" فرهنگ سياسی ايران درحال پوست انداختن است.تنها توصيهی من به اعضای فعال بريگاد ستون پنجم اين است که نگاهی به سرنوشت کنعان مکیه (مشهوربه سمیرالخليل) بيندازند که به همان اندازه، اگرنگويیم بيشتر، اصراربه تشویق آمریکا به حمله به عراق برای آزادسازی آن کشورداشت. پنج سال بعد، درسال ۲۰۰۷، وطن اوویرانه بود وصدها هزارنفرازهموطنان عراقیاش نابود شده بودند"
وادامه می دهد:
" اين ماجرا، اين تصوررا که قدرت نظامی آمريکا میتواند به اهداف ومقاصدی بشردوستانه برسد، به کلی مخدوش کرده است. وباعث شده است که مکيه وکسان ديگری چون اوکه توجيهگرحمله بودند خيره سروسادهلوح به نظربرسند.» البته عدهای ديگرممکن است اوصافی دقيقتراز «خیرهسروسادهلوح» را به کار ببرند. برای نسخهی ايرانی کنعان مکيه، من سخاوتمندانه، درحال حاضر، عنوان «ستون پنجمیهای پسامدرن» را به کار بردهام."
ومن نیزمی گویم :
اولا: معلوم نیست ازکدام عراق صحبت می کنید عراق آزادی که آمریکا باسرنگونی صدام حسین برای مردم ان کشوربه ارمغان آورد یاعراقی که تروریستهای القاعده ورژیم جمهوری اسلامی تحت عنوان جنگهای مذهبی وعقیدتی شیعه وسنی برمردم تحمیل کردند
ثانیا: درهمین عراق بقول خودتان نشسته برموج خون وتحت اشغال انتخاباتی برگزارمی شود که باوجود شایعه تقلب عوامل ایران حتی یک نفرهم کشته نمی شود وآزادی مطبوعات واحزاب تاحدآزادی حزب کمونیست درکربلا ونجف آن خودبیانگرارزش های انسانی بجای مانده ازحضوربقول شما اشغالگران است که امیدوارم باخروج نیروهای ناتووآمریکا ازآن کشورتعطیل نگردد امری که آرزوی یکصدساله ایرانیان است
ثالثا همین عراق سیاه نمایی شده اکنون باپشت سرگذاشتن ایران به دومین کشورصادرکننده نقت وامضای قرارداد توسعه میادین خود با شرکت هلندی – انگلیسی شل به ارزش 17 میلیارددلاردست یازدیده است درحالیکه درایران حتی تولید وفروش نفت هم به نظامیان پاسدارواگذارشده است ومنابع گازونفت ایران بنفع کشورهای قطر، امارات، عربستان وحتی عراق درحال خالی شدن است
رابعا: درافعانستان نیزکم وبیش شرایطی مشابه حاکم است وضمن برخورداری مردم آن کشورازآزادی احزاب ومطبوعات اکنون چندین میلیون دختربچه ازپستوخانه های طالبانی به کلاس های درس بازگشته اندواین درحالی است که نزدیک به 7 میلیون نوجوان ایرانی درسال گذشته ترک تحصیل کرده وبعنوان کودکان کارمسئول تامین بخشی ازدرآمدهای خانواده شده اند خلبانان زن افغانستان درحال آموزش بوده ودربرخی ازمنصب دولتی ازجمله استانداری (نمونه بامیان) وقضاوت (نمونه هرات) زنان عهده دارمسئولیت شده اند
مشکل شما آقای دباشی اینست که ازژاپن فقط 200 هزارکشته ودوبمبی رامی بینید که برای خاتمه دادن به فاشیزم حاکم برآن کشور برسرهیروشیما وناکازاکی انداخته شد ولی نه ازبین رفتن جان میلیون ها انسان بیگناه درجریان همان جنگ دوم برای شما اهمیت دارد ونه منع بکارگیری سلاح اتمی درجنگها طی 65 سال گذشته وژاپنی که اکنون یکی ازپیشرفته ترین کشورهای جان است ومایه امید ملت خود وحتی دشمنان سابقش
رابعا شما که ازپشیمانی سمیرالخلیل درباره شرایطی که نه آمریکاومردم عراق بلکه صدام حسین وبازماندگان بعثی وی ونیزگروههای افراطی شیعی وسلفی عامل آن بوده اند نام می برید چرا ازکسانی نمی گویید که با ردحمایت آمریکا وجامعه جهانی برای حمایت ازجنبش مردم ایران درسال 2009 امروزباحسرت به پیروزی اعراب درمقابل رژیم های خودکامه نگریسته ، زانوی غم دربغل گرفته اند وبامحکوم کردن عدم حمایت آمریکا وغرب ازجنبش ایرانیان اشک پشیمانی می ریزند.
آقای دباشی به مردم سوریه بنگرید که بااهدای هزاران شهید بیصیرانه به امید تکراربه قول شماسناریوی لیبی درکشورشان نشسته اند وبرای دخالت نیروهای ناتو، برقراری ممنوعیت پروازی برفرازکشورشان و ایجاد نوارحائل باتصرف بخشی ازخاک کشورشان توسط ترکیه ومتحدین آن بعنوان منطقه امن برای پناهندگان روزشماری می کنند آیا خواسته های جمعیت 20 میلیونی سوریه درمدینه فاضله وافکارشما جایگاهی دارد یا باید باهمان روش دموکراتیک شما شاهد قتل عام ونقض حق حاکمیت خود برسرنوشتشان توسط اعضای یک خانواده روانی باشند که دهه هاست آنهارابه گروگان گرفته است.
حمید دباشی دربخشی دیگرظاهرا ازتندرویها ی خود ودادن نسبتهای ناروای نظیر" ستون پنجم به وطن پرستان واقعی ایران ا:ظهارپشیمانی وتوبه کرده می گوید:
" با تمام اين اوصاف، منصفانه ودقیق نيست که همهی کسانی راکه پای «مداخلهی بشردوستانه» را امضاء میکنند، جنگطلبانی سنگدل بناميم که هيچ دلشان برای وطنشان نمیتپد. بيش ازسه دهه ارعاب وحکومت دينی جنايتآميزبدون کمترين شرافت انسانی باعث شده است که بسياری ازايرانیها به راههايی ازسراستيصال بيندیشند. هزاران ايرانی سنگدلانه درسياهچالهای جمهوری اسلامی به قتل رسيدهاند، صدها هزارنفردرجنگی طولانی وبیثمرازميان رفتهاند، ميلیونها نفرناگزيربه ترک وطنشان وبه جان خریدن ذلت تبعيد شدهاند وکل يک ملت به استخفاف تسليم دربرابراستبدادی خبیث، پوسيده وفروترازشأن انسانی کشانده شده است."
وبا توصیف رژیم اسلامی به طاعونی که چون بختک برسرکشورومردم آن نازل شده است ادامه می دهد:
" اما دقیقاً به همین دليل است که شتابيدن به سوی گزينهای نظامی تحت عنوان «مداخلهی بشردوستانه»، که ایرانيان درتبعيد مطلقاًهيچ کنترلی روی آن ندارند، پاسخ مسأله نيست چون، ازهرجهتی که تصور کنيد، پيامدهايی مصيبتباردارد. ليبی ليبی است وايران، ایران، اين دوکشورتا امروزبرای آزادیشان کوشش کردهاند وخواهند کرد آن هم برمبناهایی که هم میان هر دومشترک است وهم برآمده ازتاريخهای متفاوت خودشان است. هیچ کشوری الگويی برای کشوری ديگرنيست."
با ملاحظه دوپاراگراف بالابنظرمی رسد قبل ازازاینکه مابدنبال وادارکردن حمیددباشی وهمفکرانش برای بازگشت ازراه به خطا رفته آنهاباشیم خودوی پیش قدم شده است وبانفی تمام استدلال ها وروده درازیها درمقاله مطول خود که مبتنی برزدن اتهام ناجوانمردانه "دفاع ازمداخله بشر دوستانه " به رقبای سیاسی خود، سپس دادن القابی چون "بریگادستون پنجم"، "جاسوس" ، خائن به کشورومردم" و....به آنها، شبیه سازی احمقانه ایران بالیبی و ....بوده است خود به بی اعتباری نوشته اش اعتراف می کند
به این دوست ناعزیزمی گوییم خودگویی وخود خندی به به چه هنرمندی خوب ماهم می خواستیم طی جوابیه نسبتا طولانی خود به مقاله طولانی ترشما همین رابه شما حالی کنیم که :
اولا: ایران، ایران است ونه مثل لیبی است ونه هیچ کشوردیگری چون عراق وافغانستان ومصروتونس ویمن وسوریه ایران کشوری است که انقلاب 57 رادرپشت سرخوددارد وحضور5 میلیونی مردم رادرتظاهرات 25 خرداد 88 درخیابانهای تهران، تنها مشکل ایران حضوریک ارتش کامل یعنی صدهزارنیروی نظامی وانتظامی وسرکوبگربامحوریت سپاه پاسداران درپایتخت آن است که بی محابا به جنایت وکشتاردست می زنند.
ثانیا: رژیم با تلاش جهت ساخت بمب اتمی بدنبال ایجاد نوعی تضمین برای امنیت خود واطمینان ازعدم مداخله نیروهای بین المللی وباهدف یاری رسانده به 78 میلیون ایرانی است که توسط یک هزارفامیل جدید واراذل واوباش مزدورآنهابه گروگان گرفته شده اند درهمان حال بااستفاده ازسازمانهای تروریستی باانگیزه دینی درصدد گسترش حوزه نفوذ خود درمنطقه وایجاد یک سپردفاعی برای خود درخارج ازمرزهای سرزمینی می باشد.
لذا چنانچه نیروهای امنیتی وسرکوبگروی بهرترتیب توسط مردم ایران وازجمله باحمایت نیروهای سازمان ملل یاجامعه بین المللی خنثی شوند شاهد فروریختن سیاه ترین حکومت دوران معاصرخواهیم بود.(توجه کنید که ایران برخلاف سایر دیگر کشورهای جهان ومنطقه دارای یک ارتش کامل وباقیمانده ازدوران رژیم شاه است که درهیچ درگیری داخلی برعلیه مردم خود وارد نشده وبرای اقدام علیه رقیب خودیعنی سپاه پاسداران بعنوان ارتش آزادیبخش یک نیروی بالقوه به شمارمی رود و بهمین دلیل نیزرژیم نیزمجدانه درحال کشاندن فرماندهان وافسران رده بالای ارتش به حوزه سیاسی واستفاده ازآنان در چارچوب برنامه های سرکوبگرانه خویش است.
Comments
Post a Comment