روشنفکران وابسته ونقش آنهادرتحکیم رژیم ملاهابرایران- بخش ششم وپایانی

ازحمیددباشی، اکبرگنجی ودیگرهمفکرانشان که درساحل امن آمریکا ماواگزیده وخودرا" روشنفکر قلمروعمومی" می خوانند این انتظارمی رود که برای تنویرافکارعمومی درحد افرادی نظیرصادق زیباکلام که دروابستگی وی به حاکمیت ورژیم کودتایی تردیدی وجود ندارد انصاف قلمی وقدمی داشته باشند. زیباکلام نیزدرچارجوب راهبرهای رژیم با اعلام مخالفت خود بادخالت نظامی درایران وپیش بینی شکست آن درنوشته اخیرخود به چندحقیقت مسلم درخصوص شکل گیری "تئوری توطئه" و"عدم درک نظام بین المللی" توسط نحبگان (روشنفکران موافق ومخالف رژیم) ، دموکراسی های ناشی ازتضعیف دولتهای مرکزی وبه نفع مردم درتاریخ معاصرونیزاحتمال حمله به ایران اشاره کرده می گوید:

"علوم انسانی درایران به گونه ای نیست که بتوانند تحولات بین المللی رابفهمندوتحلیل کنند، حتی ایرانیان نخبه تحلیل هایشان ازنظام بین المللی درتئوری توطئه خلاصه شده است. تا زمانی که توسعه فرهنگی ونه لزوما سیاسی به وجود نیاید سرعت پیشرفت ما بسیارکند خواهد بود."

ودرخصوص دستیابی ملتهای منطقه به دموکراسی پس ازتضعیف حکومتهای مرکزی می گوید"

" اشغال خاک ایران درشهریور۱۳۲۰که سقوط نظام خفقان آوروپلیسی رضاخان را درپی داشت ، باعث شد که ایرانیان بعد ازمشروطه طعم دموکراسی را بچشند، احزاب آمدند، جبهه ملی شکل گرفت، چپ ها به وجود آمدند، روحانیان وارد عرصه سیاسی شدند وهمه اینها را می توان گفت دستاورد اشغال ایران بود. یا می توان گفت اشغال عراق باعث ایجاد دموکراسی شده که درتاریخ این کشوربی سابقه بوده است. درافغانستان هم همین طور، حضورناتو باعث شده که طالبان در کابل نباشند. درست است که افغانستان مشکلات بسیاری دارد اما می توان گفت که چه قدرآمدن غربی ها به سود افغانی ها بوده است. ده سال پیش درنظام طالبان یک دختر به مدرسه نمی رفت اما امروز بیش ازسه میلیون دختردرحال تحصیل هستند واینها بزرگترین دشمن طالبان خواهند بود. درافغانستان ورود نیروهای خارجی درکل به نفع دموکراسی بود درعراق هم به نفع دموکراسی بود و درشهریوربیست وایران هم همین طور"

ودرخصوص داستان حمله نظامی به ایران باتفکیک اسرائیل ازغرب چنین می گوید:

" کسانی که صحبت ازحمله نظامی می کنند منهای اسرائیل ، قصد دارند دیگران را به مرگ بگیرند که به تب راضی شوند هدفشان هم روسیه وچین است تا برای جلو گیری ازحمله به تحریم های شدیدترتن بدهند. من فکرمی کنم درغرب طرفداران حمله نه زیاد باشند ونه جدی . اسرائیل اما ایران هسته ای را یک تهدید بالقوه برای خودش می داند. دلیل هم ساده است و نیاز به بحث پیچیده ای ندارد، ایران رسما وعلنا بارها دراین 32 سال اعلام کرده که حکومت اسرائیل یک نظام جعلی است وباید محو شود.منهای برخی ازشخصیت ها ازجمله هاشمی واصلا ح طلبان درآن هشت سال اصلاحات، مابقی مسوولین و مدیران سیاسی همیشه گفته اند اسرائیل باید نابود شود. حالا اگر ایران سلاح هسته ای داشته باشد ،دوراز ذهن نیست باعمق کینه ای که رهبران ایران ازاسرائیل دارند، اگراین سلاح ها راخودشان راسا به کارنبرند،حتما دراختیار گروههای معاند با اسرائیل قرارمی دهند. هدف اسرائیل تغییررژیم نیست بلکه نابود کردن توان تسلیحاتی ایران است. درغرب بیشترین تاکید برتحریم است واگرشرایط اقتصادی غرب بهتر بشود، هیچ بعید نیست که خرید نفت ازایران راهم تحریم کنند وعملامشتری ایران فقط چین بشود و شاید چین هم به این تحریم بپیوندد. آنچه محتمل است جدی شدن تحریم هاست تا حمله نظامی ."


دباشی سپس درصدد نتیجه گیری ازداستان خودساخته اش برآمده می گوید" اما اگرجنگ پاسخ اين مسأله نيست، پس چه راهی باید جست؟" وسپس خودجواب می دهد:

" پاسخ درجعبه‌ی چوبین عطاری نیست. پاسخ در روحیه‌ی نوپديد آزادی‌خواهی نهفته است که اکنون ازيک کرانه‌ی جهان به کرانه‌ی ديگررسیده است ودیريا زود بازهم به ایران بازخواهد گشت. درقيام‌های اجتماعی وانقلابی، کنش‌گران تجمل وتنعم انتخاب الگو را ندارند تا مثلاً الگوی لیبی را دربرابرالگوی تونس اختيار کنند. منطق جنبش‌های اجتماعی درمتن ريشه‌های تاريخی آن‌ها تنيده شده است. یک نفرکارمند موقوفه‌ی ملی دموکراسی يا مؤسسه‌ی واشنگتن یا موسسه‌ی بوش يا استادی گمنام درکالجی درکاليفرنيا درمقام وموقعیتی نیست که آن الگوی خيزش دموکراتيک را ازآن سوی کره‌ی زمین برای آن‌ها انتخاب واختیارکند. حتی افرادی که بيشترین قرابت را با خیزش‌های اجتماعی دارند ورنج زندان‌های جمهوری اسلامی را کشيده‌اند وحتی کروبی وموسوی که رأی میليون‌ها ايرانی به نام‌شان ثبت شده است نمی‌توانند تصمیم بگيرند وتعيين کنند که خيزش دموکراتيک ایران به چه جهتی بايد برود."

درست شبیه جنابعالی وهمفکران نه چندان خوشنام تان که درنیویورک ونیوجرسی ودیگرگوشه وکنارآمریکا نشسته و بالاتفاق افرادی چون آخوندمحسن کئیورشعارهای مردم مبنی بر"استفلال، آزادی جمهوری ایرانی"، "مرگ براصل ولایت فقیه " و"نه غزه نه لینان حانم فدای ایران" را مصادره به مطلوب وآنهارابرجمعیت 75 میلیونی ایران درصدای آمریکا ، بی بی سی، شبکه الجزیره و....تحمیل می کنید

ثانیا اگرمشتی دورازوطن توان نسخه پیجی برای مملکت رانداشته وکسی به رای ونظرآنهااعتناء نمی کند شماچرا اینقدربرآشفته شده وروشنفکران جامعه را که شاهدی برروند روبه تحمیل جنگی خانمانسوزبرایران وباکارگردانی جنگ طلبانی درداخل وخارج هستند به ایفای نقش ستون پنجم آمریکا وبقول خودتان پسامدرن متهم می کنید؟

دباشی دربخشی دیگرازمقاله خود برخلاف صادق زیباکلام کاسه داغترازآش شده واسرائیل رامفصراصلی درتلاش ایران دردسترسی به سلاح اتمی قلمداد کرده می گوید

" نه جمهوری اسلامی ونه هيچ دولت استبدادی يا حتی دموکراتيک ديگری حق توليد سلاح‌های کشتارجمعی را ندارد که به خاطرشان دنیای شکننده‌ی ما درترس ولرزبه سر می‌برد. اما ترکيب وصحنه‌آرايی فعلی قدرت منطقه‌ای وجهانی ازهيچ اتوریته‌ی اخلاقی‌ای برخوردارنيست که به جمهوری اسلامی بگوید سلاح هسته‌ای نسازد. جمهوری اسلامی نهايتاً به نحوی به توانايی هسته‌ای تسلیحاتی خواهد رسيد ودولت پادگانی وآپارتاید اسرايیلی که خودش روی صدها بمب هسته‌ای نشسته و حتی ازامضای معاهده‌ی عدم تکثيرسلاح‌های هسته‌ای هم امتناع می‌کند، هيچ کاری برای جلوگيری ازآن نمی‌تواندبکند. هر کاری که اسرايیل ومتحدان آمريکايی واروپایی‌اش بکنند، درواقع باعث سرعت بخشيدن به اين امرمحتوم خواهد شد. اگر جمهوری اسلامی را به حال خود رها کنند، به این توانايی نزديکترخواهد شد. اگربه آن حمله کنند ونشانه‌هایی هست که در نبرد فيزيکی وسايبری این اتفاق هم‌اکنون آغازشده است، ايران اين پروژه را بيشترپيش خواهد برد."

ومامی گوییم ازاینکه ازمسلح شدن رژیم باتوجیه احمقانه برخورداری اسرائیل ازآن دفاع کرده اید ممنون هستیم زیراحتی جمهوری اسلامی ووابستگانش چون صادق زیباکلام نیزچنین ادعایی نکرده اند وظاهراشما درتوجیه تجهیزنظام به سلاح اتمی کاسه داعترازآش شده وبرخورداری اسرائیل ازصدهاکلاهک اتمی رادلیل آن ذکرکرده اید اما مابه شماتوصیه می کنیم اگرهم بنای حمایت ازمسلح شدن رژیم رابه بمب اتمی دارید بقول خودتان ازهمان زبان " نیواسپیک" استفاده کرده و نظیرهمان مثال فاحشه خانه های نیویورک که کلوب مردانه اش خواندید می توانستید به مسلح بودن هند وپاکستان درهمین همسایگی ایران استناد کنید و نیازی به مثال اسرائیل نبود که حساسیت همگان رابرانگیزد وشمارانیزتابلو کند

دباشی دربخش پایانی مقاله خودمی گوید:

" اين پارادوکس تنها زمانی حل خواهد شد که رياکاری عظیم اسراييل وآمريکا که انگشت اتهام را به سوی جمهوری اسلامی به خاطر برنامه‌ی هسته‌ای‌اش می‌گيرند، حل شود. جمهوری اسلامی ودولت يهودی اکنون درست مانند دوگاوچران اوباش به هم زُل زده‌اند وسرنوشت يکی بسته به سرنوشت ديگری است. وزير دفاع اسراييل، ايهود باراک، اسراييلی را تصور می‌کند که «ويلایی درجنگل» باشد (مضامين نژادپرستانه‌ی تشبیه محبوب او ديوانه‌کننده است). اما ازمنظربوميانِ آن «جنگل»، هم دولت يهودی وهم جمهوری اسلامی دوپادگانی به نظرمی‌رسند که محکوم به منحل ومضمحل کردن يکديگرند برای هميشه و به سود ايرانی‌ها واسراييلی‌ها، فلسطينی‌ها وعرب‌ها، مسلمان‌ها وکل بشريت."

درواقع می توان گفت شاهکارنوشته حمید دهباشی درپاراگراف آخرآن است ومصداق آن رندی است که می گفت تجزیه ات خوب بود مرده شورترکیبت راببرد اینهمه 6 صفحه تحلیل کرده اید که جنگ بد است ولی بایک پاراگراف آخربه تحلیل خودت شاشیده ای . گفته ای اگرجنگ بین ایران واسرائیل که به مثابه دوگاوچران اوباش هستند دربگیرد هردوی انهااز بین می روند وبرندگان واقعی ایرانی ها، اسرائیلی ها، فلسطینی ها، مسلمانان وکل بشریت است؟! خوب پس مرتیکه بااین استدلال ونتیجه گیری چرادرصدد مخالفت باچنین جنگی هستی برای نجات کل بشریت وازجمله نجات ایرانیان، اعراب، فلسطین واسرائیلی هادست بکارشود وباپوشیدن لباس رزم خودرابه ارتش اسرائیل برای حمله به ایران معرفی کن وسعی کن به قول ناپلئون بناپارت که می گفت "وقتی دشمنت اشتباه می کند درکارش وقفه نیاندازوسعی کن بوی کمک کنی" توهم سعی کن به آنهادرحمله به ایران کمک کنی نه اینکه مانع کارشان بشوی

حمید دباشی درآخرین پاراگراف می گوید:

" چه اين پارادکس حل شود وچه نشود، نه دولت یهودی، نه جمهوری اسلامی و نه درواقع امپراتوری مسيحی‌ای که بر هر دوی آن‌ها نظارت دارد، نخواهد توانست ازنيروی تاريخ که درراه آن‌هاست جان به درببرد. ممکن است اسم اين را انتفاضه درفلسطين بگذاريم، انقلاب خیمه‌ای دراسراييل، جنبش سبز درايران، بهارعرب درجهان عرب، اينديگنادوها دراروپا، يا اشغال وال استريت درآمريکا وسراسر جهان، اماهمه‌ی پارادکس‌هاورياکاری‌ها ديريا زود دربرابراين نيروفروخواهند پاشيد."

ظاهرامنظورایشان همان تئوری نقش جبرتاریخ درتحولات جهانی است ولی ایکاش دباشی که همه جنبش هاازخاورمیانه تا آفریقا گرفته تا "جنبش خشمگین" مردم اروپا و"وال استریت" رابهم وصل کردید حداقل یک ذکرخیرازفروپاشی شوروی وحکومتهای کمونیستی کوبا، کره شمالی، بیلوروس ودیگران هم می کردید تا نصف حقیقت رابیان نکرده باشی)

درخاتمه به آقای دباشی گفت انسان هوشمند آنهم درمسائلی که به علوم انسانی وجامعه شناسی (که شمادرس اش راخوانده ای) مربوط می شود لازم نیست که بادستپاچگی به تحلیلی بیافتد که درآخرخودمجبوربه قورت دادن آن بشود وتاریخ معاصرماهم حداقل درپدیده های سیاسی پس ازانقلاب مکررشاهد چنین رخدادهایی بوده است که هم ازسوی رژیم وهم ازسوی اپوزیسیون ان اتفاق افتاده است وآخرین نمونه آن راهم درکشور(اشغال سفارت انگلیس وعقب نشینی آمران وعاملان) وهم درخارج (فرونشینی ماجرای حمله به ایران ودخالت بشردوستانه) می بینید واین حداقل انتظاری است که جامعه 78 میلیونی ایرانی ازروشنفکران و فعالان سیاسی بعنوان نخبگان وقشرآوانگاردخوددارد

پایان

Comments