عرفان قانعی فرد، جاسوسی که ازنوباید شناخت - بخش دوم



عرفان قانعی فرد دربخش دیگرمقاله خودمی گوید:

"جامعه کردها هم مانند ديگربخش های جامعه ايران، دوران های پرنشيب وفرازسالهای دهه ۶۰-۷۰ را پيمودند وبيشترين هزينه را به خاطروجود کومله ودمکرات، پرداخت کرد هرچند اين حزب ها بعد ازجنگ عراق وايران، يا بی خاصيت شده بودند ويا شايد پيامی وفکری برای مناطق کردنشين نداشتند، دراوايل دهه ۷۰، می خواستند که خودی نشان دهند که " اندک شرری هست هنوز "، اما اتحاديه ميهنی کردستان عراق، نيروهای سپاه پاسداران را به نزديکی کويه هدايت کرد تا به بمباران مراکزحزب دمکرات کردستان ايران، بپردازد که شايد پس ازترورشدن مبهم قاسملو، بقايای حزب ديگرهوس مخالفت نکنند"

ازدوست عزیزم که ازاین جستارانتقادکرده است می پرسم آیا اعترافی صریح ترازاین می خواهید ایشان دقیقا نظرات رژیم رادرخصوص گروههای سیاسی حزبی آنهم حزب دموکراتی که یکی ازقدیمترین تشکلهای سیاسی ایران است تکرارمی کند وبعد هم باافتخاروالبته ازطریق بازی باگرامرجمله ازخیانت جلال طالبانی به کردها وکشورخود یعنی عراق ودرپادویی سپاه ونهایتا تیم های اطلاعاتی رژیم درتروردکترعبدالرحمن قاسملو یاد می کند

نگارنده ازاولین افرادی بوده ام که به نقش جلال طالبانی درتروردکترقاسملو اشاره کرده والبته هیچگاه نقش اصلی رهبری نظام ایران که با پستی وبی شرمی ازیکسو دست مذاکره به سمت مخاف خود درازمی کند وازوی دیگرباسوء استفاده ازاعتماد رهبران مخالف دست به ترورآنهامی زند رادرنوشته هایم گم نکرده ام ولی اعتراف به این موضوع آنهم ازسوی فردی که نویسنده کتاب خاطرات جلال طالبانی است خودعمق مطلب رامی رساند وبالاخص باافتخارازآن یاد کردن گناهی است که نمی شود دیگرآنرا یک انحراف یاکجروی دانست.

قانعی فرد دربخش دیگری بدون توجه به پیامدهای موضعگیریش که ظاهرا باهدف لجن مال کردن حزب دموکرات وکومه له صورت گرفته است نشان ازدیالوگ دولت خاتمی با احزاب کردی می دهد واینکه برخلاف نظروی این گروهها نه تنهااز بین نرفته ومضمحل نشده اند بلکه دردوره خاتمی نیزدرحدی بوده اند که بااستانداران منطقه جلسه می گذاشته اند به جملات وی دراین خصوص بنگرید:

" واين حزب (دموکرات کردستان)هم باجمهوری اسلامی ايران (بخوانید دولت خاتمی)، قراردادی امضا کرد که ازآن به بعد، هرچه ايران بگويد اينها انگشت اطاعت برچشم نهند وازعبدالله رمضان زاده می پرسم که درپاسخ اظهارداشت که " رابطه کومله ودمکرات با استانداری کردستان واداره اطلاعات ، دورازچشم مردمان منطقه، آغازشد "... بعدها محسن رضايی هم در گفتگويم با او، قضيه را کاملا لو داد، حسن زاده و(جلیل) گادانی همنشين قبلی مجاهدين خلق ومنشعب شده ازقاسملوگفتند که " ما با اتحاديه ميهنی کردستان ، توافقی را امضا کرده ايم "، اما با اين حزب کردعراقی که جنگی درميان نبود! "

ومجددا بافراموش کردن مواضع قبلی خود درخصوص اضمحلال این دوحزب کردی دربیست سال قبل بکباره به دهه 80 می پرد وبازخبرازانشعاب وانشقاق دراین دوحزب می دهد:

" به هرحال ، کومله ودمکرات دردهه ۸۰ دچارانشقاق ها وانشعاب های پی درپی شدند وناگاه گروه مسلح پژاک سبزشد آنهم درايامی که دوران جمهوری خواهان آمريکا و نئوکان ها وراست های اسرائيلی بود وازدستگيری اوجالان هم مدت زيادی نمی گذشت!.. "

اماازهمه جالبترجمله بعدی وی درهمان پاراگراف است که ازیکطرف پژاک راکه شاخته ایرانی پ ک ک است ساخته دست نئوکانهای طرفدارحمله به ایران می نامد!!دربخشی دیگروازسوی دیگربه استناد صحبت خودبایک مقام امنیتی فرانسه وجود آنهارابرای ایران (بعبارتی نهادهای نظامی وکودتاچیان) ضروری می داند زیرارژیم به استناد آنهامی تواند سرکوب رادرکردستان توجیه نماید عین جمله رابنگرید:

" درمصاحبه ام با يکی از ماموران امنيتی فرانسه " ازاشتياق ايران برای حضورگروه مسلح پژاک درمنطقه نام می برد وآن را مشابه تمايل ارتشی های ترکيه برای ادامه بقای پ ک ک می دانست، که هردوبا استفاده ازاين دوپتک هدايت شده، می توانند برسرمخالفان خود بکوبند "

وی درادامه همان پاراگراف مجددا تغییرموضع داده ومدعی می شود که جمهوری اسلامی نه تنها این گروه رادستکم گرفته وبلکه اکنون آنرابعنوان خطری جدی برای امنیت خودقلمداد می کند ویکی نیست ازاین مورخ معاصربپرسد چگونه یک گروه مسلح که لابد تعداشان به صدنفرهم نمی رسد همزمان هم می توانند عامل بقای یک رژیم باشند وهم امنیت همان رژیم رادرحدی به خطربیاندازند که رژیم مجبوربه بمباران مناطقی مختلف ازحاج عمران درشمال تاپنجوین درجبهه میانی نواز مرزی بشود آنهم گروهکی که تمام پایگاه واعضای آن درکوی قندیلی مستقرشده اند که تنها پنج دقیقه هوایی بامرزایران فاصله داردعین پاراگارف به شرح زیراست:

" دراوائل که بنا به گفته يکی ازمقامات امنيتی ايران "هم جمهوری اسلامی ايران با بی اعتنايی به آن می نگريست وآنراخطری برای امنيت ملی نمی دانست که ارزش مقابله داشته باشد " اما مدت طولانی نگذشت که ايران به بمباران نوار مرزی کردستان عراق ازحاج عمران تا پنجوين روی آورد وآن را تهديد رسمی امنيت خود دانست وحتی افراد دستگيرشده را با اتهام محاربه ، يکی پس ازديگری به جوخه اعدام سپرد..هرچند اعدام نوباوگان ساده دل اين مرزوبوم هم چاره درد نيست وتنها داغی بردل مردمان می افزايد...."

البته بنابه گفته نویسنده این تهدید فقط شامل نوارمرزی ایران باعراق نمی شود بلکه نوارمرزترکیه راهم بگونه ای شامل می شود که به محوردیپلماسی امنیتی بین دوکشورترکیه وایران تبدیل می گردد!!

عرفان قانعی فرد دربخشی دیگرازموضعگیری خودوقاحت رابحدی می رساند که مردم رابه نادانی درخصوص ماهیت گروه پژاک متهم کرده ودریک دروغ آشکارکه ناشی ازخط مشی کودتاچیان پاسدارحاکم برکشورمان است کشته شدن چهارجنگلبان به دست پاسداران را به پژاک نسبت داده وقیام مردم دلیرمهاباد را دراعتراض به شکنجه وحشیانه وکشتن سیدکمال اسفرم(شوانه قادری) نه تنهاانکارکرده بلکه آنراخلاف نظرافکارعمومی مردم قلمداد می کند!! وی درچهارچوب سیاست دیکته ای سازمان اطلاعاتی ایران حتی سایرین مبارزین کرد وفعالین سیاسی ازاقشارمختلف راکه توسط رژیم به چوبه های دارآویخته شده اند به دروغ عضو گروه پژاک معرفی می کند تا کشتارواعدام جوانان کرد راتوجیه نماید همانهایی که خوددرپاراگراف قبل آنها رانوباوگانی ساده دل وبیگناه خوانده بود که اعدامشان تنهاباعث افزودن داغ دل مردم می باشد!! بخوانید عین مطلب را:


" شايد ماهيت گروه مسلح پژاک هرگزشفاف وروشن برای مردم کردستان وياجامعه رسانه ای ، تشريح نشد وانگاراين ابهام ضروری است اما هرازگاهی فعاليت های عملياتی گروه مسلح پژاک عليه نيروهای نظامی وامنيتی ايران، دررسانه ها مطرح می شود که به انفجارمين، کشته ومجروح ساختن پاسداران وحتی جنگلبان، پليس، سربازانتظامی ، مامورراهنمايی ورانندگی و... مرتبط است و يا هرازگاهی کمپين های رسانه ای، برای جلوگيری ازاعدام يکی ازافراد گروه مسلح پژاک در دنيای مجازی اينترنت ويا روزنامه های خارج ازکشور، ايجاد می شود وبرای تهييج افکارعمومی ومظلوم نمايی، اين افراد را اکثرامعلم، روزنامه نگار، فعال حقوق بشر، دانش آموز، دانشجو و... ناميده اند وکمترين مخالفتی هم با بيشترين هجمه فحاشی های رسانه ای مواجه بوده است اما آيا ازاين القاب وعناوين فرهنگی ونهادهای مدنی سواستفاده نمی کند ؟ ... از ماجرای شوانه قادری ( کمال اسفرم) که درسالروزتروردکترقاسلمو درمهاباد، کشته شد، وبعد آن را قهرمان ناميدند اما افکارعمومی کردستان، نظری خلاف آن داشت، و يا حکايت های افسانه ای درباره زندانيان پژاک واين حکايت همچنان باقی است ...

عرفان قانعی فرد ضمن اعتراف با نشست وبرخاست باکارشناسان سازمان سیا درعراق وحتی استفاده ازاسکورت آنان جهت ورود به قرارگاه حزب پژاک ونیزمصاحبه با ژنرال پترائوس فرمانده نیروهای آمریکایی درعراق ازیک سوبااستنادبه مواضع یکی ازکارشناسان امنیتی آمریکا وسیمورهرش خبرنگارجنجالی مدعی کمکهای آمریکا واسرائیل ومحافظه کاران ونئوکانها به این گروه می گردد ودرهمان حال ازسوی دیگربه استنادسخنان همان کارشناسان ومقامات آمریکایی ازجمله استوارت لویی وزیرخزانه داری آمریکا مدعی می شود که پژاک درلیست گروههای تروریستی آمریکا بوده وبدلیل عدم کارآیی درسرنگونی رژیم تابن دندان مسلح که یک پروژه سنگین نظامی می باشدحتی درهمراهی باگروه ریگی دربلوچستان ومجاهدین خلق درمرکزموردحمایت آمریکانمی باشند ضمن آنکه سازمان سیا وحتی موسسه اینترپرایزکه مهدنئوکانها وطراح برنامه حمایت ازاقلیتهای قومی درایران بوده اند نیزمخالف استفاده ازاین گروه درمقابل رژیم ایران است!! عین جملات بکاررفته درمقاله باتقطیع آنها برای جلوگیری ازاطاله مطلب بشرح زیراست:

" راقم اين سطوريک باردرسال ۱۳۸۶ به شمال حاج عمران ونزديکی اردوگاه گروه مسلح پژاک رفت؛ مسئول رسانه ای سفارت آمريکا دربغدادهم همراه ما بود،"

" يکی ازماموران امنيتی آمريکا درعراق شب آن روزازترديدهای زياد آمريکا نسبت به اين گروه مسلح پرده برداشت که کمک فعالی ندارند وبعدها سيمورهرش درمجله نيويورکرنوشت که گروه مسلح پژاک ازامريکا واسرائيل کمک دريافت می کند! "

{ اما آنچه ازلفافه سخنان کارشناسان سيا مشخص شده است ، برخی ازافراد نئوکان وتندروآمريکايی هستند وسازمان سيا درگزارش محرمانه خود به رياست جمهوری، نظرمثبتی را درباره اين گروه اظهارنداشته است وحتی ژنرال پترائوس درگفتگويم با او، اظهارداشت که " ايران بارها گفته است که بريتانيا وآمريکا از اينهاحمايت می کند، من درباره بريتانيا حرفی ندارم ،خودشان اعتراف کنند، اما ما نظرخود راقبلا اظهارکرده ايم ونيازی به تکرارنيست " وشايد منظورش همان گزارش شرق الاوسط ازسخنان معاون خزانه داری آمريکا، استوارت لوی دراواخر ۸۷، باشد که گروه مسلح پژاک را تروريست ناميد ! من مدتی بعد، از م. س. کارشناسان پنتاگون سوال کردم و مرا به سخنان علی باباجان، وزيرخارجه ترکيه، حواله داد که به آسوشيتد پرس گفته بود " ترکيه وآمريکا درمبارزه با پ ک ک همکاری می کنند"، اين کارشناس گفت " گروه مسلح پژاک با آب وتاب ازحمله نظامی ما به ايران دفاع می کند وتوان خود راچند برابرنشان می دهد اما براندازی کشوری مانند ايران با مجاهدين خلق وگروه مسلح پژاک وجندالله ممکن نيست، يک پروژه سنگين نظامی سياسی است وما آنها را تشويق به حمله نکرده ايم، بلکه کاملا برعکس بوده است . شايد درزمانهای جداگانه کمک هايی توسط دوستان ما شده باشد اماچندان قابل توجه نيست وازوسعت وميزان نفوذ آنهاهم درجامعه کردستان اطلاع داريم، آنهاحتی خواهان کمک ما به پژاک برای انفجارمراکز هسته ای وتاسيسات فنی ايران بوده اند که نپذيرفته ايم " روزنامه لوموند هم بعدها نوشت که گروه مسلح پژاک از کشورهای غربی مخالف برنامه هسته ای ايران خواسته اند که آنها را کمک کنند تا از ليست تروريست ها بيرون بيايند.
باعثمان اوجالان برادرعبدالله (آپو) ديدارمی کنم، دربرابرخبرلبخندی برلب داشت اماچيزی مطرح نکرد، شايد آن تبسم تاييد رابطه گروه مسلح پژاک با آمريکا بود وتابستان ۱۳۸۷ که حاج احمدی درآمريکا ازديدارهای خود نام برد اما کارشناس (آمریکن) اينترپرايزانستيتواظهارمی دارد که " اين ديدارها را دوستان اسرائيلی ما تهيه و تدارک ديده اند، ماحرف های گروه مسلح پژاک را شنيديم اما دليلی ندارد که اسم آنها را ازفهرست تروريست هاحذف کنيم"؛ وکشورهای عضو اتحاديه اروپا وناتوو ايران ، هنوزهم گروه مسلح پژاک را تروريست می دانند البته مبرهن است که دردستگاه ديپلماسی آمريکا هميشه اين نوع رفتاردوگانه ومتضاد، وجود داشته است وبهرحال درجامعه چند صدايی، چنين امری غيرعادی نيست! دراواخر۲۰۰۷هم اردوغان درسفربه آمريکاوديداربوش خواست که آمريکا ازسياستش رفع ابهام کند که ازسويی با پ. ک. ک مخالف است و ازسوی ديگربا پژاک همکاری می کند که بازوی ايرانی پ ک ک است }

تمام ارتباطات فوق باکارشناسان امنیتی واطلاعاتی آمریکا وبعضاوابسته به نیروهای طرفداراسرائیل درآن کشور(نئوکانها) که به صراحت درمقاله فوق به آن اشاره شده است نمی تواندبدون هماهنگی باوزارت اطلاعات ویاسپاه پاسداران صورت گرفته باشد وکاملا واضح است که عرفان قانعی فرد بااستفاده ازارتباط گیری با فعالین اپوزیسیون یاسران احزاب کردی موردوثوق آمریکا وازجمله استفاده ازمصاحبه های خودبا مراجعی چون صدای آمریکا یا رادیوفردا (اروپای آزاد) تحت پوشش خبرنگارمستقل ومحقق تاریخ معاصرتوانسته است عملیات نفوذ وجاسوسی به نفع رژیم رابه پایان برساند واکنون دیگرچون هیچ سوراخ وسنبه ای باقی نمانده است که نیازبه نفوذ وکسب اطلاع باشد نقاب ازچهره برکشیده وماهیت خودرا برای استفاده کامل ازمزایای اعطایی رژیم به این گونه افراد موثردرجامعه کردی که نمونه آن فرصت طلبی چون محمدرضا رحیمی معاون احمدی نژاد می باشد به نمایش گذاشته است

ادامه دارد

Comments