ناگفته های انفجاردفترنخست وزیری


امروز8 شهریورروزی است که رجایی وباهنربعنوان دومین رییس جمهوری وسومین نخست وزیرپس انقلاب درحادثه انفجاردفتر نخست وزیری کشته شده وپس ازانفجاردفترمرکزی حزب جمهوری اسلامی این دومین پیام رابه بنیانگذاران ترور رهبران کشوریا حامیان نواب سفوی وفدائیان اسلام دادند که این میدانی نیست که همیشه دردست رقیب باشد وبه قول معروف آسیاب به نوبت واینکه کسی که بادمی کارد توفان درومی کند

درخصوص انفجارنخست وزیری درشهریور1360 مطالب راست ودروغ زیادی نوشته است اما بعنوان یک شاهد زنده برای اولین بار می خواهم مشاهدات واطلاعات خودرادرخصوص این حادثه برای مخاطبین خود بیان نمایم

این مطالب ازآنجا دارای اهمیت است که جناح حاکم بانادیده گرفتن نقش رهبران خود (ظاهرامصطفی میرسلیم) درتایید محمدرضاکلاهی عامل نفوذی مجاهدین درانفجارحزب جمهوری ویا انفجاردادستانی کل کشورتنهابه حادثه نخست وزیری بعنوان یک ابزاربرای سرکوب مخالفین سیاسی خود یعنی تمرکزبرشخص بهزاد نبوی وجناح چپ سازمان محاهدین انقلاب می نگرد وحسب مقتضایات زمانی یا مقاومت آنها پای افراددیگری رابه میان می کشد درحالیکه اگرقراربررسیدگی است

اولا باید به هرسه حادثه بایک دید قضایی وامنیتی نگریسته شود

ثانیا علت بازگشایی برخی پرونده آنهم باگذشت سی سال ازحادثه معلوم گردد

ثالثا: درپرونده نخست وزیری نیزباید متهمین برحسب نسبت شان با اهمیت نقش آنها درموارد مبهم نظیرفردتایید کننده صلاحیت مسعودکشمیری عامل انفجار(علی اکبرتهرانی یامهدی امینی) یا آنچه که گفته می شود بیشترین ارتباط باوی یعنی حسن کامران نماینده فعلی اصفهان درمجلس تانشستن کشمیری برصندلی رییس دفتر اطلاعات وتحقیقات نخست وزیری ودبیرشورای امنیت (خسروقنبری تهرانی) درنزدیکی به رجایی وباهنردرروزحادثه وگذاشتن کیف حاوی بمب درزیرمیزباید باشد نه اینکه افراد رابراساس شدت وحدت مخالفت سیاسی شان باخامنه ای وجناح حاکم ردیف بندی کرده بعنوان متهم ردیف اول تا چندم دسته بندی نمایند.

ساعت حادثه دقیقا یادم نیست ولی شاید بین 4-3 بعدازظهربود که صدای انفجارمهیبی ساختمان پنج طبقه نخست وزیری را تکان داد درآن روزها بدلیل درگیری شدید مجاهدین خلق با نیروهای امنیتی ومقامات که دستوربرخورد با این گروه و هواداران آنها رادرخیابانها وخانه های تیمی داده بودند این امرچندان غریب به نظرنمی رسید لذا اولین چیزی که به ذهنم آمد زدن نخست وزیری با آر پی جی هفت بود وبا نگاهی به بیرون ازپنجره اتاقم که درطبقه پنجم مستقربود متوجه حضورچند افسربلندپایه نظامی درچمن های پشت ساختمان شدم که در حال گیج خوردن ووررفتن با سروصورت سوخته خودبودند. با دیدن آن افسران که بعدامعلوم شد سرهنگ کتیبه (رییس رکن 2 ستاد مشترک ارتش وازانجمن حجتیه ای سرسخت)، سرهنگ دستجردی رییس شهربانی، سرهنگ وصالی وشرفخواه ازدیگرارگانها بوده اند بی اختیاربه یاد جلسه شورای امنیت درطبقه اول افتاده وباخودگفتم احتمالا گلوله آرپی جی به اتاق مذکورخورده است..


برای کمک به آسیب دیدگان احتمالی بدون توجه به دستورالعمل ایمنی درخصوص عدم استفاده ازآسانسوربه سمت دستگاهی که درسمت راست اتاقم یابال شمالی ساختمان قرارداشت دویدم ولی بالحظه ای تاخیردرب آن بسته وبه سمت پایین حرکت کرده بود ناچارابه سمت آسانسوری که دربال سمت چپ یاجنوبی قرارداشت رفته وعازم محل حادثه شدم یعنی جایی که توسط بمب کارگذاشته شده توسط مسعود کشمیری منفجرشده بود درهمان حال همه بدنبال راهی برای ورود به سالن فوق بودند وافرادی نظیرخسروتهرانی، بهزادنبوی و.. به اینطرف وآنطرف می دویدند ودستوراتی صادرمی کردند درحالیکه همچنان دودسیاهرنگی سالن واطراف رافراگرفته بود نهایتا حاجی چهپوراززندانیان سیاسی قبل ازانقلاب ومسئول بخش موتورپول نخست وزیری که گویا مدیریت شرکت واحد رانیزهمزمان داشت توانست بااستفاده ازیک نردبان ازطریق یکی ازپنجره ها واردشود وخبرکشته شدن رجایی وباهنررابه سایرین داد

درخصوص مسعود کشمیری می توانم بگویم فردی کاملا موجه به نظرمی رسید وازنظرظاهری فردی بود که کاملا مورد اقبال روحانیون وسردمداران رژیم بود یعنی انسانی موقرکه بیشترین مواقع باکت وشلواری سبزتیره دیده می شد دارای ریشی اصلاح شده وپوستی سفید رنگ بود که دربیشتراوقات بعنوان پیشنمازجماعت که درطبقه همکف یا پارکینگ نخست وزیری برگزارمی شد حاضر می شد درمجموع صورتی نورانی داشت که براحتی وی رافردی مقید به اصول شرعی نشان می داد وخود من بارها پشت سروی نماز اقامه می کردم.

اما درادامه بحث درآن گیرودارکه همگی به فکراتاق شورای امنیت بودند من بیاد آسانسوری بودم که قبل ازمن دربال شمالی ساختمان دقیقا راهی محل انفجارشده بود لذا با سروصدای زیادی توانستم عده ای رابرای نجات احتمالی فرد یا افرادی که در آسانسورفوق بدام افتاده بودند همراه کنم بهرترتیب بود ودرحالیکه هنوزدود منطقه رافراگرفته بود سعی کردیم درب چاهک آسانسوررابازکنیم که نشد ومن بلافاصله برای آوردن یک کپسول اکسیژن عازم انستیتوپاستورشدم که درفاصله یکصدمتری اداره نخست وزیریدرخیابان پاستور قرار داشت ولی پس ازبازگشت وتلاش جهت فرستادن اکسیژن توفیقی حاصل نمی کردیم دوناچارباید به انتظارآتش نشانی می ایستادیم تابا وسائل مجهزتراقدامات لازم رابعمل آورند.

درهمان ساعات آخرروزحادثه وپس ازبازگشت به منزل متوجه شدم که تنها مسافرآن آسانسورعبدالحسین دفتریان مدیرکل اداری مالی نخست وزیری بوده که بدلیل خفگی ناشی ازدود درگذشته بود. البته بمب فوق که ظاهرا ازنوع آتش زا باقدرت تخریبی محدود یعنی حدود 2 پوند تی ان تی ومقداری منیزیم درکیف دستی کشمیری جاسازی شده بود آنقدرنمی توانست تخریب به باربیاورد ولی پارکتهای کف سالن وبرخی مواد ایزولاسیون صدا وحرارت اتاق خود مزید برای علت شده بودند.

درساعات نزدیک به غروب آفتاب بود که متوجه شدم باید همسرم راباتوجه به پخش شدن خبرانفجاردردفترنخست وزیری ازنگرانی خارج کنم زیرا این امکان وجود داشت که وی باتوجه به گستره انفجاردفترحزب جمهوری چنین بپندارد که افراد بیشماری درانفجارجدید کشته شده اند متاسفانه تلفن منزل پدرزنم نیزجواب نمی داد لذا به سمت درب شرقی که خیابان پاستور رابه خیابان پهلوی می رساند حرکت کردم وبه یکباره همسرخودرادیدم که درپشت میله های گیت بزرگ درصدد کسب خبر ازمن می باشد وی بادیدنم نفسی براحتی کشید ومن مجبورشدم داستان انفجاروکشته شدن رجایی وباهنررابرای وی تعریف کنم.

امادرخصوص آن حادثه نیزروند اموربه همان شکلی پیش رفت که به برخورد باسازمان مجاهدین خلق پیش رفت با این تفاوت که اینبارافراطیونی چون اسدالله لاجوردی درراس جمعیت موتلفه اسلامی وسران جناح راست حزب جمهوری انفجارنخست وزیری را فرصتی استثنایی قلمداد کرده بودند که به بهانه آن علاوه برمجاهدین خلق جناح چپ مجاهدین انقلاب اسلامی را که مخالف سیاسی خود می دانستند ازبین ببرند وتنها مشکل آنها نیزدراین راه حمایت شخص محمدعلی رجایی ازاین افراد بود که وی نیزدرحادثه مذکورازبین رفته بود.


بااین ترتیبات باتوجه به تسلط افرادفوق برقوه قضاییه درحالیکه چند سالی ازحادثه فوق می گذشت درآستانه دومین دور انتخابات ریاست جمهوری خامنه ای برای تضعیف جناح باصطلاح چپ شروع به دستگیری کسانی کردند که به زعم آنها دراطراف رجایی بوده وزمینه تقویت جناح مخالف خودرافراهم آورده بودند. این گروه باپیراهن عثمان کردن انفجارنخست وزیری درصدد انتقام گیریهای شخصی خود وناشی ازاختلافات سیاسی –عقیدتی خود بااعضای گروهی بودند درکه اکنون دراطراف مهندس موسوی جمع شده بودند درحالیکه موسوی خود ازحزب جمهوری اسلامی درجای رجایی نشسته بود.


افراطیون درابتداء ازمهندس موسوی می خواهند که بهزادنبوی را ازمسئولیتهایی که به امورسیاسی یااقتصادی کلان (نظیربسیج اقتصادی) مربوط می شود کنارگذاشته وتاسیس وزارت جدید صنایع سنگین که میراث دارصنایعی ورشکسته بود زمینه این انتقال رابرای نبوی ازمسئولیت معاون اجرایی نخست وزیربه وزیرصنایع سنگین فراهم آورد


درمرحله بعدی که پرونده سازیها تکمیل شد همزمان بادوردوم ریاست جمهوری خامنه ای دستگیریهاآغازمی گردد درست شبیه فیلم شب روی شیلی وبه بهانه هایی که گقته شد افرادی نظیرخسروقنبری تهرانی، محمد کاظم پیرورضوی(معروف به محمدرضوی)، جبیب دادشی، مصطفی قنادها، حسن کامران، محسن سازگارا، سیف الله (مهدی) امینی، تقی محمدی، نادرقوچکانلوهریک به دلایلی بازداشت گردیدند والبته واضع بود که هدف نهایی دستگیری بهزادنبوی وسعیدحجاریان بدلیل نقش سیاسی آنها درقبال جناح راست بود این حرکت سیاسی بامرگ تقی محمدی کاردارایران درافغانستان ویکی ازمتهمین که گفته می شود ناشی ازشکنجه های روحی فراوان توسط همدستان لاجوردی ازجمله رحمانی بوده به محاق می رود (روایت دیگراینکه ظاهرا تقی محمدی ازبچه های فقیرجنوب شهروبشدت عاشق رجایی بوده است که خودنیزتحمل اتهام فوق رانداشته وباکمربند که ازاقلام ممنوعه همراه متهمین است اقدام به خودکشی می کند) نهایتا حادثه فوق منجربه پیگیری موضوع مرگ فوق واحضاربهزاد نبوی توسط موسوی خویینی ها دادستان وقت کل کشورشده وبا دستورمستقیم آیت الله خمینی مبنی برختم ماجرا، پرونده فوق به آرشیودستگاههای قضایی وامنیتی سپرده می شود.


بنظرمی رسد عدم رسیدگی به پرونده انفجارحزب جمهوری اسلامی ودادستانی کل کشورکه به مرگ بهشتی و72 تن از سران آن حزب وآیت الله قدوسی انجامید وبالعکس پیگیری وهدایت جهت دارپرونده انفجارنخست وزیری به سمت اتهام زنی ومحکومیت بهزاد نبوی که ازمخالفان سرسخت خامنه ای وجناح راست می باشد باتوجه به عدم ارتباط وحضوروی در جلسات شورای امنیت یکی ازدلایل صدورحکم قاطع رهبرجمهوری اسلامی دراین خصوص بوده است.


نکته فراموش شده اینکه مهدی یا سیف الله امینی که ظاهراازمعرفین مسعودکشمیری بوده است بدلیل اینکه قبل ازانقلاب ازطریق مرز ایرانشهربه پاکستان تردد وسلاح تهیه می کرده است وباخامنه ای دردوران تبعید چندماهه اش به ایرانشهر حشرونشرداشته است کمتر تحت فشارقرارگرفته است وی که طی وزارت بهزادنبوی درصنایع سنگین مسئولیت ریاست و مدیرعامل ماشین سازی اراک وشرکت های تابعه راداشت درهنگام بازدید هاشمی ازآن مجموعه بااصرارهاشمی مواجه می شود که علیرغم عدم پیش بینی دربرنامه وتشریفات حفاظتی میخواهد ازراکتورساخته شده برای انرژی اتمی درصنایع آذرآب بازدید نماید ومهدی امینی بوی می گوید که درسابقه اش اتهام تروریک ریاست جمهورونخست وزیراست ووی نمی تواند دوباره درصورت وقوع تروری برعلیه هاشمی مسئولیت آنرابه عهده بگیرد که این مزاح وی به کام هاشمی خوش آمده ودستوربازدید ازراکتوررابدون رعایت تشریفات حفاظتی صادرمی کند.


Comments