ابوافضل قدیانی، خامنه ای رادشمن شماره یک ایران نامید

یک سالی ازمقاله قبلی ام " دراینجا" وبه بهانه انتشارلایحه دفاعیه وزین ابوالفضل (پرویز) قدیانی تحت عنوان " اپوزیسیون وسازمان مجاهدین انقلاب اسلامی" می گذرد درآن مطلب گرچه هدف اصلی ام افشاء عملکرد رذیلانه خامنه ای بود که به بهترین نحوممکن درلایحه فوق آمده بود ولی درکنارآن تاریخچه ای گذرا ازسازمان وفعالیتهایش راتوضیح داده وصادقانه سعی کردم نقاط ضعف وقوت آن راکه درکارنامه همه سازمان وشخصیتهای سیاسی وجود دارد به تصویربکشم

بالاخص دراین نکته تاکید دارم که دربسیاری اوقات اولانباید عملکردافراطی عده ای ودرمقاطعی خاص را درگذشته تا ابد مدنظرداشت که " گرحکم شود که مست گیرند، درشهرهرآنچه هست گیرند" واگرقرارباشد دائما اشتباهات یک گروه را ملاک قضاوت قراربدهیم اول ازهمه باید مردم ایران رابه خاطراشتباه تاریخی درحاکم کردن روحانیت بعنوان بی خاصیت ترین قشراجتماع برکشورمواخذه کرد که خود ماهم جزو آن بودیم ودوم اینکه نمی توان درکشوری که تجربه دموکراسی وفعالیت عرفی احزاب راندارد درخصوص آن سازمان ویا کادررهبریش بدون بررسی دقیق اظهارنظرقطعی نمود.

برای درک موضوع ببنید فردی بنام حسین فدایی ازجناح راست سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی دیروزدرمجلس شورای اسلامی گزارش محفلی درخصوص جنبش مردم را ایران را "دراینجا" بعنوان "گزارش کمیسیون اصل نود درخصوص فتنه خرداد88" قرائت می کند ودرهمان روزفردی دیگرازهمان سازمان بنام ابوالفضل قدیانی درروزآزادی خود پس ازاتمام حبس یک ساله مجددا به اتهام "توهین به رهبری" به سه سال حبس محکوم می شود ووی باقدمی ثابت نامه افشاگرانه دیگری راانتشارمی دهد که درآن رهبری خامنه ای بعنوان اصلی ترین مشکل کشورقید می شود و اینبارنامه اش یک سروگردن ازلایحه دفاعیش بالاتربوده ونشان می دهد که فشارها نه تنها قامت وی وخانواده اش راخم نکرده است بلکه استوارترازقبل ایستاده است آنجا که می گوید: " درحال حاضردشمن اول این آب وخاک شخص رهبری وسیاست های نابخردانه اش است"

ازسوی دیگرفردی دیگرازهم سازمانی های ابوالفضل قدیانی که هم ازوی مشهورتروهم انقلابی ترمی نماید یعنی مصطفی تاج زاده که وی نیزدرهمان زندان اوین وحتی متحمل نگهداری درسلول انفرادی بیشتری هم شده است که معتقد است بدون دلایت فقیه نمی توان کشوررااداره کرد؟!

واضح است که باشناخت مستقیمی که ازاین دو فعال سیاسی دارم انگ طرفداری ازخامنه ای وطی سه دهه ازانقلاب به آنها نمی چسبد ولی اینکه همین دوزندانی سیاسی آنهم با وابستگی سازمانی به یک گروه چراباید یکی ولایت فقیه ونماد آن خامنه ای رادشمن اول ایران بداند ودیگرمدعی باشد که بدون ولایت فقیه نمی توان کشوررااداره کرد الله اعلم!!

هدف نشان دادن این بود که درشناخت گروهها، سازمانهاوشخصیتها نباید به ظواهرامربسنده کرد چه بسافردی بظاهرراستگراباشد (نظیرمحمدنوری زاد، علی مطهری و...) ولی خاصیت ومرام وی دهها برابربیشترازکسی باشد که خودراچپگرا یااصلاح طلب معرفی می کند وبرای حفظ خود درحلقه قدرت ازهیچ موضعگیری خائنانه ای ابایی ندارد (نظیرمصطفی کواکبیان یا محمدرضا تابش)

باهم نامه زیبای ابوالفضل (پرویز) قدیانی را بمناسبت دومین محکومیت وی به اتهام "توهین به رهبری" می خوانیم

بسم الله الرحمن الرحیم

تلک الدار الاخرة نجعلها للذین لا یریدون علوا فی الارض و لا فسادا و العاقبة للمتقین (سوره قصص آیه ۸۳)

این سرای آخرت از آن کسانی است که در زمین برتری طلبی نمی کنند و سلطه طلب نیستند و در زمین فساد به پا نمی کنند و عاقبت از آن پرهیزگاران است.

این روزها مقارن است با دومین سالگرد عاشورای خونین حسینی جنبش سبز ایران(ششم دی ماه) و نیز اردوکشی خیابانی اصحاب استبداد در روز نهم دی ماه که سراسیمه و بنابر سنتی یزیدی، چندی پس از قلع و قمع آزادی خواهان و حق جویان به دستور مستبد حاکم به خیابان ها آورده شدند تا پا بر خون بنا حق ریخته عاشوراییان گذارده و مداحی اربابشان را کنند.

اما صحنه گردان ناشی این نمایش که البته طبق معمول پیش از هرکس هنرمندانه به کرده خویش می خند و داد سخن در مدح و ثنای آن سر می دهد، این حماسه خویش پردخته را یوم الله نام نهاده و بر آن است که از این غده پوسیده برای عریانی تن پادشاه، قبایی بدوزد و مشروعیت از دست رفته را به بزرگداشت این به اصطلاح یوم الله چاره ای اندیشد. غافل از آنکه حاصل بر هم زدن این ملغمه چیزی جز آن نیست که بوی تعفن تفرعن مشام هر آزاده و وجدان بیداری را بیش از پیش می آزارد و افاقه ای به حال روزگار رو به افول استبداد نمی کند.

از وفورمدح ها فرعون شد

کن ذلیل النفس هونا لاتسد(سوره فرقان، آیه ۶۴)

اگراستبداد امروزایران آن مقدارحقیراست که قصد کرده سالروزهلهله فریب خوردگان ومزدورانش رابرسرقربانگاه حق جویی وآزادگی رابه روزی همچون هنگامه تاجگذاری شاهان بدل سازد، پس بهترآنکه او را درجشن نمایش‌اش یاری داده و به قدروسع وتکلیف خویش، گوشه ای ازسیمای استبداد واستکبار وی را نمایان سازد که مولای متقیان وامیر قافله‌ی حق فرموده: «ما شککت فی الحق مذاریته: ازآن زمان که حق را شناختم درآن گرفتارشک ودودلی نشدم

واین تکلیف برافرادی چون من که جوانی خویش برسرمبارزه با استبداد شاهنشاهی گذاشته وبا امید بازستاندن حق جمهور مردم دراداره کشورشان درانقلاب اسلامی شرکت جسته و به شکل گیری نظام جمهوری اسلامی یاری رسانده ایم سنگین تر است. بنابراین امروزکه چهره نکبت باراستبداد سلطانی باردیگرآشکارا دراین مملکت رخ نمایی کرده وبرحیات وممات ساکنان آن حکومت می کند، نمی توان دربرابرآن سکوت کرد ودم نیاورد. وازهمین بابت است که اینک اززندان اوین این فریاد را برمی آورم.

باری من وامثال من درراه پیروزی انقلاب جان، مال وآزادی خویش را نگذاشته ایم که سه دهه بعد آقای علی خامنه ای اینگونه برکشورسلطنت کند.

ملت ما ازمشروطه تا انقلاب اسلامی آن همه رنج نکشید تا امروزفردی به نام ولایت فقیه قانون را درتمامی مراتب به بازیچه ای برای اعمال قدرت مطلقه خویش بدل سازد.

خیال مستبد امروز ایران این است که آرای این مردم درتعیین سرنوشت شان که بی شک جلوه همراهی دست خداوند را باید درآن جست- اکنون برگه های قماری شوم دردست اوست، وحاشا که دربرابراین خیال واهی لحظه ای کوتاه بیاییم، که به‌فرموده رسول اکرم :«افضل الجهاد کلمه حق عندالسلطان الجائر»

به مانند هرسلطان جائری، زندان، حصر، وخفه کردن هربانگ مخالفی درصدر سیاست های مملکت داری رهبری قرار گرفته است و ازاین روهرکس نگاه چپ به این مقام داشته باشد ازیک شهروند عادی یا یک دانشجوی جوان تا صاحب منصبان پیشین نظام ویا حتی مجیز گویان دیروزبارگاه که امروزجریان انحرافی نام گرفته، بایستی طرد شده وزبان شان قطع شود.

البته شاید درنظرایشان، با قدرت مطلقه ای که دردست دارند حبس مخالفان ونه سلب حیات آنان، حاصل لطف ملوکانه باشد، اما واقعیت آن است که این استبداد ازتمام توان وبنیه خود برای سرکوب وبسط خفقان بهره می جوید و ازهیچ خشونتی دریغ نمی ورزد، اما آنچه مانعی برسرراه سرکوب افزون تر است، اولاخوف اوست وثانیا آگاهی ومقاومت گسترده وسیع مردم دربرابر وی است.

به گمان من درصدرجرائم رهبری، اعمال استبداد درکشوراست وهرجرم وجنایت دیگری را باید پس ازاین فقره درشمار آورد، چرا که اگرایشان مسوولیت جنایاتی همچون شلیک گلوله جنگی درمعابرعمومی به شهروندان معترض حاضر در یک راهپیمایی مسالمت آمیزوآنچه ازشکنجه وتجاوزبرسرپیروجوان این مردم درکهریزک ویا سایربازداشتگاههای پیدا و پنهان امنیتی وانتظامی آورده است، منتسب به فعل ماموران خویش سازد، استبداد جرمی است که اوخود مباشرتا مرتکب شده است وبه هیچ روی قابل انکارنیست.

قبضه کردن قدرت وقائل شدن حق مطلقه‌ی ابد مدت برای خود دراداره امورمملکت ایران، عملا مقابله با خواست تاریخی ملتی است که لااقل دریکصد وپنجاه سال گذشته، درجهت نفی استبداد وسلطنت مطلقه دمی ازپای ننشسته اند، این تقابل نه تنهاجرمی نابخشودنی که خیانتی آشکارنیزدرحق آرمان ها ومنافع ملی است.

البته این جرم وجه گناه آلود دیگری نیز دارد که همانا استبداد به نام دین خداست که به قول علامه نائینی در تنبیه‌الامه استبداد دینی به مراتب ویرانگرتر از استبداد غیردینی است.

معمول است که مجرمان و گناهکاران را دعوت به عبرت از سرنوشت همقطارانشان کنند، اما چه می توان گفت هنگامی که وقاحت مجرمانه آنچنان شدت می یابد که بزهکار خود در ردیف اول مدعیان قرار می گیرد، و این مثال امروز موضع رهبری است در مواجهه با خزان مستبدان خاورمیانه و بهار دمکراسی در این منطقه.

درحالی که بهارعربی کاملا شبیه جنبش سبزمردم ایران است که علیه دیکتاتوری به پاخاسته اند وفریاد آزادی سرمی دهند، مستبدان حاکم بر ایران آن قیام های ملی را به خود نسبت می دهند و به گونه ای تاسف بار داد سخن در مدح آنچه بیداری اسلامی می نامند، سرمی نهند. با آنکه شخص رهبری به خوبی می داند که ماهیت حقیقی نهضت فراگیرامروزدرخاورمیانه ضد استبدادی است، با این وجود لحظه ای با این پرسش ساده خلوت نمی کند که: چه تفاوتی است میان من وحسنی مبارک، یا سرهنگ قذافی وچرا استبداد درمصرولیبی نامبارک ومذموم است ودرایران وسوریه ستودنی است؟

مگرنه اینکه دراین کشورها نیزمجالس قانونگزاری با برگزرای انتخابات فرمایشی برسرکارآمدند ومنویات رهبرابدمدت را انشا وصورت بندی قانونی می کردند؟ آیا آن ساقط شدگان همچون ایشان زندان واسباب سرکوب نداشتند؟ البته پاسخ اظهار من الشمس است: تفاوتی درکارنیست، آسیاب به نوبت!

چند حرف وطمطراق وکاروبار/کاروحال خودبین وشرم دار

چند دعوی و دم باد وبروت/ای تراخانه چوبیت عنکبوت

خودکامگی ام المفاسد است واین عمده فسادی است که یک کشوررا به قهقراونگونبختی می کشاند. این که امروز دردوره دولت ومجلس مطلوب ومنتخب آقای خامنه ای براساس گزارش دستگاه قضایی منتسب به وی بزرگترین فسادمالی تاریخ رقم می خورد وعملا دولت دست نشانده ایشان درقامت دزدان سرگردنه وهمچون مهاجمان مغول وتاتار به غارت بیت المال این ملت مظلوم سرگرم است، علت آن را باید دراستبداد مقام رهبری جستجو کرد. اینکه کرامت شهروندان ایرانی دربسیاری از کشورهای خدشه دارمی گردد ورفتارهایی به دورازشان این ملت صلح طلب وخوشنام درمبادی ورودی کشورها دربرابر اتباع ایرانی صورت می گیرد واتهام های ناروا به آنها نسبت داده می شود نتیجه چیست؟ جزاینکه درابتداحیثیت وارزش انسانی ایرانیان درکشورخودشان توسط دستگاه حکومتی به هیچ انگاشته می شود.

اینکه امروزتحریم های گسترده وسایه شوم جنگ، اقتصاد این کشور را به سوی اضمحلال برده وترکتاری سران سپاه مجالی برای کسب وکار وفعالیت اقتصادی آزادانه ومستقل مردم عادی باقی نگذاشته حاصل چیست جزخودکامگی شخص رهبری درعرصه های مختلف حیات سیاسی، اقتصادی واجتماعی جامعه ایران؟

این تحقیروخفت ملی که ایران درصحنه بین المللی دچارآن شده است وبه عنوان مثال کشتی های ماجرات برافراشتن پرچم ایران را نداشته وهرروز درآبهای بین المللی پرچم عاریتی یکی ازکشورهای ذره ای را بالا می برند، دستاورد حکمرانی مستبدانه درایران است، حال اگرآقای خامنه ای سرخوش ازساخت ناوشکن جنگی به دنبال دزدان دریایی درخلیج عدن است، اینهاجزهدردادن منابع ملی چه منفعتی برای ملتی دارد که حتی حق ندارد بداند درصد بیکاری اش واقعاچقدراست؟ ویا در زیربارتورم چند درصدی کمرخم می کند؟

رسانه های دروغ پردازکه درواقع خواب گذران بارگاه سلطان اند هرروزبه روال ارباب شان ازخباثت دشمن می گویند و برای نقض حقوق بشردراروپا وآمریکا نوحه سرایی می کنند وچماق تحریم وتهدید نظامی را برسرافکارعمومی می کوبند آیا شجاعت دارند که تنها یکبارحقیقت را رک وپوست کنده به مخالفان خود بگویند که درحال حاضر دشمن اول این آب و خاک شخص رهبری وسیاست های نابخردانه اش است؟

صاحبان قدرت که این روزها پا درتدارک انتخاباتی صوری ونمایشی درجهت اثبات ادعای مشروعیت شان هستید اگرواقعا براین باورند که رهبرشان محبوب ترین چهره درنزد مردم است وملت درلیبک به اوبه سوی صندوق های رای خواهند شتافت برای سنجش این ادعا یکبارهم که شده به حق تضمین شده ملت دراصل ۲۷ قانون اساسی گردن نهند وبا آزاد ساختن رهبران شجاع ومقاوم جنبش سبزاعتراضی آقایان موسوی وکروبی بنگرند که چگونه سیل مشتاق میلیونها ایرانی آزادیخواه درخیایان ها جاری شده وفاتحه استبداد را می خوانند. این کمترین خواسته ای است که ما ازرهبری داریم که درخطبه های نمازجمعه اش با توسل به ترفندهای گوناگون قصد دارد خود راحاکمی دمکراتیک معرفی کند.

البته ازآنجا که رهبر کنونی ایران شجاعت دراختیار قرار دادن چنین فرصتی را به مخالفان خود ندارد باید انتظارآن را داشته باشد که مردم تحت ستم ازهرفرصت وروزی برای ابرازمخالفت با اوبهره بگیرند: بی گمان همانگونه که انتخابات ریاست جمهوری ۸۸ وحوادث پس ازآن تا به امروز به عرصه ای برای بیان این مخالفت بدل شده است، تحریم یکپارچه و فعال انتخابات مجلس نهم که انتخاباتی غیرقانونی است، نیزمجالی خواهد بود برای نشان دادن بی اعتباری وعدم مشروعیت نظام کنونی که نه جمهوری است ونه اسلامی ونیزبی اعتباری عالی ترین مقام آن.

آقای خامنه ای دربخشی ازسخنرانی خود درکرمانشاه پرسش هایی را مطرح کرد که به جاست دراین مجال با صراحت به این سوالات پاسخ داده شود. دراین سخنرانی گفته شد: آیا نظام روزی پیروازکارافتاده خواهد شد؟ آیا راهی برای جلوگیری ازفرسودگی وجود دارد؟ وآیا اگراین وضع پیش آمد راه علاجی وجود خواهد داشت؟»

پاسخ من به این پرسش این است:

آری! اعمال استبدادی وخودکامگی ازسوی جنابعالی، نظام برآمده ازانقلاب اسلامی را به فرسودگی وآستانه فروپاشی کشانده است، اگردرپی راه وعلاج هستید چاره کاردرتغییرساختارریاستی به پارلمانی ویا تغییرات صوری دگرنیست، بلکه علاج کار دراین کشوردرآن است که جنابعالی ازاین قدرت دست کشیده، عشق به قدرت را ازدل بیرون کنید وازسرراه این ملت مظلوم وجمهوری اسلامی کنارروید.

ودرنهایت همگی به یاد داشته باشیم که برخلاف هرآنچه ازقلت ونازکی می شکند ظلم وجورازفربه گی هرچه بیشترفرومی پاشد.

جهد فرعونی چو بی توفیق بود هرچه او میدوخت آن تفتیق بود

ان ارید الا الاصلاح ما استطعت و ما توفیقی الا بالله علیه توکلت و الیه انیب

ابوالفضل قدیانی

بند ۳۵۰

دیماه

Comments