بازيگران عرصه ی سياست ازاين پس بايد باسياستهای ولی فقيه کاملاًهماهنگ باشند يا جايشان درزندان خواهد بود.حتّی افراد بیطرف ياخاموش هم تحمل نخواهند شد وازساختار سياسی حذف خواهند شد. فقط کسانی می توانند درارکان رژيم حضورداشته باشند که راهبرد جديد ونتايج آن راتأييد کنند".
نگارنده باتوجه به کتمان عمدی بسیاری ازحقایق مربوط به تقلب درانتخابات ازجمله :
1- تجربه انتخابات 2 خرداد 76 که راه هرگونه تقلب درانتخابات رادرمقطع فوق بسته بود
2- تقلب درانتخابات ریاست جمهوری خرداد84 بنابه شهادت هاشمی رفسنجانی ومهدی کروبی
3- اظهارات صریح خامنه ای خطاب به احمدی نژآد وهیات دولت وی مبنی بربرنامه ریزی جهت 5 سال آینده درحالیکه هنوزیک سال به پایان دوره اول ریاست جمهوری احمدی نژادمانده بود
4- نامه هشداردهنده هاشمی به خامنه ای قبل ازانتخابات 22 خرداد درخصوص برنامه تقلب درانتخابات
5- اعتراف صریح کادرهای مرتبط باکودتاگران ازجمله محمدباقرذوالقدرجانشین فرماندهی کل سپاه مبنی برمهندسی انتخابات وطراحی چندلایه توسط نیروهایی که وی آنهارااصولگرانامیده ومحمدرضاباهنرکه گفته است همان موقع به وزیراطلاعات گفتم که احمدی نژاد رییسجمهور ماست و شهرداری برای او دست گرمی است.
6- اعتراف جوادآزاده بازجوی کادرهای بازداشتی اصلاح طلب درمصاحبه باهفته نامه پنجره متعلق به سردارعلیرضا زاکانی نماینده مجلس ورییس بسیج دانشجویی کشورکه تحت عنوان"پرندگان گردن چرخان" به چاپ رسیده است
7- اعتراف سردارمشفق که به تنظیم شکایت ازسوی 7 دلاورزندانی برعلیه حاکمیت تنظیم گردیده است
8- محتویات پاورپوینت منتشره مربوط به ارزیابی سه سازمان امنیتی واطلاعاتی کشورازجنبش سبز
9- اسناد موجود درکمیته صیانت ازآراء مردم وشهادت نمایندگان انتخابی ازسوی کاندیداها درکمیته مذکور
10-شهادت کلیه رهبران وکادرهای اصلی نظام وتایید شده توسط شورای نگهبان واحمدجنتی مبنی برتقلب درانتخابات ازقبیل هاشمی رفسنجانی رییس مجلس خبرگان رهبری ومجمع تشخیص مصلحت نظام، محمدخاتمی رییس جمهوری، مهدی کروبی رییس مجلس، مهندس موسوی نخست وزیر، محسن رضایی فرمانده کل سپاه، علی لاریجانی دبیرشورایعالی امنیت ملی کشورورییس فعلی مجلس وبرخی ازنمایندگان رهبری درمراکزمختلف نظیربیژن زنگنه عضومجمع تشخیص مصلحت نظام ووزیرسابق فرهنگ وارشاداسلامی، وزیرجهادسازندگی، وزیرنیرو ووزیرنفت ودههامرجع روحانی وغیرروحانی
11-مبارزات 16 ماهه مردم قهرمان ایران وتقدیم بیش ازیکصدشهید، هزاران زندانی ومیلیونها ناراضی
12- وجود سند تنظیم شده 370 صفحه ای مثبت تقلب درانتخابات
13-گفته وزیراطلاعات حیدرمصلحی مبنی براینکه "بامسیری که رهبری طراحی کرد، وضعیت به گونه ای شکل داده شد که دولت نهم ودهم برسرکارآمد ونظام درمسیردرستی قرارگرفت"
14- خانم فاطمه رجبی که بدلیل همسری باغلامحسین الهام دارای ارتباطات واطلاعات کافی ازدرون جبهه کودتاچیان است وانتخاب احمدی نژادرا معجزه هزارسوم میلادی می دانست می گوید یکی ازمعضلات نظام جمهوری، همین رای گرفتنها می باشد وبهمین دلیل خواستار حذف پست ریاست جمهوری وبجای آن ایجادپست نخست وزیری بعنوان عامل اجرایی فرامین رهبری شد
ونهایتا
15- شهادت شخص اکبرگنجی نویسنده مقاله فوق
بدلایل فوق بنده مدعی هستم که تقلب درانتخابات ایران امری قطعی وخدشه ناپذیراست وکسانی که خواسته یاناخواسته تحت بظاهرتحلیل منطقی(نظیرادعای احمدی نژاد درباره فاجعه هلوکاست یا حادثه 11/9 ) درصدد تضعیف یکی ازاصلی ترین موارداتهامی رهبرایران سیدعلی خامنه ای هستند حتی با ادعای اعتقاد شخصی به تقلب یامخالفت بارژیم آب به آسیاب کودتاچیان ریخته ونهایتااین افرادنظیربرخی ازمدعیان مبارزه باحاکمیت سرازآخوررژیم درخواهندآورد
پیشنهادمی شود متن کامل مقاله گنجی را اگرفرصت پیداکردید درزیربخوانید
سه شنبه 27 مهر 1389
پیروزی موسوی یا تقلب در انتخابات؟ اکبر گنجی
اختلاف نظر میان سبزها امری طبیعی است. مگرسبزها آدم نیستند؟ مگر اختلاف نظر میان انسانها جزیی از آدمیت آدمیان نیست؟ پس چرا نگران سخن گفتن از اختلافات هستیم؟ یا اختلاف نظر و عمل وجود دارد و نباید درباره آن حرف زد؟ مثلاً به این دلیل که رژیم و نیروهایاش از آن سوء استفاده میکنند؟ یا باعث اختلاف بیشتر میان سبزها میشود؟
اکبر گنجی ـ ويژه خبرنامه گويا
۱- طرح مسأله: اختلاف نظر ميان سبزها امری طبيعی است. مگرسبزها آدم نيستند؟ مگراختلاف نظرميان انسان ها(دگر انديشی) جزيی از آدميت آدميان نيست؟ پس چرا نگران سخن گفتن از اختلافات نظری/عملی هستيم؟ آيا اگر ميان چهره های شاخص جنبش اختلاف نظر وجود داشته باشد و تحليل گران پيرامون اين اختلافات واقعی سخن بگويند، جنبش آسيب خواهد ديد؟ آيا تحليلی که آگاهانه چشم بر واقعيات ببندد،به رويکردی ايدئولوژيک تبديل نخواهد شد؟ آيا استراتژی که واقعيات را ناديده بگيرد،استراتژی کارايی خواهد بود؟ محل نزاع کجاست؟ آيا اختلاف نظروتفاوت عمل بين سبزها وجود ندارد؟ يا اختلاف نظروعمل وجود دارد ونبايد درباره ی آن حرف زد؟ مثلاً به اين دليل که رژيم و نيروهايش ازآن سوء استفاده می کنند؟يا باعث اختلاف بيشترميان سبزها می شود؟
اگراختلافی وجود ندارد، نبايد تحليل را بر اختلافاتی که وجود ندارد متکی ساخت.اما اگر اختلاف وجود داشت، تحليل گر سياسی چه وظيفه ای دارد؟ روشنفکرقلمروعمومی چه بايد کند؟ رهبری جنبش چه اقدامی بايد صورت دهد؟ روشن است که اين سه گروه در يک جايگاه قرارندارند و طبعاً وظايف واحدی هم ندارند.سخنان بيان شده در "سبزبودن چه معنايی دارد" و ديگر مقالات، از موضع "تحليل گرسياسی" و "روشنفکرقلمروعمومی" ايراد گرديده اند، نه ازموضع "رهبری سياسی". نويسنده هيچ گاه رهبر سياسی نبوده تا از آن موضع بخواهد يا بتواند سخن بگويد. رهبری سياسی سبز ها با موسوی/کروبی است و رهبری سياسی اصلاح طلبان با سيد محمد خاتمی است[۱]. اگرسخن گفتن ازموضوعی برای رهبری سياسی به مصلحت نباشد، سخن گفتن ازهمان موضوع ازسوی روشنفکرقلمروعمومی وتحليل گرسياسی ممنوع نمی شود.تحليل گر به دنبال تحليلی مطابق با واقع و تقرب به حقيقت است. شايد تحليل اونادرست باشد،اما کار او رهبری سياسی و ازموضع رهبری سخن گفتن نيست.رهبری سياسی مصالح ومقتضياتی دارد که لزوماً باحقيقت طلبی يکسان وسازگارنيست.
با توجه به اين تمايزمهم، ازموضع يک "تحليل گر سياسی" و"روشنفکرقلمروعمومی" به بررسی اين پرسش می پردازيم: انتخابات رياست جمهوری ۲۲خرداد ۸۸ چه جايگاهی درجنبش سبزدارد؟ به تعبيرديگر، سبزبودن چه ارتباطی با نتيجه ی انتخابات رياست جمهوری دارد؟ آيا سبز بودن محصول تصور/تصديق خاصی ازنتيجه ی انتخابات ۲۲خرداد ۸۸ است؟
۲- پيروزی موسوی در انتخابات رياست جمهوری: مدعای "سبزبودن چه معنايی دارد؟ " اين بود که جنبش سبزوسبز بودن را نمی توان به مدعای "پيروزی موسوی درانتخابات" فروکاست يا هويت سبز را براين اساس برساخت. آن نوشتارمدعای "تقلب درانتخابات" رامدعايی قابل دفاع ومتکی برشواهد وقرائن به شمارمی آورد، اما مدعای "پيروزی موسوی در انتخابات" رياست جمهوری ۲۲ خرداد ۸۸ را مدعايی بلادليل دانسته ومی داند که سبزهاهچ نيازی به آن ندارند.درطيف سبزها، سه مدعای متفاوت درباره ی نتيجه ی انتخابات رياست جمهوری ۲۲ خرداد ۸۸ بيان کرده اند:
الف- عدم تقلب درانتخابات رياست جمهوری.
ب- تقلب درانتخابات رياست جمهوری.انتخابات به احتمال زياد به دور دوم می رفت.اين رأيی است که "سبز بودن چه معنايی دارد" ازآن دفاع می کرد ومی کند.
ج- پيروزی موسوی درانتخابات رياست جمهوری.
مدعای "سبز بودن چه معنايی دارد" اين بود که هيچ يک از اين سه مدعا هويت سبزها را نمی سازد. می توان سبز بود و به هر يک از اين سه مدعا باور داشت.اما دوستان ديگری وجود دارند که به گونه ی ديگری می انديشند. به نظر آنان:
"جنبش سبز، درپاسخ به يک تقلب بزرگ...پديد آمد...اين که ميرحسين موسوی در۲۲خرداد بسياربيش ازاحمدی نژاد رای داشته وحکومت آرای وی را به حساب احمدی نژاد گذاشته مهمترين بخش از ادعانامه ی جنبش سبز دربرابرحکومتی است که ۱۶ ماه است پاسخ اين ادعا را با کشتاروخونريزی وزندان وشکنجه ودروغ داده است...موسوی درساعات پايانی رأی گيری خود را برنده ی قطعی انتخابات اعلام کرد"[۱].
اين مدعا،اولاً: جنبش سبز را محصول تقلب در انتخابات به شمار می آورد(تحويل جنبش به يک واقعه ی خاص). ثانياً:موسوی را برنده ی انتخابات معرفی می کند.ثالثاً:نقشی محوری برای اين پيروزی در جنبش سبز قائل است به طوری آن را "مهمترين بخش ادعا نامه ی جنبش سبز" معرفی می کند.
۳- "سبز بودن چه معنايی دارد" نشان می داد که مدعای پيروزی موسوی در انتخابات نمی تواند(نبايد) به عنوان "مهمترين بخش ادعانامه ی جنبش سبز" قرار گيرد.اولين پيامد منفی چنين ملاکی اين است که هر کس را که چنين باوری نداشته باشد،از جنبش سبز بيرون می راند و "ناسبز" می کند.سهل است، سبزهايی وجود دارند که به صراحت حتی تقلب در انتخابات را انکار کرده اند.با اين که راقم اين سطورهميشه ازوقوع تقلب درانتخابات دفاع کرده ومی کند،در اين بند کوشش خواهد شد تا آرايی متفاوت از سبزها به اطلاع رسانده شود. اين نظرات نه تنها تفاوت ديدگاه سبزها پيرامون نتيجه ی انتخابات را بر ملا می کنند،بلکه به خوبی نشان می دهند که نمی توان "سبز بودن" را به "پيروزی موسوی" يا "تقلب در انتخابات" تقليل داد.
۱-۳- مصطفی تاج زاده، معاون سياسی وزارت کشوردوران خاتمی وازاعضای برجسته ی جبهه ی مشارکت وسازمان مجاهدين انقلاب اسلامی درفيلمی که بازجوها ازگفت وگوهای وی باصفايی فراهانی ورمضان زاده(درزندان وسلول) تهيه کرده اند،خطاب به اندو گفته است:
"برای بنده که تجربه انتخابات رو دارم، می دونم که تقلب نشده. ممکنه يکی دوميليون عقب جلوبشه ولی ما نتيجه ی انتخابات روباختيم. حالا به جای ۲۵ ميليون و۱۴ميليون، شده باشه ۲۴ ميليون و۱۵ميليون مثلاً. ما انتخابات روباختيم"[۲].
تاج زاده تجربه ی برگزاری انتخابات را در توشه ی خود دارد. وی به جای واژه ی "تقلب" از مفهوم "کودتای مخملی" استفاده می کند که ناظربه مجموعه اقداماتی است که لزوماً به معنای دست کاری در آرا نيست. تاج زاده يک زندانی سياسی شجاع است که هرهفته بيانيه های سياسی جديد عليه زمامداران حاکم صادر می کند.وی نه تنها صاحب نظر سياسی است، بلکه با سازوکارانتخابات درايران ازنزديک آشناست ونظرش می تواند ياری بخش باشد."کودتای مخملی" مورد نظر او، به معنای پيروزی موسوی درانتخابات نيست. اگر از نظر او موسوی در انتخابات پيروز شده بود، يک بار آن را با ذکر دلايل بيان می کرد تا مدعای پيروزی موسوی موجه شود. متن تاج زاده درباره ی "کودتای مخملی" را به دقت بخوانيد. در بخشی از آن آمده است:"صرف نظرازاينکه دراين انتخابات ميزان تخلف وتقلب چقدربود، به باور من آرايش حزب پادگانی در انتخابات سال ۸۸ برای تخلف و تقلب گسترده بود"[۳]. پس سخن بر سر پيروزی موسوی نيست، سخن بر سر "آرايش گسترده" برای تخلف و تقلب است، که ميزان آن هم روشن نيست.به تعبير ديگر،اگر ۴ ميليون به رأی احمدی نژاد افزوده باشند، بازهم اوپيروزانتخابات بوده است. به همين دليل، اين مقاله ی تاج زاده با آن سخن بيان شده ی از سوی وی درفيلم، تعارضی ندارد.
۲-۳- عبدالله رمضان زاده، سخنگوی دولت خاتمی و قائم مقام جبهه ی مشارکت،نيز تقلب در انتخابات را انکار کرده است. وی گفته است:
"قبل ازانتخابات هم گفتم هروقت مشارکت مردم به حداکثربرسد تقلب درانتخابات غيرممکن است ومشارکت دراين دوره نيز بسياربالابود"[۴].
رمضان زاده هم انسان شجاعی است که ازهيچ يک از آرمان ومدعيات اطلاح طلبان سبزها دست بر نداشت وگوشزد کرد که درزمان بازداشت او را مورد ضرب وشتم قرارداده اند.در اين جا هم اوسخن تازه ای نگفته است. اصلاح طلبان هميشه برای جلب تحريم گران وبی طرف ها به شرکت درانتخابات می گفتند،اگرميزان مشارکت مردم درانتخابات زياد باشد، امکان تقلب وجود نخواهد داشت.ظاهراً انتخابات ۲۲ خرداد ۸۸ بالاترين ميزان مشارکت را داشته است. البته می توان مدعای پيشين را کاذب قلمداد کرد و مدعايی جديد به شرح زير طرح کرد: "اگر صد در صد واجدان حق رأی در انتخابات شرکت کنند و به کانديدای ديگری رأی دهند، باز هم رژيم می تواند کانديدای مقبول خود را پيروز انتخابات معرفی کند.توانايی تقلب رژيم هيچ ارتباطی با ميزان بالای مشارکت مردم در انتخابات ندارد". در اين صورت،از اين به بعد، دعوت به شرکت در انتخابات با مشکل اساسی مواجه خواهد شد.
۳-۳- سخنان بهزاد نبوی درکيفرخواست هم قابل توجه است. همه می دانند که نبوی فردی بسيارشجاع است. به مرخصی هم آمد وتاکنون مدعای بيان شده ی ازسوی خود را تکذيب نکرده است.درکيفرخواست به نقل ازاوآمده است:
"ماهيچ سندی دال بروجود تقلب نداشته ايم وبايد به رأی شورای نگهبان التزام داشته باشيم...اما من[با اعلام اين موضوع] به آقای موسوی خيانت نمی کنم"[۵[
۴-۳- تا حدی که من اطلاع دارم وتعقيب کرده ام،خاتمی تاکنون ازتقلب درانتخابات سخن نگفته است.تندترين مواضع خاتمی درباره ی انتخابات رياست جمهوری ۲۲ خرداد ۸۸ به قرار زيرند:
۱-۴-۳- خاتمی در ۱۰/۴/۱۳۸۸ در ديدار با خانواده های دستگير شدگان پيشنهاد رسيدگی به انتخابات توسط "يک هیأت کاملاً بی طرف" را مطرح کرد و گفت:
"مردم با رأی خود برای تغييرسازوکارهای غلط به عرصه آمدند، نه برای تغييرنظام واعتراضشان هم به اين بود که سرنوشت رأيشان چه شده است...پيشنهاد مشخص ما برای برون رفت از اين وضعيت تشکيل يک هیأت کاملا بی طرف برای بررسی تمامی جوانب اين انتخابات بود تا پس از بررسی دقيق و موشکافانه اگربه تخلفی پی برد نظام با شجاعت به آن اعتراف کند واگرمسأله ای درميان نبود با استدلال منطقی اذهان مردم اقناع شود.فلسفه انتخابات با همه ی هزينه هايش اين است که نماينده ی مردم برمسند امورگماشته شود، اما زمانی که ذهن جامعه ازنتايج انتخابات اقناع نشده است فلسفه ی اصلی انتخابات زيرسؤال خواهد رفت ونظام شکست خواهد خورد...دلسوزان نظام ازهردوجناح درمورد نتايج اعلام شده ی انتخابات يک صدا گفتند اعتراض مردم بايد مورد توجه قرارگيرد وبا اکتفا به قضاوت مرجعی که بی طرفی اش با جانبداری چند تن ازاعضاء سرشناس آن از يک طرف اين ماجرا به کلی زيرسؤال رفته جامعه اقناع نخواهد شد ونشد و مرحمی بر اين زخم نخواهد گذاشت و نگذاشت"[۶].
۲-۴-۳- خاتمی در ۲۸/۴/۸۸ در ديدار با خانواده های بازداشت شدگان پيشنهاد " برگزاری همه پرسی" درباره رضايت يا عدم رضايت مردم از شرايط کنونی را مطرح کرد و گفت:
"من به صراحت می گويم اتکا به آراء مردم و برگزاری همه پرسی قانونی تنها راه برون رفت نظام از بحران فعلی است. اين همه پرسی را بايد نهادهای بی طرفی نظير مجمع تشخيص مصلحت نظام برگزار کنند و از مردم سؤال شود آيا آنچه پيش آمده، مطلوب و رضايتبخش است؟ اگر اکثريت مردم اين وضع را قبول داشته باشند، ما هم تسليم هستيم...راه برون رفت از بحران فعلی، اتکا به آرای مردم و برگزاری همه پرسی قانونی است"[۷].
۳-۴-۳- خاتمی در ۷/۵/۸۸ در ديدار با فراکسيون خط امام مجلس پيشنهاد "تحقيق وتفحص ازروند برگزاری انتخابات" به وسيله ی مجلس را مطرح کرد وگفت:
"نمايندگان مردم در مجلس شورای اسلامی امروز می توانند طرح تحقيق و تفحص از روند برگزاری انتخابات و حوادث پس از آن را در دستور کار خود قرار دهند و مطمئنا اگر هیأت بيطرفی اين مهم را عهده دار شود، نتيجه کار می تواند بسياری مسائل را روشن کند. ما و ساير خيرخواهانی که صدای اعتراضشان شنيده می شود دلسوز انقلاب و نظام و ...انديشه های امام و اصول و معيارهايی هستيم که قانون اساسی به صراحت بر آنها تأکيد ورزيده"[۸].
۴-۴-۳- محمد خاتمی در ۲۶/۸/۸۸ در ديدار با فعالانی دانشجويی تهران، تهديد به عدم شرکت در انتخابات بعدی می کند، مگرآن که قانون انتخابات عوض شود.اما به جای طرح موضوع "تقلب" در انتخابات،از"سئوال" درباره ی انتخابات حرف می زند. وی طی۱۶ماه گذشته سخنان بسيارراديکالی بيان کرده است. تعبير "فتنه" راهم که علی خامنه ای مطرح ساخت، معکوس کرد وبه خودشان بازگرداند.ولی ازتقلب سخن نمی گويد:
"نتيجه ی انتخابات مورد سئوال بسياری ازافراد جامعه بود.اين سئوال با انکارآن ازبين نمی رود يا امرباطل با فرياد کردن آن درست نمیشود، با برچسب زدن خائن،با براندازوسرکوب کردن او، سئوالی درجامعه ازبين نمی برد.بايد بررسی کرد و ديد که آيا اين سئوال درست است يا خير... اگرمابخواهيم درعرصه حضورداشته باشيم بايد انتخابات هم ازنظرضوابط وهم ازنظراجراطوری باشد که اطمينانبخش باشد واگرنباشد ديگرحضورما معنا ندارد، برفرض که، مردم را دعوت کنم به حضور در انتخابات؛ چه کسی پای صندوقها می آيد؟اگر دلشان می سوزد و ما هم می خواهيم مردم بيايند بايد وضعيت سياسی و نحوه ی برگزاری انتخابات تغيير کند و اين تغيير دقيقا در چارچوب قانون اساسی و نيز معيارهای اصيل انقلاب اسلامی مردم است،ما مردمسالاری به معنای واقعیاش را می خواهيم که انقلاب نويد آن را داد"[۹].
۵-۴-۳- خاتمی در ۴/۹/۸۸ در ديدار با اعضای شورای مرکزی انجمن اسلامی جامعه ی پزشکی، می گويد"اگر در انتخابات مشکلاتی وجود دارد"،بايد ازآنها انتقاد کرد. يعنی،اوحتی حاضر نيست به صراحت بگويد که درانتخابات مشکلاتی وجود داشته است:
"ما افتخارمی کنيم که ازآزادی دفاع می کنيم، افتخارمی کنيم که ازانتخابات آزاد دفاع می کنيم، افتخارمی کنيم ازاينکه اگر درعرصه انتخابات ومسائل ديگرمشکلاتی وجود دارد، انتقاد می کنيم...ما ازمردم دفاع می کنيم. دفاع کردن ما ازمردم و آزادی آنهاست.دفاع ازانتخابات سالم وآزاد دقيقا دفاع ازارزشهايی است که برای آن انقلاب شد، خون ها داده شد، محروميت ها کشيده وهزينه هاپرداخته شد...انتخاباتی درپيش روست، مردم بايد بتوانند آزادانه رای بدهند وتضمين شود که نتيجه ای که بيان می شود؛همان است که مردم می خواهند اگرفضای اعتماد بود مردم که نتيجه کارشان چيزديگری می شد اعتراض نداشتند"[۱۰].
۶-۴-۳- خاتمی در ۱۹/۱۰/۸۸ ، بی اعتمادی و اعتراض مردم نسبت به انتخابات را معلول "اشکالات اساسی" قانون مطبوعات قلمداد می کند که بايد اصلاح شود:
"من معتقدم تمام بزرگان کشورخيرخواه نظام هستند. پس ازانتخابات اعتراضاتی وجود داشت. نمی شود با ناديده گرفتن حق مردم همه ی معترضان را يک مشت آدم پَستِ اغتشاشگريايک اقليت ناچيزخواند يا تعابير نادرستی که گفته شده ومتأسفانه هنوزهم به کارمی رود. با اين تعابيروادبيات وجوی به دنبال آن دربخشهايی ازجامعه ايجاد می کنند وبه نوعی اصل اعتراضات را ناديده می گيرند وضع رابدترمی کنند...راهکارهاخيلی وقت پيش گفته شده وآسان هم هست... مهمترين آن تضمينی برای انتخابات آزاد وقانونی واحترام به رأی مردم وتنظيم ضوابط وسازوکارهايی برای انتخابات آزاد واجرای درست آن سازوکارها.بنده هم معتقدم نحوه برگزاری انتخابات وسازوکارهای آن اشکالات اساسی دارد که درنتيجه ی آن نقصها واشکالات کاربه اينجا می رسد ومردم بی اعتماد می شوند.انتخابات بايد آزاد، عادلانه وقانونی برگزارشود"[۱۱].
۷-۴-۳- خاتمی در ۱/۳/۸۹ به اعتراض مردم به نتيجه ی انتخابات اشاره می کند ومی گويد حتی اگرزمامداران اعتراض مردم را "وارد تشخيص" ندادندبهتر بود "به شيوه ای معقول مردم قانع" می کردند، نه آن که آنها را بیرحمانه سرکوب کنند:
"حضوربانشاط مردم درانتخابات ۲۲خرداد نيزکه با کمال تاسف حوادث تلخی را درپی داشت چشمگيربود ونشانه زندگی و نشاط مردمی بود که برحقوق خود پای می فشارند وایکاش قدراين مردم دانسته میشد.بالاخره روز۲۵خرداد يکی از اوجهای حضورمدنی مردم وطرح مسالمتآميزخواستها واعتراضها وپرهيز ازخشونت بود وچه خوب بود که نفس اين حضورمترقيانه گرامی داشته می شد.چه خوب بود اعتراض مردم ولو اين که ازنظر مسئولان وارد تشخيص داده نشود به ديده احترام نگريسته میشد وبا کمک خود ملت مشکل به صورتی موجه وبا رعايت نظرمردم حل میشد يا به شيوهای معقول مردم قانع می شدند که با کمال تاسف نه تنها مردم بيدار؛" خس و خاشاک" ناميده شدند بلکه رفتار مسالمتجويانه و مدنی آنان با خشونت پاسخ داده شد، زندانها پروفشارها روزافزون گشت وخسارتهای جانی، مالی و روانی فراوان وارد آمد و حرکتی درجهت جبران آن نيزصورت گرفت وحتی فاجعهای در پارهای بازداشتگاهها رخ داد و به شهادت و آسيب ديدن عدهای از جوانان و مردم عزيز منجر شد.علیرغم دستور رهبری و اصرار مجلس وحتی ادعاهای قوه قضايی برای برخورد جدی، مورد اعتنا قرار نگرفت و در مقابل بر شدت بازداشتها و محاکمات و محکوميتها و محدود کردن فعاليتهای قانونی افزوده شد و به جای جبران اندکی از رنجها و التيام اندکی از زخمها، بازار دروغ پردازی وتهمتزنی و ناسزاگويی وجنگ روانی ازسوی کسانی که متاسفانه نه پايبند قانون واخلاقند ونه بيمی ازبرخورد قانونی دارند داغ شد و طرفه اين که اخيرا عنوان "محاربه"نيزبرانواع عنوانهای ناپسند اتهامی به کسانی که سرمايههای کشوروانقلابند افزوده شد"[۱۲].
خاتمی دراين دوران به "جنايات" و"فجايع" اعتراض کرد،زندانيان سياسی را بی گناه دانست وخواهان آزادی سريع آنها شد، اما ازتقلب سخن نگفت. چرا؟ اگر پيروزی موسوی "مهمترين بخش از ادعانامه ی جنبش سبز" است، خاتمی که حتی حاضربه تأييد وقوع تقلب درانتخابات نيست، چه نسبتی با سبزها دارد؟
۴- ديدار نمايندگان کانديداها با رهبر و مستندات آنها: در روزهای اول پس از برگزاری انتخابات نمايندگان کانديداها با سلطان علی خامنه ای ديدارکردند. در اين ديدار آنان مستندات خود را درباره ی انتخابات به اطلاع رهبری رساندند. منتجب نيا، نجفی،خباز، خانم کروبی و الويری به نمايندگی از سوی کروبی و دکتر محمد رضا بهشتی از سوی مير حسين موسوی در جلسه شرکت داشتند. مرتضی الويری بعدها گزارشی از اين جلسه ارائه کرد.الويری به علی خامنه ای می گويد:
"اشکالات ما به انتخابات طی نامهای به امضای آقای کروبی ديروزبه شورای نگهبان تقديم شده است. اين اشکالات در چهارسرفصل خلاصه میشود. سر فصل اول عدم صلاحيت فردی احمدینژاد درتطبيق با مفاد اصل ۱۱۵ قانون اساسی است. دراينکه ايشان رجل سياسی هستند يا نه ما وارد نمی شويم زيرا سليقهها فرق می کند. اما درهمين اصل آمده که رئيس جمهور بايد امانتداروبا تقوی باشد... فصل دوم، تخلفات پيش ازبرگزاری انتخابات است. يکی ازآنها توزيع هزاران ميليارد تومان پول به صورت نقدی وکالايی بين مردم ازمنابع عمومی است... فصل سوم مربوط به تخلفات روزانتخابات است... فصل چهارم تخلفات مربوط به نحوه اعلان نتايج انتخاباتی است... به نظرمیآيد طبق طرح ازپيش تنظيم شده قراربوده است که آقای احمدینژاد قدری بيشتر از۲۴ميليون که رأی آقای خاتمی بوده رأی بياورد. قراربوده است آقای کروبی که قدری زباندرازی کرده وبحث اصلاح قانون اساسی وحقوق شهروندی را مطرح کرده بيش از ۳۰۰ هزاررأی نياورد".
نماينده ی موسوی (محمدرضابهشتی) هيچ دليلی مبنی بروقوع تقلب درانتخابات ارائه نمی کند، چه رسد به پيروزی موسوی. فقط به مسائل مطرح شده از سوی احمدی نژاد درمناظره های تلويزيونی اعتراض می کند. مطابق گزارش الويری، بهشتی به سلطان می گويد:
"نکته اساسی اين است که نبايد بگذاريم جمهوريت نظام مخدوش شود. برخوردهای هتاکانه وپرده دری هايی که دراين انتخابات صورت گرفت فضای مسمومی را برجامعه حاکم کرد. درفضای مسمومی که دروغ ونيرنگ است نمیتوان انتظار انتخابات سالم داشت. با اين وضعيت جمهوريت نظام قربانی شده است. احيای جمهوريت ايجاب میکند که اين انتخابات ابطال شود".
نماينده ی احمدی نژاد گزارش بيشتری ازسخنان بهشتی ارائه کرده است. می گويد:
"نفربعدی آقای محمدرضا بهشتی به نمايندگی ازستاد موسوی صحبت کردند وگفتند اکثرمطالبی که مدنظر بود، آقای الويری گفتند. بعد مطالبی راجع به اخلاق گفتند واين که اسلام برای اخلاق آمده است. اخلاق خيلی مهم است و ... بعد طبيعتاً و قاعدتاً مطالبی گفتند راجع به اين که مظهرتام وتمام بداخلاقی دردنيای کنونی، درطرف مقابل حلول کرده است وايشان از ديدن اينهمه بداخلاقی خيلی ناراحت هستند، اصلاً ما به چه سمتی داريم می رويم؟ بعد گفت که مردم را به اشتباه انداختند که ... کل بحث اين بود که چرا آقای احمدینژاد درمناظره گفتند موسوی يعنی همان هاشمی ومردم به خاطر اين بداخلاقی فريب خوردند وبه آقای موسوی رأی ندادند(البته اسم آقای هاشمی را نمی آوردند)بعد گفت که انتخابات به خاطر اين بداخلاقی ها مخدوش است و نتايج و ميزان آرای اعلام شده بيان کننده ی ميزان نظروآرای مردم نيست وبايد انتخابات ابطال شود"[۱۳].
سخنان بهشتی دليل بروقوع تقلب درانتخابات نيست، چه رسد به دليل پيروزی موسوی براحمدی نژاد. در انتخابات رياست جمهوری آمريکا هم اوباما دائماً مک کين را دست پرورده ی بوش وخود بوش قلمداد می کرد. يک بار مک کين به او گفت: "آقای اوباما، شما با من در حال مبارزه هستيد، نه بوش. اگرمی خواستيد با بوش مبارزه کنيد، بايد چهار سال پيش در انتخابات شرکت می کرديد، نه امروز. کارهای بوش به من چه ارتباطی دارد". هيچ کس،حتی جمهوری خواهان، به دليل وصل کردن دائمی مک کين به جرج بوش از سوی اوباما،مدعی تقلب درانتخابات رياست جمهوری نشد. ضمن آن که مير حسين موسوی در آن مناظره نگفت: کارهای هاشمی به خودش ربط دارد، من هم ادامه دهنده ی راه او نيستم.اگر سخنان بيان شده از سوی احمدی نژاد درمناظره های تلويزيونی دليل تقلب درانتخابات باشد، همه ی انتخابات آمريکا متقلبانه است. اينها ازهرموضوعی برای افشاگری عليه هم استفاده می کنند. تمام دوران کودکی ونوجوانی اوباما را درآوردند وافشا کردند. می گفتند دردبستانی درس می خوانده که اسلاميست بودند، به کليسايی می رفته که کشيش اش ضد آمريکايی است، همسرش سالانه صدهاهزاردلاردرآمد دارد و درعين حال می گويد تاکنون احساس نمی کرده که آمريکايی است. آنچه خانم کلينتون با اوباما در رقابت های اوليه کرد، کمتر از آنچه احمدی نژاد با موسوی و کروبی کرد نبود.اوباما، تام دشل (tom daschel) نماينده مجلس نمايندگان و سخنگوی حزب دموکرات در مجلس را به عنوان وزير بهداری خود معرفی کرد.جمهوری خواهان افشا کردند که ۱۴۰هزاردلارعقب ماندگی مالياتی دارد.اوباما قبل ازآنکه نوبت بررسی مجلس فرا رسد،او را کنار گذارد.اوباما می خواست بيل ريچاردسون را به عنوان وزير بازرگانی کند، اما مخالفان وی را متهم کردند که در دوران مبارزات انتخاباتی برای فرمانداری نيومکزيکو ازشرکتی کمک گرفته ودرمقابل بعداً آنها را به عنوان پيمانکار در پروژه های ايالتی به کار گرفته بود.با وجود اين که اوباما اين اتهامات را دروغ می پنداشت، اما نام او را از ليست وزراحذف کرد. پس از افشای رابطه ی الی يوت اسپيتزر،فرماندار نيويورک، با يک گروه فاحشه، وی مجبور به استعفا گرديد وکارسياسی اش تمام شد.در انتخابات رياست جمهوری سال ۲۰۰۴ جان ادوارذ معاون جان کری بود. سپس افشا شد که يک معشوقه دارد وازآن معشوقه صاحب فرزند هم شده است. کارسياسی اوهم پايان يافت.افشای سوء استفاده های مالی امری طبيعی و مطابق با فرايندهای پذيرفته شده ی انتخابات است.
درآمريکا، به عکس ايران، اگرارتباط مخفيانه ی سياستمداران با زنان افشا شود،کارآن سياستمدار تمام است، نه آنکه با پررويی مدعی شوند اين حوزه ی خصوصی دولتمرد است و نبايد وارد آن شد. حوزه ی خصوصی دولتمردان،حوزه ی عمومی شهروندان است. برای آن که در اينجا رابطه ی قدرت درميان است ودولتمرد می تواند باسوء استفاده ی از قدرت، کارمند زيردست خود را مجبوربه روابط نامشروع سازد.
اما درباب دلايل ارائه شده ی ازسوی الويری چه می توان گفت؟ دليل اول ودوم الويری ربطی به تقلب درانتخابات ندارد.موضوع مهم، دليل سوم است که شواهد ومستندات آن دراين گزارش نيامده است.
۵- گروه تحليل نظر سنجی های سبزها: آقايان عباس عبدی، محسن گودرزی، حسين قاضيان و محمد فاضلی مسئول تحليل نظر سنجی ها ازسوی سبزها بودند.نتيجه ی کارآنهاهمان است که ازسوی حسين قاضيان درسخنرانی ونکوربيان شد و در "سبز بودن چه معنايی دارد" درج گرديده است. تحليل نظر سنجی های آنها هيچ دليلی دال برپيروزی ميرحسين موسوی ندارد. اين گروه وقوع تقلب درانتخابات را تأييد می کند،نه پيروزی موسوی درانتخابات را. بر مبنای تحليل آنها از نظرسنجی ها، درسراسر کشور، محمود احمدی نژاد با اندکی رأی ازموسوی پيش بود، اما درتهران موسوی ازاحمدی نژاد جلوافتاد.نتايج تحليل های اين گروه ازدوجهت اهميت دارد. اولاً: اينها متخصص نظرسنجی هستند. نتايج به دست آمده از نظرسنجی های آنها درانتخابات رياست جمهوری سال های ۷۶ و۸۰ بهترين تأييد عملکرد آنان است. ثانياً: اين کاررارسماً برای ستاد آقای موسوی وآقای کروبی انجام می دادند.
عباس عبدی درانتخابات رياست جمهوری مشاورارشد مهدی کروبی بود ودرتعيين برنامه ها وطرح های وی نقش موثری داشت.وی بعدها دونوع تقلب را ازيکديگر متمايزساخت: تقلب ناموثر، تقلب تأثيرگذار. عبدی ضمن پذيرش وقوع تقلب در انتخابات، به گونه ای حرف می زند که گويی تقلب صورت گرفته ی در انتخابات رياست جمهوری تأثيرگذارنبوده است. اگر روايت من از سخنان عبدی درست باشد، مقتضای سخن او اين است که احمدی نژاد برنده ی انتخابات بوده است:
"اينکه درانتخابات تقلب شده ويا نشده مشکل اصلی ذهن بنده نيست. ضمن اينکه تصورنمی کنم کسی هم بتواند بگويد که به هيچ وجه در انتخابات هيچ تقلبی نشده است. مسئله مهم تقلب تأثيرگذار درنتيجه است که بايد روشن شود. آنها که می گويند حتی يک رأی هم جا به جا نشده، قاعدتاً شناخت صحيحی از روند برگزاری انتخابات در ايران ندارند. به عنوان مثال در انتخابات سال ۷۶ من يادداشتی درباره تقلب درانتخابات دريکی ازاستان ها نوشته ودراين زمينه عدد ورقم ومدرک دقيق ارائه کردم اما به دليل اين که تقلب صورت گرفته درنتيجه نهايی تأثيرگذارنبود، کسی هم اين موضوع را به طورجدی پيگيری نکرد. بنابراين، اينکه درانتخابات تقلب شده ويا نشده است وياحتی اين که درانتخابات تقلب تأثيرگذار بوده است ويا خيرمشکل اصلی نيست. مشکل اصلی اين است که هيچ راهکاری برای اثبات ويا رد اين موضوع درساختارانتخابات ايران طراحی نشده"[۱۴].
عبدی درگفتگوی ۳/۶/۸۹ با روزآن لاين، می گويد:"تأکيد کنم که نظر شخصی من درباره ی تقلب با ساير دوستان متفاوت است".سپس رفتارانتخاباتی اصلاح طلبان را پارادوکسيکال به شمارمی آورد. می گويد آنها درانتخاباتی شرکت می کنند که از پيش مدعی هستند رژيم درآن "تقلب تأثيرگذار" می کند ومی خواهند درآن پيروز شوند.اگرازپيش روشن است که آنها "تقلب تأثيرگذار"می کنند ونمی گذارند شماپيروز شويد، چرا درانتخابات شرکت می کند. اما اگرچنين نيست،پس ازاعلام نتايج نمی شد زيربارآن نرفت. می گويد:
"فرض کنيم که آنان[موسوی،کروبی، خاتمی، هاشمی و...] رژيم را دموکراتيک می دانستند وهيچ مشکلی نداشتند، ومنطقاً هم برای پيروزی آمدند، ولی پس از انتخابات که مدعی تقلب موثر شدهاند، بايد مشخص کنند که چرا درتحليل خود از حکومت تا اين حد اشتباه کردهاند؟...از پيش بايد مسلم می دانستند که کسی غيرازرييس دولت فعلی، رييس جمهورنخواهد شد، چه رأی داشته باشد وچه رأی نداشته باشد. هرکس که وارد انتخابات شده است بايد می دانست که حتی اگررأی دارد، بايد منتظراين نتيجهای که گفتم باشد...اما اگرباهدف پيروزی آمدهاند ويکباره خود راباچنين وضعی مواجه ديدهاند، ابتدابايد به خطای تحليل خود بپردازند"[۱۵].
حسين قاضيان قبل ازميزگرد ونکور، درمصاحبه ی ۲۱/۲/ ۱۳۸۹ به طورمبسوط دراين زمينه سخن گفت که نتايج تحليل نظرسنجی هاچه بود ورژيم دراين خصوص چه کرد؟ شايد بتوان مدعی شد که نظرابرازشده ازسوی قاضيان،نظرعبدی هم باشد[۱۶].
۶- مهندس مير حسين موسوی و نسبت انتخابات با سبز بودن: مير حسين موسوی در نامه ی ۳۰/۳/۸۸ به شورا نگهبان، دلايل خود را درباره ی تقلب درانتخابات بيان می کند.موسوی دراين نامه از "تخلفات"، "خلاف کاری ها" و "وارونه نشان دادن نتيجه ی" انتخابات سخن گفته است، اما نه از پيروزی خود. موسوی درپايان گفته است که اين تخلفات "موجبات ابطال انتخابات درسراسرکشورمی باشد"[۱۷].موضع موسوی ابطال انتخابات بود، نه سخن گفتن ازپيروزی خود.
وقتی شورای نگهبان نتيجه ی انتخابات را تأييد کرد، ميرحسين موسوی در ۱۰/۴/۸۸ بيانيه ی شماره ۹ را منتشر کرد. می نويسد شورای نگهبان،"با چشم بستن بر روی انبوه تقلبها وتخلفهای صورت گرفته، سرانجام نتايج دهمين دورة انتخابات رياست جمهوری را تاييد کرد".موسوی می افزايد:"از اين پس ما دولتی خواهيم داشت که ازنظرارتباط باملت درناگوارترين شرايط به سرمیبرد واکثريتی ازجامعه، که اينجانب نيزيکی ازآنان هستم، مشروعيت سياسی آن رانمی پذيرد".اما اوبه سرعت درهمين نامه ازانتخابات عبورمی کند وبه تحليل شرايط کشور، روابط دولت وجامعه، و راه طی شده می پردازد و خطرات بی شمارراگوشزد می کند. مطالبات واهدافی که موجب آن حرکت شد را تک به تک برمی شمارد.سبزرا به انتخابات و نتيجه ی آن پيوند نمی زند، بلکه می نويسد:"اين خط سبز جوشيده ی از فطرتهای مردم وواقعيتهای تاريخی کشوروانقلاب" است."اميدی که هويت ما را شکل داده است...اميد معطوف به لطف و فضل الهی است".
آری اوسبز بودن را به پيروزی خود درانتخابات گره نمی زند، بلکه می نويسد:"ما به دنبال آيندهای هستيم که درآن همان کسی که خواهروبرادرمان را درخيابانها کتک زده است، سعادتمندتر، معنویتر، سالمتروزيباترازامروززندگی کند. رنگ سبزی که ما به عنوان نماد خود انتخاب کردهايم يک معنايش هم اين است؛ رنگ سبزی که ما را به اهلبيت نور، اهل بيت راستی، اهلبيت خرد، اهل بيت کرامت وفضيلت پيوند می دهد".
موسوی بر اين نکته تأکيد می نهد که حرکت با اهدافی کوچک شروع شد اما "در ميانه مسير به اهدافی بسيار بلندتر هدايت شديم".سپس مطالبات سبزها را به شرح زير بيان می دارد:
"توقف برخوردهای امنيتی، فوق امنيتی و نظامی با مسائل انتخاباتی و بازگشت کشور به فضای طبيعی سياسی. اصلاح قانون انتخابات به نحوی که امکان تکرار تقلبات گسترده را از بين ببرد و بیطرفی نهادهای مجری و ناظر را تضمين کند.رعايت اصل ۲۷ قانون اساسی در مورد آزادی تجمعات.آزادی مطبوعات و رفع توقيف از آنها.فعاليت مجدد سايتهای خبری مستقل.ممنوعيت مداخلات غيرقانونی دولت در فضای ارتباطی، نظير اينترنت، پيامهای کوتاه، و جلوگيری از قطع ارتباطات تلفنی و شنود مکالمات مردم و هر گونه تجسس ديگر.توقف برخوردهای يکجانبه، افترا، دروغپردازی و اهانت در رسانه رسمی کشور.برخورداری از کانالهای مستقل تلويزيونی در خارج و داخل کشور.صدور مجوز برای تشکيل جمعيتهای سياسی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی.آزادی همه دستگيرشدگان سياسی، ابطال پروندهسازیهای جعلی امنيتی و دخالت ندادن پروندههای جاری در برخورداری آنها از حقوق اجتماعی"[۱۸].
آری موسوی درروزانتخابات خود را برنده ی انتخابات اعلام کرد. شايد شوروشوقی که درمردم تهران می ديد،چنان واکنشی را برانگيخت. شايد اين سخن به قصد تأثيرگذاری برمردمی که درحال رأی دادن بودند، بيان شد.شايد گرفتار "فريب عده ی کثير" خودشان شد[۱۹]. اما ديگرهيچ گاه ازپيروزی درانتخابات حرف نزد. ازآن مهمتر، هيچ گاه آن را "مهمترين بخش ادعانامه ی جنبش سبز" قلمداد نکرد.
۷- مهدی کروبی و انتخابات: مدعای مهدی کروبی هم تقلب درانتخابات بود، نه پيروزی ميرحسين موسوی درانتخابات. سلطان برای تحقيرهمه ی روشنفکران وزندانيان سياسی حامی کروبی ونشان دادن اين که آنهاهيچ پايگاهی درميان مردم ندارند، آرای کروبی را کمترازآرای باطله اعلام کرد.آنان که موسوی را برنده ی انتخابات اعلام می کننديعنی مدعی هستند که موسوی حداقل ۲۰ ميليون رأی کسب کرده است خوب است ميزان آرای کروبی راهم معين سازند. هرچه ميزان آرای کروبی رابالا بريم،ازميزان آرای مورد نيازموسوی برای پيروزی(حداقل بيست ميليون رأی)کاسته خواهد شد. آيا کروبی چيزی بين پنج تا ده ميليون رأی نياورده بود؟ نمی دانم. اما می دانم که بايد نسبتی بين آرای موسوی/کروبی/احمدی نژاد برقرارباشد که مجال پيروزی درانتخابات را به موسوی نمی داد. به احتمال زياد، مجموع آرای موسوی/کروبی بيش از آرای احمدی نژاد بوده است،اما اين مدعا کجا ومدعای اخذ حداقل ۲۰ ميليون رأی توسط موسوی کجا؟ ازاثبات تقلب در انتخابات، نمی توان بيست ميليون رأی برای موسوی را استنتاج کرد. به تعبيرديگر، نمی توان گفت:
مقدمه ی اول: موسوی، کروبی، رضايی و احمدی نژاد کانديداهای رياست جمهوری بودند. چهل ميليون تن درانتخابات شرکت کرده و به اينها رأی دادند.
مقدمه ی دوم: در انتخابات تقلب وسيعی صورت گرفت(فرض را بر اين می گذاريم که اين مقدمه اثبات شده است).
نتيجه: موسوی بيست ميليون رأی آورد و رئيس جمهور منتخب مردم است.
اين نتيجه گيری، عقيم است.
۸- مجمع روحانيون مبارز: مجمع روحانيون مبارز در اولين واکنش به نتيجه ی انتخابات، طی بيانيه ای اعلام کرد که شاهد: "اعمال نوعی مهندسی آراء گسترده در اين دوره [بوده]است"، به همين دليل خواستار ابطال و تجديد آن شد. پس از انتشار سخنان سردار مشفق، مجمع روحانيون مبارز طی بيانيه ی مورخ ۲۵/۶/۸۹ ، با استناد به سخنان وی، از "مهندسی انتخابات" سخن گفت،اما سخنی از "تقلب درانتخابات" نيست. "تقلب درانتخابات" می تواند بخشی از "مهندسی انتخابات" باشد و می تواند نباشد. می نويسند:
"يک جريان نظامی امنيتی که خارج ازحدود وظايف خود دست به اقدامات غيرقانونی ازدوسال قبل ازانتخابات و نيز پس از انتخابات دهمين دوره رياست جمهوری زده ميدان دار اصلی عرصه ی انتخابات بوده و با استفاده ی از تمامی ابزار پيشرفته و امکانات و سرمايه های ملی وارد عمل شده و با شيوههای غير قانونی، غير شرعی و غير انسانی و غير اخلاقی به مهندسی انتخابات پرداختهاند و با به کارگيری عوامل و ابزار اطلاعاتی به کنترل و خنثی سازی جريانهای رقيب مشغول بودهاند. از يکسو برای منصرف کردن و بيرون راندن رقبای اصولگرا از صحنه کانديداتوری تلاش کردهاند و از سوی ديگر برای تخريب چهره ی نامزدهای احتمالی و سپس قطعی اصلاح طلبان و نيز اخلال همه جانبه در کار احزاب و گروه های حامی آنان تلاش کردهاند گوينده[سردار مشفق] با صراحت و افتخار از مداخله ی مستقيم در تخريب و متلاشی کردن نظام و ساختار ستادهای انتخاباتی کانديداهای اصلاح طلبان و مشخصاً ستادهای حامی جناب آقای مهندس موسوی سخن گفته است و از ايجاد اختلال در شبکه نمايندگان ناظر آقای مهندس موسوی بر سر صندوقهای رای (که مطابق قانون انتخابات از حقوق مسلم کانديداهاست) و متلاشی کردن سيستم ارتباطی ميان آنان با کميته مرکزی نمايندگان ناظر قانونی که با نام کميته ی صيانت آراء انجام وظيفه می کرد، به عنوان عملياتی پيروزمندانه و افتخارآميز ياد می کند"[۲۰].
۹- مجمع مدرسين و محققين حوزه ی علميه ی قم: اين گروه در اولين بيانيه ی خود نوشت:
"نگران تخلفات بهت آورومهندسی گسترده آراء دراين دوره هستيم...راهکار منطقی وقانونی برای بررسی تخلفات ايجاد شود و با تشکيل هيات حقيقت ياب قاطع و بی طرف و با حضور نمايندگان کانديداها، نتيجه يافته های خود را به ملت رهبری اطلاع دهند"[۲۱].
پس از تأييد نتيجه ی انتخابات توسط شورای نگهبان، اين گروه طی بيانيه ی ديگری با اشاره ی به بی طرف نبودن شورای نگهبان،صدا و سيما، ارکان نظام،به تخلفات اشاره کرد و پرسيد:
"با همه اين اشکالات آيا می شود مشروعيت انتخابات را به صرف تأييد شورای نگهبان پذيرفت؟ آيا با اين وضعيت می توان دولت برآمده از اين همه تخلفات را مشروع دانست؟ آيا دولت می تواند به عنوان نماينده مردم در اموال و سرنوشت آنان دخالت نمايد"[۲۲].
۱۰- نتيجه: سبزبودن نه محصول مدعا/باور "پيروزی موسوی درانتخابات" است ونه بقا ودوام آن منوط به باور به اين مدعاست. اعلام نتيجه ی انتخابات عامل شتاب دهنده ی(به تعبير اسملسر) به تبديل "نارضايتی" به "اعتراض سياسی" بوده است. اين جنبش معلول علل و دلايل ساختاری ومطالبات تاريخی محقق نشده ی بسياراست. اگرسبزبودن تنوع،تکثروتفاوت را دربرمی گيرد،نبايد يک تحليل متفاوت، يايک مدعای متعارض(وحتی غلط)، موجب رنجيدگی عميق گردد وواکنش هايی غيرقابل انتظارراپديد آورد.نمی توان ابتدا مدعی شد که سبزهمه ی نظرات وگرايش های مختلف ومتفاوت را دربرمی گيرد وچند دقيقه ی بعد به شدت اعتراض کرد که چرا کسی گفته است که مدعای پيروزی موسوی درانتخابات رياست جمهوری بلادليل است وهويت سبزها براين اساس ساخته نمی شود.
دربعدازظهرچهارشنبه ۱۴ مهر درمراسم دريافت جايزه ی قلم طلايی احمد زيدآبادی،در هامبورگ، به ششصد تن را صاحبان روزنامه های جهان گفتم:
"ولی فقيه وکارگزارانش درانتخابات تقلب نکردند، اساساً رأی مردم رانشمردند تا بخواهند آن را کم يا زياد کنند. آنها به فرمان ولی فقيه بدون آنکه آرای مردم شمارش شود، لحظه به لحظه آماری ساختگی را اعلام کردند. اين اقدام پيامی روشن بود به تمام بازيگران سياسی داخل رژيم: سياست تازه ای در راه است، دوران تازه ای آغاز شده است، انتخابات حتّی به معنای محدود گذشته آنهم ديگروجود نخواهد داشت. تمام بازيگران عرصه ی سياست ازاين پس بايد باسياستهای ولی فقيه کاملاًهماهنگ باشند يا جايشان درزندان خواهد بود.حتّی افراد بیطرف ياخاموش هم تحمل نخواهند شد وازساختار سياسی حذف خواهند شد. فقط کسانی می توانند درارکان رژيم حضورداشته باشند که راهبرد جديد ونتايج آن راتأييد کنند"[۲۳].
دربعدازظهريکشنبه ۱۸ مهردرسخنرانی "سبز بودن چه معنايی دارد"، دربرلين، به حاضران گفتم:
"آيا باوربه پيروزی ميرحسين موسوی درانتخابات رياست جمهوری ۲۲خرداد ۸۸ يکی ازملاک های سبزبودن است يا فردی می تواند سبزباشد و درعين حال معتقد باشد ميرحسين موسوی برنده ی انتخابات نبود. اگر چه مجموع آرای موسوی و کروبی بسيار بيشتر از آرای محمود احمدی نژاد بود. رژيم سرکوبگرمتقلب برای بی پايگاه نشان دادن روشنفکران، آرای مهدی کروبی را از آرای باطله کمتر اعلام کرد. دراينجا بايد بين دومدعا تمايزقائل شد. مدعای اول: رژيم درانتخابات تقلب کرد و پيروزی محمود احمدی نژاد با آرای بيش از ۲۴ ميليون دروغی بيش نبود. احمدی نژاد و موسوی به دور دوم رقابت می رفتند. مدعای دوم: ميرحسين موسوی با آرای بالا درانتخابات پيروزشد".
بدين ترتيب، تقلب درانتخابات ياپيروزی محمود احمدی نژاد درانتخابات محل نزاع نبود. احمدی نژاد درانتخابات پيروز نشد (آرای وی بالای بيست ميليون نبود)، بدون شمارش آرا، وی رابا بيش از۲۴ميليون رأی برنده اعلام کردند(همين مدعا برای تأييد نيازمند ارائه ی شواهد و قرائن است. بدين ترتيب، راقم اين سطور مدافع وقوع "تقلب تأثيرگذار" در انتخابات است و احمدی نژاد را برنده ی انتخابات نمی داند).اماحتی يک دليل برپيروزی موسوی(اخذ بيش ازبيست ميليون رأی) وجود نداشته وندارد. تمامی شواهد وقرائن، حداکثر، تقلب درانتخابات راتأييد می کنند، نه پيروزی موسوی رادرانتخابات. وقتی دائماً ازدروغ گويی احمدی نژاد وزمامداران حاکم برايران ناله می شود،نبايد بی پروا مدعيات بلادليل بيان کرد.دروغ چيزی جزبيان مدعيات کاذب به قصد فريب نيست. اين گونه مدعيات خطرناک است. افراد را گرفتارتوهم می سازد.
اگرموسوی بيست ميليون وکروبی هفت ميليون رأی آورده اند، اين۲۷ميليون تن کجاهستند؟ آنها بايد ازوضعيت موجود "ناراضی" باشند که به اين دو رأی داده اند، نه به احمدی نژاد يامحسن رضايی. چرا "نارضايتی" اينان، درهمان هفته ی اول به "اعتراض سياسی" بدل نشد و فقط در کلان شهرها،خصوصاً تهران و مناطق ميانی به بالای آن، شاهد تظاهرات اعتراض آميز سياسی بوديم؟ رژيم چگونه توانسته است "اعتراض سياسی" را سرکوب کند، با اين که ميليونها "ناراضی" درسراسرکشوروجود دارد؟ اگرموسوی/کروبی ۲۷ ميليون رأی آورده باشند، محمود احمدی نژاد ۱۳ميليون رأی به دست آورده است. اين ميزان ازرأی راچگونه می توان تبيين کرد؟ پاسخ به اين پرسش بسيارمهم است. ازکجا معلوم که احمدی نژاد ديگری درپستو نباشد وبه همين شيوه هاهشت سال سوارکارنشود؟ چراميليونها تن به چنين فردی رأی می دهند؟
ازاين پرسش ها نمی توان گريخت. هرگونه تعيين استراتژی منوط به برآورد موازنه ی قواست. موازنه ی قوا را
نمی توان برمبنای مدعيات بلادليل روشن کرد. اعدادهم درتبيين سيرحوادث ۱۶ماه گذشته نقش اساسی دارند. آری، رژيم سرکوبگراست. اگرسرکوبگرنبود،اگرانتخابات آزاد وتبعيت ازخواست وترجيحات مردم رامی پذيرفت، مسأله حل بود. اما مهمترين مسأله ی ما، همچنان مسأله ی رژيم خودکامه ی سلطانی است که تن به مطالبات برحق مردم نمی دهد. برای گذار به دموکراسی، بايد مردم راقدرتمند ساخت. دموکراسی محصول موازنه ی قوا بين دولت وجامعه ی مدنی است.افراد مهم هستند. بايد باهمين افرادواقعی کارراپيش برد، نه افرادی که فقط درذهن ماوجود دارند.
سخن گفتن ازگسترش نارضايتی ها وعميق ترشدن آنهايک چيزاست،وسخن راندن ازگسترش اعتراض سياسی وعميق تر شدن آن چيزی ديگر.رژيم اعتراضات سياسی راسرکوب کرد، نه نارضايتی را که سرکوب پذيرنيست. درماه های منتهی به ۲۲ بهمن ۱۳۵۷،با اين که رژيم شاه مخالفان را سرکوب می کرد وتعداد زيادی را درخيابانهاکشت، اعتراضات سياسی روز به روزگسترش يافت وعميق تر شد.اما پس ازتظاهرات ۲۵ خرداد ۸۸ درتهران،نه تنهاچنان تحولی صورت نگرفت، بلکه فرايند معکوس شد.مهدی کروبی درگفت وگوبامجله ی نيويورکردراين باره گفته است:
"به دليل سرکوب گستردهٔ حکومت، مردم درخيابانها درحال شعاردادن وتظاهرات نيستند، ولی جنبش بسيارعميق است. اگر حکومت اجازهٔ هرگونه تجمعی درخيابانها رامی داد، دنياشاهد حضورميليونها نفرمی بود. محافل قدرت اين را به خوبی ميدانند وبه همين دليل است که به شدت دراين شانزده ماه سرکوب کردند وبه بی رحم ترين صورت ممکن هرمخالفتی را ساکت کردند...درماههای وروزهای اوليه بعد ازانتخابات تعداد بسيارزيادی ازچهره ها ازرده های بالا تا پائين زندانی شدند و اين روش ادامه دارد. تمام اينها نشان اين است که جنبش هنوززنده است...من هيچ امنيتی درمنزلم ندارم. اخيرا، برای پنج روزمداوم، سنگ ونارنجک دست سازبه منزلم پرتاب می شد. همسايه های ما ترسيده بودند، منزلشان سوخت وتخريب شد. مخالفان ما ازهيچکاری واهمه ندارند، آنها دفترحزب من وحتی دفتر شخصی من رابستند"[۲۴].
کاهش شديد اعتراض سياسی را نمی توان فقط وفقط بامتغير سرکوب توجيه کرد. بايد به اين مسأله انديشيد وعلل ودلايل اين امررا به دقت تمام جست وجوکرد.برای تعيين استراتژی مبارزه بايد به پرسش های مهمی پاسخ گفت. اگررژيم توانايی و اراده ی تغييربيش از ده ميليون رأی را دارد واين"تقلب تأثيرگذار" را درچند انتخابات گذشته انجام داده است،چه برنامه ای برای پيشبرد دموکراسی بايد طراحی کرد؟
۲۶ مهرماه ۱۳۸۹
Comments
Post a Comment