نقش حسین موسویان سفیرسابق ایران درآلمان ودبیرهیات مذاکره کننده برنامه اتمی ایران با گروه 1+5 ومجامع بین المللی درآمریکا با پوشش پژوهشی دردانشگاه پرینستون چیست؟ آیا اونماینده هاشمی رفسنجانی برای بزنگاه تاریخی قبل ازسقوط رژیم است؟ مقامات آمریکایی با دادن تسهیلات وتریبون به این مقام فعلا منفصل بدنبال دستیابی به کدام هدف می باشند ودهها سوال دیگر
گرچه سناریوی استقراروی درآمریکا نیزنظیرسایرینی چون محسن سازگارا،شیرین عبادی، اکبرگنجی و...تحت پوشش معالجه ویا اقامت کوتاه مدت درخارج ازکشوردرابتداء وسپس تمدید آن امری چندان غریب بنظرنمی رسد ولی تفاوت حسین موسویان بادیگران اولا در ارتباط وی با بخشی ازحاکمیت است که گرچه این بخش ازحاکمیت اکنون درحاشیه است ولی درشرایط ویژه می تواند فعال گردیده وهمانند دوره اصلاحات تا سالها سرنگونی یا تغییرات ساختاری را درنظام رابه تاخیربیاندازد. ثانیا باتوجه به نقش محوری سفیروسفارت ایران درآلمان دربیش از80% عملیات تروراعضای اپوزیسیون درکشورهای اروپایی درزمان مسئولیت موسویان وپس ازامضای موافقت نامه امنیتی بین علی فلاحیان وزیراطلاعات ومقامات امنیتی آن کشورکه قابل انکارنیست چگونه دولت آمریکا به این فرد اجازه اقامت درآمریکا رامی دهد؟ ثالثا پیام نهفته دولت ونهادهای سیاسی آمریکا درپذیرش اینگونه مقامات رژیم درخاک این کشور ودادن تسهیلات به آنها چیست آیاآمریکا تصورمی کند باتطمیع وتخلیه اطلاعاتی این مقامات گره ای ازمشکل فروبسته خود دررابطه با ایران بازمی نماید؟
اما بنظرنمی رسد که علیرغم سرمایه گذاری سنگین آمریکا دراین پروژه وبالاخص همراه با اعطای تسهیلات مالی وغیرمالی امکانات به این افراد وبه موازات آن قراردادن اعضای گروههای واقعا معتقد به سرنگونی رژیم نظیرمجاهدین خلق درلیست سیاه و حتی مواجه کردن آنها با خطرقتل عام توسط دیگرعنصردست نشانده خود یعنی نوری المالکی نخست وزیرعراق این امردستاوردی برای دولت آمریکا به همراه داشته باشد. رصد اقامت بیش ازسه ساله حسین موسویان درآمریکا تحت پوشش فرصت مطالعاتی در دانشگاه معتبرپرینستون و مشاهده مقالات ومصاحبه های اندک وی که هرچند وقت یکبارمنتشرمی شود نشان می دهد که وی نیز ماموریتی مشابه گروههای لابی رژیم درآمریکا رادنبال می کند با این تفاوت که وی می تواند ادعا کند کانال ارتباطی اش باهاشمی رفسنجانی قوی تر ازکانال درانزوا قرارگرفته تریتاپارسی وهوشنگ امیراحمدی با احمدی نژاد ازطریق اسفندیاررحیم مشایی ویا حتی مجتبی واحدی با کروبی واردشیرامیر ارجمند با موسوی است!!
حسین موسویان نظیرعرفان قانعی فرد ودیگرجاسوسان سیاسی رژیم درکلیه مطالبی که بعنوان نتایج حاصل ازتحقیقات وپژوهش های خود یا مصاحبه درخصوص روابط ایران وآمریکا وداستان اتمی ایران اظهارنموده است دقیقا سیاستهای حاکمیت ایران را دنبال کرده و آمریکا رامقصروضعیت موجود قلمداد می کند. ازآن اسفبارتراینکه مطالب وی نه تنها درژورنال های تخصصی بلکه دررسانه های معتبرعمومی وابسته به دولت آمریکانظیررادیو فردا منتشرمی شودکه نوعی رسمیت دادن به آن مواضع است.
اینکه ماموریت واقعی حسین موسویان درآمریکاچیست هنوزدرپرده ای ازابهام قراردارد ولی دراینکه وی درحال رایزنی بی حاصل با مقامات آمریکایی برای پیداکردن راه حلی درچهارچوب حفظ رژیم واعتبار رهبری می باشد کوچکترین تردیدی وجود ندارد واینکه دولت آمریکا بنابه توصیه ملک عبدالله وتره کی هنوزهاشمی را بعنوان پتانسیلی برای یک بزنگاه تاریخی بطورغیرمستقیم تحت حمایت خود دارد نیزاظهرومن الشمس است.
موسویان اخیرا درمطلبی که به سفارش هفته نامه سیاست خارجی یا فارین افیرزتحت عنوان دیپلمات سابق به رشته تحریردرآورده است اقدام به توضیح دلایل شکست سیاست گفتگو با ایران ازسوی آمریکا وغرب ونحوه ترمیم آن کرده است که بررسی وتحلیل آن بخوبی نقش مزورانه این گونه افراد رانشان می دهد.
حسین موسویان دریک اظهارنظربظاهرمنطقی مدعی است پس ازانقلاب دودیدگاه برکشورحاکم بوده است که یکی خوشبین و خواستار حفظ روابط با آمریکا واروپا ودیگری نگاه بدبینانه ای بوده است که معتقد است آمریکا با حمایت اروپا سیاست تغییررژیم درایران را مدنظرقرارداده ومی خواهد درامورداخلی این کشوردخالت کرده ونظیردوران رژیم سابق رهبران کشوررا عزل ونصب نماید وقس علیهذا.
وی سپس آمریکا رامتهم می کند که سعی کرده است با سرمایه گذاری وحمایت ازیک دیدگاه که معلوم نیست شاخص آن چه کسانی هستند (بازرگان، بنی صدر، هاشمی، خاتمی، موسوی، کروبی یا احمدی نژاد ازاختلافات فوق به نفع خود بهره برداری کرده وازآن برای غلبه بردیدگاه دوم درحاکمیت که ظاهرا شخص خامنه ای سمبل آن است استفاده نماید ونهایتا نیز حسین موسویان این امرسیاست موهومی وخودساخته را بعنوان اولین اشتباه آمریکا درروابط خود رابا ایران قلمداد می کند !!
حسین موسویان سپس برای اثبات نظریه خود ابتدا به بخش هایی گزینشی ازسوابق سی ساله خود دروزارت خارجه اشاره کرده وبعنوان یک مصداق روشن به داستان تلاش ایران برای آزادی برخی ازگروگان های آمریکایی درلبنان دراواخردهه 1980 (نظیرویلیام باکلی 85، فیترکیلبام 86، سرهنگ ویلیام هیگینز89 وکشیش انگلیسی تری وایت) استناد می کند ومدعی می شود براساس یک توافق بین جورج بوش پدروهاشمی رفسنجانی قراربوده است ضمن آزادی عبدالکریم عبید رییس حزب الله لبنان بخشی از دارایی های ایران ازتوقیف آمریکا خارج شود ولی دولت این کشوربا عهدشکنی موجبات تضعیف دیدگاه طرفدارمماشات با آمریکا را درمقابل دیدگاه بدبینانه خامنه ای فراهم آورده است.
دراین خصوص لازم است توضیح داده شود که چنانچه قراربراستناد تاریخی به وقایع وروابط فیمابین ایران وآمریکاحتی برای مقطع پس ازپیروزی انقلاب اسلامی باشد باید اینکاربراساس یک کورنولوژی منظم صورت گیرد وگرنه استناد تقطیع شده به بخشی ازوقایع وتفسیرآن به سود ایران بهمراه جعل واقعیات نهفته درروابط پنهان وآشکارکه ارائه دیدگاه کارشناسی نیست. اگرحسین موسویان معتقد به قضاوت درخصوص عملکرد دولت آمریکا درقبال نظام طی سه دهه است چرا مواضع بشردوستانه کارترکه به پیروزی آسان انقلاب اسلامی ایران انجامید رامورداستناد قرارنمی دهد؟ چرا ازارسال موشکهای پیشرفته ضدهوایی هاگ وتاودرسال 65 یا داستان سفرمک فارلین به تهران دربحبوبه جنگ تحمیلی ودوره 8 ساله ریاست جمهوری ریگان دراین تحلیل هاخبری نیست؟ چرا آقای موسویان به سیاست جورج بوش پدرآنهم درخصوص یک مورد یا واقعه خاص (تبادل سردسته تروریستهای حزب الله با آمریکائیان به گروگان گرفته شده) ونه سیرتحولات طی دوره 1992-1988استناد نمی کند؟ چرا درتحلیل وبررسی روابط دوکشوراثری از دوره ده ساله 1992-1982 که دوره ترورووجشت درلبنان نام گرفته وبالاخص دوره 1989-1985 که به مرگ تعدادی ازگروگان های آمریکایی انجامید دیده نمی شود؟! ظاهرا آقای موسویان نیزبراساس سیاست "خود گویی وخودخندی به به چه هنرمندی؟ " تنهابه قاضی رفته وراضی بازمی گردد.
مقالات قبلی دراین خصوص:
http://persiancavalier.blogspot.com/2010/06/blog-post_3147.html
http://persiancavalier.blogspot.com/2010/07/blog-post.html
http://persiancavalier.blogspot.com/2010/08/blog-post_23.html
http://persiancavalier.blogspot.com/2010/12/blog-post_6224.html
Comments
Post a Comment