مجاهدین خلق، اپوزیسیون، مردم ودولتهای غربی - بخش ششم ونهایی


درحالیکه هنوزخون بناحق ریخته مجاهدین پناهنده درکمپ اشرف برزمین مانده وخشک نشده است وموج حمایت وابرازهمدردی با این افراد وخانواده های آنان ادامه دارد بازهم رژیم آخوندی ازدستهای پنهان خودبرای ضربه زدن به این جوانان استفاده می کند


رادیوفردا(اروپای آزاد سابق) متعلق به دولت آمریکابجای انعکاس جنایت حکومت دست نشانده آخوندی نوری المالکی برعلیه ساکنین بی دفاع اشرف باارائه گزارشی تحت عنوان " دراشرف، تلفن اینترنت وازدواج ممنوع است" ومصاحبه ای با فردی بنام عبدالطیف شاهوری که ازوی بعنوان یک تواب مجاهدین نام می برد به دروغ مدعی می شود که دیکتاتوری دردرون کمپ اشرف بحدی است که اعضای این سازمان برای فرارازدست رهبران خود وپناهنده شدن به مقامات عراقی نظیروی لحظه شماری می کنند و...


یکی نیست ازاین فرد وترتیب دهندگان نااهل مصاحبه فوق بپرسد اگراعضای این سازمان اینقدرتحت فشاربوده اند که زمان حمله نیروهای عراقی به کمپ اشرف بهترین موقع برای رهاشدن اعضاء مجاهدین ازدست رهبرانی بوده است که آنهارابه زورتحت قیمومیت خودنگه داشته اند وچرااین مجاهدین به تنگ آمده بجای تسلیم شدن به نیروهای عراقی تلفاتی تاحد 15% نیروهای خودرابا شهادت 34 تن وجراحت 300 نفرازاعضای گروه خودبه جان خریده اند؟!


اماازاین فاجعه بارترانعکاس این اخباردررسانه ها وسایتهای برخی ازاعضای باصطلاح اپوزیسیون ازجمله انقلاب اسلامی بنی صدروابراهیم نبوی باهمان سبک وسیاق است که گویی پدرکشتگی آنهابامجاهدین حدومرزی نمی شناسد کاشکی این بزرگان کوچک حداقل بی غیرتی عناصربظاهروابسته به جنبش سبزراداشتند که درقبال تمام فعالیتهای مجاهدین برای حمایت ازآن جنبش درخارج سیاست سکوت رادرمقابل جنایت دولت عراق پیشه کردند بالاخص اکنون که سایتهای وابسته به حکام تهران نظیررجاء نیوزوتابناک والف و...باذوق وشوق زایدالوصفی ازاحتمال انتقال پناهندگان اشرف به کشورهای اروپایی وآمریکا خبرمی دهند.


اماسخنی بارهبران مجاهدین ودیگرگروههای سیاسی


هیچکس ازسابقه مبارزاتی شما مجاهدین درمقابل نظامهای دیکتاتوری محمدرضاپهلوی وروح الله خمینی وعلی خامنه ای غافل نبوده ونیست، جوانان فرهیخته ای که نهال آزادی واستقلال ایران ازیوغ شاه وشیخ وحامیان استعماری آنهادرغرب و شرق را باخون خودتحت عنوان مجاهد آبیاری کردند هیچگاه ازحافظه تاریخی ملت ایران محونخواهدشد، این حق مجاهدین است که درمقابل هزینه کلانی که بعنوان محوراپوزیسیون آشتی ناپذیرپرداخته اند بعنوان آلترناتیوقوی برای رژیم فعلی مدنظرحاکمیت ودشمنان آن درداخل وخارج قرارگیرند همانطوریکه این حق راداشته اند که بدلیل دینامیزم حاکم برآنها و نظیرهرجریان موثرسیاسی دچارخطا و لغزش هایی دراداره داخلی وروابط خارجی سازمان متبوع خود بشوند اما اصراربرخطا ونادیده گرفتن نظرات شخصیتهای دلسوزکه بعضا نیزعمرخودرابپای سازمان واهداف آن گذاشته یا مارک طرفداری ازسازمان رابرخود هموارکرده اند امری نیست که سازمان براحتی ازآن گذرکند هرچند نظرات این شخصیتها با استراتژی وتاکتیکهای سازمان درتضاد کامل باشد ایجاد وسپس تبدیل شورای ملی مقاومت به تشکلی مرکب ازنیروهای وفاداربه سازمان که ظاهرابدلیل خروج برخی ازفعالین سیاسی ازجمله بنی صدر، لاهیجی، خانباباتهرانی و... دراواخردهه 60 امری اجتناب ناپذیرمی نموده است شاید درنگاه اول تنهاراه حلی بوده است که به نظررهبری سازمان رسیده است ولی الزاما بهترین تصمیم نبوده ونیست تجربه تحولات سیاسی درعراق، افغانستان، تونس، مصر، لیبی وسایرکشورهانشان می دهد که موجودیت شورای ملی مقاومت بعنوان کنگره ملی خلق واستفاده ازنمایندگان دیدگاههای مختلف درآن تاچه اندازه درعرصه بین المللی حائزاهمیت است.


نیروهای معارض عراقی دردوران جنگ ایران وعراق وپس ازآن درزمان حمله آمریکابه آن کشورازآنچنان اتحادی برخورداربوده که تاهم اکنون شاهد پایداری آن هستیم وحداقل آنکه طی هشت سالی که ازآزادی عراق می گذرد دیده نشده است که این نیروهامخالفتی درحدنیروهای اپوزیسیون ایران راباهم ابرازنمایند ما چه درسمت حاکمیت وچه درسمت اپوزیسیون دچارعقب ماندگی جدی فرهنگی هستیم ودراین راه نه کوروش وداریوش وخشایارشاه به دادمان می رسند ونه موسی وعیسی ومحمد، داستان تقلب درانتخابات عراق وافغانستان رابا نسخه ایرانی آن مقایسه کنید تفاوت اززمین تاآسمان است چرا؟


چرانیروهای مختلف سیاسی عراق ازبعثیون مخالف صدام گرفته تااحزاب کردی نظیراتحادیه میهنی جلال طالبانی، پارت دموکرات کردستان مسعودبارزانی، حزب الدعوه، سازمان عمل اسلامی ومجلس اعلای عراق می توانند تحت عنوان کنگره ملی عراق خودراسازماندهی نموده وضمن حفظ بالانس قوادربین خودازامکانات بین المللی برای آزادی کشورشان استفاده نمایند ولی نیروهای ایرانی باگذشت بیش ازسه دهه هنوزامکان مشابهی راپیدانکرده وهرکدام گناه این امررابه گردن دیگری می اندازد؟ آیا هیچ دقت کرده اید که حتی کشورهای فقیرآفریقایی درجلب افکارعمومی برای حمایت ازمبارزات آزادیخواهان خود موفق ترازایران وکشورهای خاورمیانه عمل کرده اند؟!


آیا رهبری سازمانی که خودرا محوراپوزیسیون می داند نباید به همان اندازه صبروتحمل ودربرابرناملایمات روشنفکرانه شکیبایی وصحه صدرداشته باشد وبجای پاسخگویی تقدس بخشی به خودرا چاره کاربداند؟ زمانی دردهه های 40 و50 شمسی که مصادف با تحولات آمریکای لاتین بود امثال مسعوداحمدزاده جنگ مسلحانه راهم استراتژی می دانست وهم تاکتیک آیا دردهه 80 و90 که عصرتکنولوژی اطلاعات وجنگهای سایبری است ماهم می خواهیم همان استراتژی و تاکتیک راداشته باشیم ؟ آیاهیچ باخود اندیشیده ایم درزمانی که حتی پاسداران کمیته انقلاب، ژاندارمری وشهربانی جمهوری اسلامی (که اکنون بنام ناجا یانیروی انتظامی جمهوری اسلامی خوانده می شوند) نیزدرصدد ارتقاء کیفیت خود برای مقابله جنگهای نرم وسایبری می باشند جایگاه نیروهای جنبش دراین میدان مبارزه که اتحادی مضاعف راطلب می کند درکجاست؟


هیچگاه یادم نمی رود قبل ازانقلاب مهمترین بحث برای بقای درازمدت یک سازمان سیاسی بحث "کادرهای همه جانبه" جهت رهبری آن بود آیا ما پس از انقلاب این اصل مهم رافدای حفظ تشکیلات به هرقیمت که مشابه حفظ نظام بهرقیمت خمینی وخامنه ای می باشد نکرده ایم؟ چرا رهبری سازمان مساله تربیت کادرهمه جانبه را به طاق نسیان سپرده است؟ آیا اگرسازمان ازکادرهمه جانبه موثری برخورداربود اجازه می داد که چنین درعمق برود که جهان اطراف خودرانشناخته وازپتانسیل های موجود که بنفع وی نیزمی باشند بی بهره بماند؟!


میدانم که رهبری سازمان مجاهدین خلق ازانتقاد خوشش نمی آید ولی دیگروقتی باقی نمانده است وهرروزکه می گذرد هزینه وخسارت ناشی ازفرورفتگی رهبری مجاهدین درلاک خودبرای جنبش مردم ایران بیشتروبیشترمی شود اکنون حتی آمریکائیهایی که سمبل آنها بوقلمون بعنوان مظهرخرفتی است هم فهمیده اند که باید اپوزیسیون ایران ازسازمان مستحکمی برخوردارباشد تاامکان تغییرازدرون حاصل گردد


بااین تفاسیراگرتادیروز این دموکراتهای احمق مسلط بروزارتخارجه آمریکا بودند که باقراردادن سازمان درلیست گروههای تروریستی زمینه جدایی آن را ازجریانهای سیاسی کشوروبه نفع رژیم فراهم آوردند اکنون دیگرنباید رهبران آن سازمان با تداوم سیاستهای خود تحت عنوان نیمه مخفی- نیمه علنی بودن همان رویه رادرپیش گرفته وظلمی مضاعف رابرآن تحمیل نمایند.


نگاهی به جنبش های آژادیخواهانه معاصرنشان می دهد که این جنبش هادرعین مبارزه بادشمن خود ازمذاکره باوی نیزابایی نداشته وآنراجزولاینفک مبارزه می دانند زیرامبارزه ازجمله مبارزه سیاسی یامذاکره وسیله ای برای دستیابی به هدف است نه اینکه خودبه هدف تبدیل شود حال تصوربکنید که گروههای که دشمن مشترک آنهم دشمنی غداری چون رژیم جمهوری اسلامی دارند حتی حاضربه مذاکره باهم برای سرنگونی آنهم نباشند بااین توهم که هرگونه همکاری می تواند نوعی مشروعیت رابرای رقیب سیاسی به همراه داشته باشد!!


واقعیت امراینست که مجاهدین بدلیل عقبه مذهبی ازگروههای مرجع درجامعه ایران واقشارمختلف آن می باشند وبهمین دلیل نیزازابتدای روی کارآمدن رژیم اسلامی حکام مستبد کشوردرصدد حذف آنها ازعرصه سیاسی کشوربرآمده وبازدن انگ منافق که ازادبیات مزخرف خمینی درپس ازپیروزی انقلاب بود توانستند آنهارابزعم خودسرکوب نمایند اما ظهور جنبش سبزو یادکردن رژیم ازوابستگان به این جریان بعنوان منافقین جدید عملا گروهی راوارد صحنه اپوزیسیون کرده است که رقیبی نرم درمقابل حکومت وسخت درمقابل مجاهدین می باشند لذا بی جهت نیست افرادی نظیرحجت الاسلام کدیورکه تامدتها پس ازپناهندگی درآمریکا مصاحبه با رادیوآمریکا رابه حساب وابستگی واستفاده ازبودجه براندازی این کشوربرای نظام تلقی می کردند تا بدانجاپیش بروند که رسما ازدولت آمریکا بخواهند مجاهدین راازلیست سیاه خودخارج نکند؟! عین جملات وقیحانه این آخوند نادان را که تنها ساعاتی قبل ازهجوم نیروی دست نشانده خامنه ای به مجاهدین کمپ اشرف نگاشته شده است بخوانید تا متوجه عمق فاجعه بشوید توگویی وی مسئول توپخانه سیاسی وژنرال غیدان مسئول توپخانه نظامی بروی مجاهدین بوده است وی درمطلب خودخطاب به کارگزاران آمریکا می گوید:


" حتی دولت جرج بوش باهمه اشتباهاتش درخاورمیانه وحتی دراوج سیاست خارجی تجاوزگرانه آن می دانست که خارج کردن مجاهدین خلق ازلیست تروریستی حرکت خطرناکی برصفحه شطرنج سیاست خارجی آمریکاخواهد بود.چنین حرکتی موجب ازمیان رفتن قدرت نرم آمریکا درایران گشته پیشرفت دموکراتیک این کشوررا دچاروقفه می کرد وبه تحکیم استبداد درایران کمک می نمود. مردم ایران چنین حسابگریهای غیراخلاقی را نه فراموش می کنند ونه می بخشند. خاطرات تلخ سیاستهای آمریکا درقبال شاه ومصدق هنوزفضای روابط ایران وآمریکا رازهرآگین می کنند. ما به دولت آمریکا هشدارمی دهیم که ازارتکاب این اشتباه فاحش درشرایطی که حرکت مردمسالارانه مردم ایران درخطراست خودداری کند."


نگارنده قصدورودمجدد به این بحث رانداشتم زیرادربخش اول مطلب به آن پرداخته بودم ولی هدف ازتاکید براین مطلب جلب نظررهبران سازمان مجاهدین است که بدانند وقت زیادی برای ادامه روشهای فعلی دراداره یکی ازمهمترین ارکان جنبش رهایبخش ایران نداشته وباید هرچه سریعتربابرگزاری جلسات درون وبرون سازمانی بادوستان ودگراندیشان نسبت به تجدید ساختارتشکیلاتی وتغییرات اساسی دراستراتژی ومشی خود اقدام نمایند


رهبران تشکلهای سیاسی موجود دراپوزیسیون نیزبدانند پرداختن به مواردی نظیرایجاد سازمانها وجنبش های موازی ازمدل جنبش سبزامیدی باادعای وابستگی به موسوی وکروبی گرفته تا سکولارهای جنبش ایرانی نوری علایی وسایرین نه تنها دردی ازمردم ایران رادوانکرده بلکه بیشتربه سردرگمی آنها دراین بزنگاه تاریخی خواهد انجامید وتنها خاصیت آن طولانی ترکردن عمررژیمی می باشد که به یمن درآمدهای شگفت انگیزنفتی وحکومت نظامی عریان انهدام آنهاراهدف خودقرارداده است این جریانات سیاسی که نمونه آن درحمایت رضاپهلوی ازحقوق انسانی مجاهدین اشرف به چشم می خوردنیزبه نوبه خودباید مجاهدین خلق رادرجایگاه حقیقی خود به رسمیت شناخته ودرواقع باید با شرکت دربازسازی مجدد شورای ملی مقاومت آلترناتیوحکومت آخوندی رابه جهان معرفی نمایند.


درخاتمه ازآنجاییکه نگارنده ازابتدای حرکت اصلاح طلبانه مردم چه درقبل ازپیروزی انقلاب وچه بعدازآن درمتن آن قرارداشته وشاهد فرازوفرودها، پیروزیها وشکستهای آن بوده ام این مطب رابراساس دلسوزی نوشته وهیچ آرزویی جز سربلندی همه ایرانیان باهمه گرایشات وتعلقات سیاسی وفکری ندارم


تنها آرمانم آزادی وآبادانی ایران بدست فرزندان غیورآنست وخودرا یک سربازکوچک وطن وآزادیخواه نظیردیگرمردم کشورمان می دانم وبس


به امید سرنگونی استبداد وبرقراری نظامی دموکراتیک درایران

پایان

Comments