قبل ازورود به ارزیابی خود ازآن برنامه لازم به توضیح می دانم که آنچه تابحال مردم ازصدای آمریکا دیده اند مباحث روزمره ازنوع دست دوم بوده است که بیانگروجودخط قرمزهایی درخط مشی آن رسانه است وهیچگاه مسائل موثردرسرنوشت ملت ایران یانظام حاکم به بحث گذاشته نمی شود که دریک مقاله جداگانه مفصلا آنراتوضیح خواهم داد
امادرخصوص شروع بحث آقای رسول نفیسی درپاسخ به سوال اولیه مجری برنامه مهمترین دلیل مخالفت خود باخروج مجاهدین از لیست فوق "خطرجذب جوانان ایرانی –آمریکایی توسط سازمان مجاهدین ذکرکرد که خود بیانگرحداقل مواردزیراست:
1- عدم ارتباط پاسخ داده شده باسوال مجری زیراتروریزم تهدید کننده منافع آمریکا یاغرب باید مسبوق به سابقه عملیات تروریستی ونظامی (نظیرانفجار، قتل ، کشتارمردم یا آدم ربایی ) وتداوم آن درحال وآینده باشد.
2- درحالیکه آقای نفیسی مدعی بود که هیچ رابطه ای باسازمان نایاک ندارد ولی دقیقا همان وحشت وترس نایاک یعنی جذب جوانان آمریکایی-ایرانی رابعنوان مهمترین دلیل خود درابتدای برنامه ارائه کرد بااین تفاوت که نایاک یک نگرانی اساسی دیگرهم دارد وآن هدایت کمکهای مالی دولت ومردم آمریکا به مجاهدین درصورت خروج ازلیست فوق الذکرمی باشد.
3- تنها دلیل مرتبط باسوال نه ازسوی آقای نفیسی بلکه مجری برنامه ازآقای کریم قصیم بعمل آمد وآن اشاره به ترورمستشاران امریکایی دراوائل دهه 70 یعنی حدود 40 سال قبل می باشد که ارتکاب آن به منشعبین سازمان ( گروه پیکار) نسبت داده شد لازم به توضیح است که دراین رابطه مجاهدین مدعی اند که خود نیزقربانی همان ترورهابوده اند وبه داستان ترورمجیدشریف واقفی ومرتضی صمدیه لباف بعنوان نمونه اشاره می کنند.
اما جدا ازسوال فوق دکترنفیسی درابتدای برنامه خود ودیگر36 عضو امضاء کننده بیانیه معروف راافرادی غیرسیاسی ولی کارشناسان مطلعی درحوزه های خود معرفی نمود ومجاهدین راافرادی خطاکار، بی تدبیر توصیف کرده که برای جان اعضای خود ارزشی قائل نیستند وبرای نمونه به عملیات فروغ جاویدان اشاره می کند که درآن حدود 1200 تن ازمجاهدین جان باختند وی سپس آن سازمان را فرقه ای سیاسی –نظامی نامید که بدلیل ایدئولوژیک اعتقادی به دموکراسی ندارند وبرای اثبات نظریه خودبه گزارش " موسسه رند" استناد کرد که درآن ادعاگردیده است 70% اعضای محاهدین دراردوگاه اشرف فوق برخلاف میل خود درآن کمپ نگه داشته شده اند.
وی درعین حال سازمان محاهدین خلق ایران راسازمانی بی نظیردرسازماندهی نامید که بسیج طرفداران خود و مقامات آمریکایی درتظاهرات هفته گذشته مقابل وزارت خارجه تنهایک چشمه آن است ولی درکناراین اعتراف کنایتا به حشیشی بنام پرداخت صدههاهزاردلارپول به مقامات فوق تشبث جست که به آن نیزخواهیم پرداخت.
همچنین آقای نفیسی سازمان محاهدین راسازمانی توصیف کرد که ازنظرسیاسی اجتماعی با بیش از4 دهه فعالیت بیشترین پایگاه رادرمردم ایران داشته است ولی اکنون درحدیک فرقه تنزل پیداکرده است فرقه ای که می تواند نظیردیگرفرقه ها خودکشی تمام اعضای خودرابهمراه داشته باشد
دراین رابطه باید گفت:
1- کسانی که خود اقراردارند فعال سیاسی نیستند نباید بی محابا وبدون هرگونه سابقه ای وارد یک میدان جنگ سیاسی بشوند که ازدوجبهه قوی برخورداراست حفظ یاحذف مجاهدین ازلیست سازمانهای تروریستی ووضعیت پایگاه اشرف درعراق که می تواند به زنده ماندن یا نابودی هزاران جوان ایرانی بیانجامد کارزاری نیست که عده ای بی تجربه درکارسیاست هرچند باسابقه استادی درفلسفه وجامعه شناسی یاخبرنگاری وارد آن بشوند وبخواهند باصدوربیانیه ونه نقدوبررسی یاانتشار اخباردریکطرف جبهه جنگ قرارگیرند آنهم چبهه ای که ازبیت خامنه ای وتاریکخانه سازمان امنیت واطلاعات ایران شروع وبه دفترنوری المالکی وارتش عراق ووزارت خارجه آمریکا ختم می شود.
2- اینکه ایشان رهبران سازمان راافرادی خطاکاروبی تدبیراداره می کنند ارتباطی به تایید اطلاق لقب تروریست به یک سازمان مقاومتی یا صدورمحوزقتل عام هزاران مجاهد درعراق ندارد زیرا تقریبا بلااستثتاء رهبران سیاسی کشوراز وابستگان به رژیم شاه گرفته تاخمینی وجبهه ملی ونهضت آزادی وحزب توده، چریکهای فدایی، حزب دموکرات تا اصلاح طلبان حکومتی وغیرحکومتی می توانند درطول حیات سیاسی خود دچارخطا واشتباه شوند بالاخص اینکه سازمان فوق ازسوی خودآقای نفیسی بعنوان پیشرفته ترین سازمان ازنظرسازماندهی ، برخورداری ازوسیع ترین پایگاه اجتماعی و سیاسی وجان سالم بدربردن ازچندین واقعه عظیم تاریخی که هریک برای نابودی کامل یک سازمان مشابه کافی بود توانسته است به تنهایی درمقابل چندین رژیم قدر وقلدرازشاه گرفته تاخمینی ونوری المالکی وآمریکا استواربایستد ونه تنها نظیردیگران متکی به پولهای آنان نشود بلکه متهم به پرداخت پول به سران این کشورهاهم بشود!!
3- دربخشی دیگرنفیسی رهبران محاهدین رابه عدم ارزش قائل شدن برای جان اعضای خودمتهم کرده است وبرای اثبات نظرخودبه عملیات فروغ جاویدان استناد کرده است که درآن حدود 1200 تن ازمجاهدین جان خودراازدست دادند
دراین خصوص باید گفت
اولا فارغ ازماهیت عملیات فوق وبنابراسنادمنتشره ازسوی رژیم ایران بیشترین تلفات مجاهدین ازطریق حملات هوایی تحت فرماندهی هاشمی رفسنجانی وسپهبدعلی صیادشیرازیوباتهدید خلبانان به محاکمه آنهادردادگاه انقلاب درصورت سرپیچی ازدستورات آنها بوده است ونه نیروهای زمینی یامردمی
ثانیا: نیروی رژیم هم متحمل تلفاتی بیش از1000 تن گردیده اند که درمقایسه باجنگهای مشابه نشان ازبرتری مجاهدین در رزم باتوجه به عدم برخورداری ازپشتیبانی هوایی یازمینی (توپخانه) عراق بدلیل ماهیت آزادیبخش عملیات داشته است.
ثالثا: فردی یاافرادی که رهبران سازمان رابه بی مبالاتی نسبت به سرنوشت تعدادی ازچریکهای ارتش آزادیبخش ملی ایران می کند چگونه امضای خودراپای بیانیه ای می گذارد که باجان 3500 مجاهد درعراق وازجمله 50 شهید دوعملیات ارتش عراق برعلیه ساکنین بی دفاع وفاقدسلاح اشرف بازی می کند؟!
رابعا: قاعدتا مخالفین یک سازمان که درچنین بزنگاه تاریخی وباامضای چنین بیانیه ننگینی جوانان هموطن خودرابه کام مرگ توسط دژخیمان نوری المالکی وخامنه ای می فرستند باید ازنابودی اعضای این سازمان خوشحال باشد ونه اینکه کاسه داغترازآش بشود وبنابه مقتضیات چون دایه ای مهربانترازمادربرای تلفات آنها اشک تمساح بریزند.
4- استناد به گزارش سابق موسسه رند برای اثبات نظریه مخالفت 70% اعضای سازمان با رهبران خود که ازمدعیات سازمان نایاک می باشد بالاخص پس از8 سال ازخلع سلاح مجاهدین ودوبارحمله به پایگاه اشرف توسط نیروی زمینی عراق آنچنان احمقانه است که مرغ پخته دردیگ رابه خنده وامی دارد وتوضیحات زیرشاید برای روشن شدن افکاربدنباشد
اولا: سازمانی که رهبریت وسرفرماندهی یا Head Quarter آن درفرانسه بوده ودهها سربازآمریکایی وعراقی بااستقرار دردرون آن پایگاه غیرمسلح حفاظت ازآن ومدیریت همه چیزبرعهده دارند چگونه می تواند چنین سازماندهی راترتیب بدهد که 30% افراد بر70% بقیه حکومت کرده وتازه باارتش وحشی وتابن دندان مسلح عراق هم سه روزبجنگد؟! واقعا اگرایرانی ها به چنین انظباطی رسیده اند که درتاریخ چندهزارساله ایران بی نظیراست باید به آن آفرین گفت وبه آینده امیدواربود زیراهمگان می دانند که مشکل عمده وتاریخی ایرانیان دردوره معاصرنظم پذیری ومدیریت جمعی است
ثانیا: موسسه رند نظیردههااندیشکده مستقردرشهرهای اصلی آمریکا درتهیه گزارشات تحلیلی اقدام به برداشتهای شخصی خود می نماید ومعمولا نیزاین موسسات بدلیل فقدان کادرمجرب ایرانی بسراغ یک یادوایرانی –آمریکایی آشنا به زبان فارسی رفته وبااطلاق عنوان کارشناس اقدام به تهیه مطالبی سفارشی وباامکانات محدود خودمی نمایند مثلا اگربه گزارش همین موسسه درخصوص توان اتمی ایران که به سفارش معاونت استراتژیک نیروی هوایی آمریکا تهیه شده است مراجعه کنید متوجه می شوید که این گزارش کارشناسی علیرغم اینکه برنامه اتمی ایران طی 8 سال گذشته زیرذره بین آمریکا بوده است تاچه حدبی محتوا وخالی ازحقیقت است بطوریکه می توان گفت فاقد حداقل ارزش واعتباربرای یک سازمان نظامی می باشد.
ثالثا: برخی ازامضاء کنندگان بیانیه فوق که ازکارشناسان مورد رجوع نهادهای سیاسی وامنیتی آمریکامی باشند بخوبی بااین مساله واقفند که این اندیشکده ها براساس ماموریتهای واگذارشده ازسوی بنیانگذاران آنها موظف به ارائه خدمات خود درچارجوبهای مشخصی می باشند وبهمان دلیل نیزعملا به سه بخش طرفدارحزب دموکرات، طرفدارحزب جمهوریخواه یا بامخلوطی ازگرایشات دوحزب درسیاستهای مختلف داخلی وخارجی تقسیم می شوند بالاخص حاکمیت هرحزب یاگروه بردولت آمریکا وبخش های اصلی آن که معمولا کارفرمای موسسات فوق می باشند نقش مهمی درواگذاری قراردادبه آنها دارد بعنوان مثال درزمانی که محافظه کاران آمریکا قصدحمله به عراق رامی گرفتند بیش ازهمه این موسسات طرفدارآنهابودند که موادلازم رابرای آنها جهت تاثیربرافکارعمومی آمریکا فراهم می آوردند ویادرزمانیکه دولت کلینتون برسرکاربود وسودای مصالحه ومماشات بادولت ایران رابرسرمی پروراند این اندیشکده های بابافت بیشتردموکرات بودند که طرحهای پشتیبانی ازمذاکرات راارائه می دادند ودربرخی موارد نیزکه هم دموکراتها وهم محافظه کاران برسریک موضوع نظیرتحریمها به توافق می رسند این گروهها وتیم های بای پارتیزان یامشترک بودندکه به کمک آنهامی شتابند پس موافقت یا مخالفت یا ارائه گزارشی که به مذاق یک جناح یادوجناح خوش بیاید دلیلی برصحت آن گزارش نیست کمااینکه بخش عمده این گزارشات وطرحها نظیرهمان گزارش موسسه " رند" نیزپس ازاخذ وجه قرارداد ازدولت توسط موسسه به زباله دان تاریخ وآرشیودولت وموسسه فوق سپرده می شود.
5- یکی ازبحثهای متفرعنانه پرداخت حق الزحمه به برخی ازمقامات آمریکایی طرفدارمجاهدین است که معمولا با بزرگنمایی چندبرابری به رخ آنهاکشیده می شود که دراین خصوص باید گفت:
اولا: درعمده لابی ها وسخنرانی وحتی آنهاییکه با عناوینی چون " حمایت ازمحیط زیست" یا " حقوق بشر" صورت می گیرد سخنرانان مدعو اقدام به دریافت حق الزحمه می نمایند ازجمله همین فعالین مدعوی ایرانی درصدای آمریکا ودیگررسانه ها ومراسم
ثانیا: بنابرسوابق امر تاکنون آنچه که درفرهنگ ایرانی عرف بوده است گرفتن پول ازکشورخارجی مذموم بوده است وبنابراسناد موجود درآمریکا سازمان مجاهدین خلق برخلاف مخالفان خود وازجمله همین 37 نفرتنهاسازمان وگروه سیاسی ایرانی بوده است که ازنهادهای آمریکایی نه تنها پول درخواست نکرده ونگرفته است بلکه متهم است به آمریکایی هاپول هم داده است یعنی همان منش دکترمحمدمصدق ودادن قالیچه ایرانی به قاضی بلژیکی دادگاه لاهه
ثالثا: اتهام پرداخت پول به مقامات اصلی دولت آمریکا (ریاست سازمان سیا، اداره فدرال ودادستان کل وفرماندهان بلندپایه وسناتورها ونمایندگان مجلس و...)وتلاش جهت القاء پرداخت رشوه باتوجه به قوانین سفت وسخت آمریکا اتهامی نیست که براحتی مقامات مذکوریا دیوان قضایی آمریکا ازکنارآن بگذرد وظاهرااتهام زنندگان با ذهنیت ایرانی خود ازیکسو و استفاده ازاصل آزادی بیان درآمریکا ازسوی دیگردرصدد سوء استفاده ازاین امربرای بی اعتبارکردن شهادت این مقامات می باشند ولی تاریخ نشان داده است که دریک بزنگاه به تمام این اتهامات رسیدگی خواهدشد بالاخص اینکه عمده اتهام زنندگان خود ازحقوق بگیران نهادهای آمریکایی وحتی دریافت پول ازسازمان سیا می باشند که مذموم ترین کاردرنزد ایرانیان است.
6- ازآنجاییکه هردوطرف یعنی دکترقصیم بعنوان موافق ودکترنفیسی بعنوان مخالف برسابقه مبارزاتی، بی نظیربودن سازمان وجان سختی آن طی چهاردهه واختصاص بزرگترین پایگاه سیاسی واجتماعی سازمان درجامعه ایران اذعان واعتراف داشته وتنها اختلاف آنها برسراین است که نفیسی بعنوان نماینده یک تفکرمعتقد است که این پایگاه اکنون ازبین رفته است وقصیم مدعی است نه تنهااین پایگاه برقراراست بلکه مجاهدین تنها آلترناتیو رژیم فعلی ایران می باشند لذا چنین بنظرمی رسد که باید سازوکاری مناسب برای این اندازه گیری فراهم آید والبته تجمعات بیشماری که طی سه دهه گذشته درخارج ازکشورصورت گرفته است نشان داده است که نه طرفداران رژیم پادشاهی، نه طرفداران رژیم اسلامی ونه هیچ گروه وجبهه سیاسی توان به میدان آوردن هواداران خود رابه میدان نظیرسازمان مجاهدین خلق ایران نداشته است ودرداخل کشورنیزبدلیل سرکوب واختناق مطلق واینکه هواداری ازمجاهدین محازات مرگ رابه همراه دارد فعلا محلی ازاعراب ندارد وتنهامی توان به فیلمهای اوائل دهه 60 استناد کرد که آنهم موید نظرات سازمان است تا مخالفان آن.
Comments
Post a Comment