ناصرکاظمی فرماندهی ازجنس باکری وهمت


درحال بررسی اخبارسیاسی بودم که چشمم به مقاله ای ازپرویزکاظمی اخوی فرمانده ناصرکاظمی افتاد که دررسای برادرشهیدش نوشته بود بی اختیارباخودگفتم ببین عجب روزگاری شده است درحالیکه سرداران دروغین وجنگ ندیده که دستشان تامرفق به خون مردم وسرمایه های ملی کشورآغشته است به هربهانه مورد تمجید وتکریم رژیم قرارمی گیرند درعوض فرماندهان شهیدی ازسپاه بااندک آبرو و اعتباری نزدمردم به چه روزی افتاده اند که غریبانه باید توسط اعضای خانواده خود به مردم معرفی گردند. شوربختانه مرزبندیهای عقیدتی وسیاسی بین فعالین وچهره کریهی که سپاه وفرماندهان جنگ طلب،غارتگروکودتاچی حاکم برآن طی سه دهه در سرکوب مردم ازخودبجای گذاشته اندباعث گردیده است تابرخی چهره های مردمی دراین نهاد نیزبه آتش قهروتنفرمردم سوخته وبه فراموشی سپرده شوند.


ناصرکاظمی درزمانی که بیش ازنود درصد فرماندهان سپاه چهره ای عبوس ودرکی خشن وظاهری ازاسلام وانقلاب داشتند توانست درموقعیت فرمانداری وسپس فرماندهی سپاه بامردم داری جای خودرادرقلوب مردم وپاسداران زیردست خود درکردستان بازکند بالاخص شهری نظیرپاوه که زخم مستقیم جنگ وکشتارازسوی هردوطرف وفرمان معروف آیت الله خمینی واعدام های خلخالی راتجربه کرده بود. موهای وزوزی ناصرباچهره ای تیغ کشیده وهمراه باریش پروفسوری اش نظیرفرمانده اش بروجردی باموهای بورو لبخندی همیشگی برلب چهره ای متفاوت وبشاش راازآنها درخاطره مخاطبین خودبجای می گذاشت.


محمد بروجردی فرمانده سپاه غرب کشورکه خودازجنس ناصرکاظمی بود برخلاف فرماندهانی چون محسن رضایی ورحیم صفوی همه چیزراازلوله تفنگ نمی دیدند به شدت به مردم کردستان عشق می ورزید ومعتقدبود ریشه شورش وناامنی در کردستان عقب ماندگی اقتصادی ولزوم توجه به ویژگیهای فرهنگی،سیاسی واجتماعی کردستان است این فرماندهان که البته دراقلیت بودند مقوله امنیت آنهم در بخش نظامی وامنیتی راتنها یک ابزاروراه حل بسیارموقتی وزودگذری می دانستند که مسیری را برای ایفای نقش دولت مرکزی در اعمال سیاستهای خود بازمی نمود سیاستهایی که باید با دوراندیشی ومتناسب بابافت منطقه درکلیه زمینه هاهماهنگی داشته باشد


ناصرکاظمی بابرخورداری ازمسئولیت مشترک درفرمانداری وسپاه پاوه سرآغازچنین رویکردی به کردستان بود درآرزبایجانغربی ومهاباد ونقده نیزفرماندهانی چون برادران باکری وجلایی پورکه بعدها ازپیشگامان جریان اصلاح طلبی گردید نیزچنین راهکاری رادرمقابل دیدگاههای امنیتی افرادی چون ملاحسنی وسردارانی چون صادق محصولی واحمدی نژاد درپیش گرفته بودند.


البته درهمان موقع نیزبرخی ازسران احزاب سیاسی کرد که نظیرفرماندهان تندروسپاه همه آمال وآرزوهای خودراازدریچه فعالیت نظامی می دانستند چنین اعتقادی نداشته اما بودند کسانی درصفوف هردوطرف که بادرکی درست سعی درایجاد مفاهمه ازطریق مذاکره وشناخت اهداف مشترک داشتند غنی بلوریان وعبدالرحمن قاسملو ازجمله این افرادبودند وناصر کاظمی درسمت مقابل ازابتدای ورود خودبه کردستان وپاوه گفتگوبا مردم واحزاب سیاسی رادرسرلوحه امورخود قرارداده بود .بهمین دلیل پس ازمحمدبروجردی یکی ازمحبوب ترین فرماندهان سپاه به شمارمی آمد.


ناصرکاظمی ازاولین روزهای شروع خدمت خود درفرمانداری وسپس سپاه پاوه مورد انواع تهمتها وکنایه ها ازسوی برخی سپاهیان پاسدارقرارمی گرفت وحتی تامرزحذف توسط پاسداران همراه احمدمتوسلیان پیش رفته بود ولی با حمایت محکم فرمانده سپاه غرب محمد بروجردی از وی که گاه بیگاه صورت می گرفت این افرادحساب کارخودرامی کردند گرچه خود شهید بروجردی نیزموقعیتی بهترازناصرکاظمی نداشت ونهایتا نیزبخاطرهمین سعایت ها ازسمت خود برکناروجای خودرا به رحیم صفوی داد سردارانی چون محسن رضایی، محمدباقرذوالقدر، احمدوحیدی، حسین فدایی که امروزه درمقابل مبارزات مردم چهره اصلی خودرانشان داده اند ازکسانی بودند که امثال محمدبروجردی وناصرکاظمی رادرسپاه برنمی تابیدند ولی پس ازشهادت آنها ریاکارانه دم ازدوستی باآنهامی زنند. بهرحال برای آنها دیگرامثال کاظمی ها پس ازمرگ خطری ندارند پس چه بهترمیراث خوارخون آنها باشند.


آری ناصرکاظمی در6 شهریور1361 درجریان بازگشایی جاده سردشت به پیرانشهر کشته شد یعنی تنهابه فاصله کمتراز چهارماه پس ازشهادت فرمانده اش محمدبروجردی دراثراصابت بایک مین کنارجاده ای دراطراف مهاباد ولی هیچکس نپرسید ناصر کاظمی چگونه ازپاوه درجنوبی ترین نقطه درکردستان به پیرانشهردرشمالی ترین نقطه مرزآذربایجان رسید


ناصرپس از شروع جنگ به همراه بروجردی درکردستان ماند وبرخلاف ابراهیم همت واحمدمتوسلیان بودن درکنارمردم رابه جبهه های زمخت جنگ باارتش عراق ترجیح داد زیراوجودش لبریزازعشق به آن مردم بود خود بارها به یارانش گفته بود که گرچه با ماموریت تامین امنیت وارد این مناطق بحرانی شده بود ولی پس ازدیدن فقروفلاکت وتوسعه نیافتگی بامردم منطقه همدل وهمزبان شده واین چیزی نبود که موردقبول وخوشآیندبسیاری ازمقامات نظام .فرماندهان ارشد وی باشد وی باتوحه به جذب تعدادی ازفرماندهان کردستان به جبهه های جنوب به فرماندهی سپاه کردستان وسپس جانشینی فرماندهی سپاه درقرارگاه حمزه رسید یعنی همان قرارگاه مشترک عملیاتی سپاه وارتش که تمام مرزاستانهای کردنشین ازکرمانشاه تاکردستان وآذربایجانغربی را شامل می شد.


کاظمی باشجاعتی کم نظیرابتدا راه بوکان به سه راه میاندوآب-مهاباد رابازکرد تا امکان تردد بین دواستان کردستان و آذربایجان غربی فراهم گردد وسپس بانیروهای همراهش اقدام به بازکردن راه مهاباد به پیرانشهرودرواقع جلدیان نمود درهمان هنگام نیزسروان حسین شهرام فرکه ازافسران انقلابی تیپ نوهد (نیروهای ویژه هوابرد) محسوب می شد درگیر بازگشایی جاده بانه به سردشت بود که درهمان عملیات به شهادت می رسد(حسین شهرام فربهمراه احمد دادبین واصغر نوری سه افسرورزیده نیروی مخصوص بودند که وظیفه آموزش نظامی دانشجویان اشغال کننده سفارت آمریکارابعهده داشتند وبعدها بدلیل خدمات خود درجنگ به درجات بالایی تاحد فرماندهی لشکر، فرماندهی نیروی زمینی ارتش وجانشینی رییس ستادکل قوارسیدند )


نهایتا پس ازپیشروی وبازگشایی دوجاده که یکی عمقی مهاباد رابه پیرانشهرودیگری عرضی بانه به سردشت متصل می نمود بازکردن راه سردشت به پیرانشهرمیسرگردید واین آخرین حلقه ازسلسله عملیاتی بود که دولت ایران راقادرمی ساخت برمرزهای خود باعراق درمنطقه کردستان حاکمیت داشته باشد وناصرکاظمی نظیرحسین شهرام فربخشی ازخونبهای بازگشایی آن جاده بود.

Comments