استکهلمی ها ودموکراسی


ژانویه 2005 بود وپس ازسه باردستگیری وسپری کردن 300 روزدرسلول های انفرادی سه بازداشتگاه معروف 336 جمشیدآباد، 209 اوین و59 سپاه عازم آمریکا شدم بااین تصورکه با قرارگرفتن در"پایتخت دموکراسی جهان" وهمفکری با کادرهایی که دلشان برای ایران می تپد خواهم توانست آزادی ودموکراسی را برای سرزمین خود به ارمغان بیاورم.


ازابتدای استقراردرواشنگتن با خود عهد کردم که تامی توانم ازرسانه ها دوری کنم وبه جنبه های عملی وکاربردی تغییر سیستم بیاندیشم، استقلال خود راچه درمقابل نهادهای دولتی ونیمه دولتی آمریکایی وگروهها وسازمان های سیاسی حفظ کنم تابتوانم نقش موثری دراین تغییربزرگ وبزنگاه تاریخی داشته باشم.


یکی ازدیگرموارد اساسی کارکردن با همه گروهها وفعالین سیاسی بودوتلاش جهت متحدکردن آنها وبااین چارچوب که مشکل ما گرچه رژیم تبهکاری است که چون بختک برسرکشورمان افتاده است وباید بطورروزمره برای رهاشدن ازشرآن تلاش نماییم ولی باید عمده مشکل ایرانیان با وضعیت پس ازسرنگونی وتغییرنظام است بهمین دلیل وقتی فردی اعم ازایرانی یا خارجی دیدگاهم رادرمورد رژیم ومردم ایران می پرسید همواره با یک پاسخ ساده مواجه می شد ماباید تنها 25% انرژی خودرابرای مبارزه با این رژیم وتخریب آن بکاربرده و75% راصرف سازماندهی دموکراتیک وبرنامه ریزی برای حال وآینده ایران بکنیم وگرنه بازهم با سیستمی بدترازاین رژیم مواجه خواهیم شد.


درتمام این مدت وبه گواه حدود 800 گزارش ومقاله که بیش ازمردم بروی فعالین وروشنفکران وبعنوان کادرهای اپوزیسیون تمرکز داشته است هدفم روشنگری وپیشگیری قبل ازوقوع اشتباهات تکراری درجنبش وحمایت بی چون وچرا ازگروههای مختلف اپوزیسیون ولزوم اتحاد آنها بوده است. درعین حال با تمام قدرت با کسانی که درصدد شکستن قداست مبارزه بارژیم وتحت هرعنوان ازجمله دیدگاههای بظاهرحقوق بشری، مبارزه با جنگ وخشونت ورزی، مبارزه با اسرائیل، سازش بارژیم و برنامه های آن بوده با تندترین الفاظ وبه شدت برخوردکرده ام بطوریکه درخیلی ازموارد حتی نزدیکترین دوستانم را ازخودم رنجانده ام.


بسیاری ازدوستانی که اخیرا ازایران به غرب مهاجرت کرده اند بدون توجه به سابقه وتجربه 30 ساله فعالیت گروههای سیاسی برعلیه رژیم (که متاسفانه آنها رافسیل وبازنشسته می خوانند) براساس برداشتهای شخصی خود و ذهنیت همراه خود ازایران اقدام به طرح مسائلی می کنند که بنظرمی رسد ماموریتی جزواردکردن خسارت به وجهه نیم بند اپوزیسیون برای خود متصورنیستند یکی هنوزازراه نرسیده اعلام اعتصاب غذا درمقابل سازمان ملل می کند، آن یکی ابتداء باتواضع بدنبال شناخت پتانسیل هامی رود وبافرصت طلبی سعی می کند همه رادرخدمت خودبکارگیرد، سومی طرح کنگره ملی می دهد، چهارمی به بنیادجورج بوش دخیل می بندد، پنجمی با یک وکیل مبارزاما نورسیده بدنبال محاکمه خمینی دردادگاه بین المللی کیفری است وششمی با شنیدن امکان حمله اسرائیل به ایران کفش وکلاه کرده باواسطه نئوکانها روانه آن کشورشده تابه قول احمدی نژاد سبد خودرادرجلوی صف قراردهد و....


همین کارهای پراکنده که چون ظرف یکبارمصرف می ماند باعث می شود که فردی نظیرسردارمحمدرضامدحی با آن قیافه وادعای تابلوی سازماندهی 20 هزارنیروی سپاهی تا فیها خالدون برخی نفوذ کرده طرح " دولت درتبعید" بدهد ویا یک جمع سه نفره با مشاهده جنبش های بهارعربی تصمیم به "آلترناتیوسازی" دراستکهلم پایتخت سوئد بکنند وبعد که گندش درمی آید ادعا بکنند که منظورازگردهمایی انتخابات آزاد بوده است درحالیکه بنیانگذاران طرح انتخابات آزاد نیزازآن بی خبربوده وبه دعوت فوق پاسخ منفی داده اند وبعد هم این آقایان کارگاه آموزش دموکراسی برای خودشان وکسانی بگذارند که سی سال است شعارشان درمخالفت با رژیم استقراردموکراسی درایران بوده وبهمان دلیل تن به تبعید وفرارازکشورداده اند. بیخودی نبود که یکی ازهمین دوستان آنها را" قمپوزیسیون" نامید.!! جلسات لندن وپاریس چه دسته گلی به سرملت زد که حالا استکهلم وبعدا واشنگتن آن بخواهد جزعده ای متوهم ولابد برای لابی گری وجذب پول برای محفل همراه خودتحت عنوان اینکه مبارزه هزینه دارد و....


البته درهنرنقاشی وعکاسی یک واژه ای بنام "کمپوزیسیون" یا " کمپوزیشن" وجود دارد که درآن ترکیب رنگها یا عکس ها یک مفهوم وپیام رابه مخاطب اعلام می کند کنفرانس مطبوعاتی برگزارکنندکان گردهمایی استکهلم با شرکت 5 تن از عناصرشناخته شده، مطالب اظهارشده ازسوی آنان وثبت وضبط بغایت غیرحرفه ای که انسان رابه یاد مصاحبه سربازان فراری سوریه ودرزیرزمین منازل می اندازد تااستکهلم پایتخت سوئد وبنیاد اولوف پالمه پیامی جزسوء مدیریت وبی برنامگی مطلق ازآن گعده محفلی رابه مخاطب نمی رساند ضمن اینکه ظاهرا برخی ازاین افراد ریاکارانه خود رانماینده رضاپهلوی جازده اند تاثابت کنند تنوعی درکاربوده است!!


فعلا این راداشته باشید تا بتدریج اطلاعات این گردهمایی منتشروعمق فاجعه معلوم گردد.


یادم نمی رود درژوئن سال 2006 که کاخ سفید ووزارت خارجه توسط نئوکانهایی چون دیک چینی، دخترش جنیفر، جان هانا، الیوت آبرامز، نیکولاس برنز ودیوید اداره می شد یک جلسه برای هماهنگی مخالفان سیاسی رژیم ایران تحت عنوان اپوزیسیون ملی ترتیب داده وتعدادی ازافراد را با هرگرایش ورده اجتماعی برای شرکت درآن جلسه دعوت کرده بودند که نهایتا به شکست انجامید مطابق معمول فرهنگ ایرانی ها دلیل عمده عدم موفقیت این گردهمایی هیچگاه مطرح نشد وازسوی اپوزیسیون نیزهیچ ارزیابی ازاین شکست بعمل نیامد اما ازآن فاجعه بارتراینکه حتی ازسوی طرف آمریکایی ها نیزبرخلاف سنت حسنه آنها که تجربیات خودناشی ازشکستها رانیزبه مشارکت می گذرند درخصوص این واقعه سکوت مطلق اختیارگردید.


این حقیربنا به تجربه خود ازدورنظاره گرماجرابوده وازسوی برخی ازدعوت شدگان نیزبرای حضوریا عدم حضورموردمشورت قرارگرفتم آنچه که مهم بود اینکه این ایرانی ها (جدا ازصلاحیت یا عدم صلاحیت آنها) هیچ تلاشی جهت نشستن دریک محل وگفتگوبروی مفاهیم اولیه با هم نداشتند که هیچ بلکه برخی ازآنها سایه همدیگرراهم باتیرمی زدند ثانیا نهادی که براساس یک پروپوزال یا ارزیابی تصمیم اجرای چنین طرحی می گیرد ضمن اینکه دستورجلسه را ازقبل دراختیارشرکت کنندگان موردنظرخود می گذرد ازقبل باید باتک تک آنها لابی کرده وضمن توجیه اهداف خود موافقت آنها راجهت شرکت درچنین اجلاسی کسب نماید ظاهرا درآن هنگام برگزارکنندگان جلسه با درک اهمیت کاخ سفید وعلاقه شدید برخی به مطرح کردن خود چنین نتیجه گیری کرده بودند که به محض فراخوان به جلسه افراد مدعوسرازپانشناخته عازم مقرریاست جمهوری آمریکا خواهند شد غافل ازاینکه حتی ساده لوح ترین افراد نیزقبل ازهرچیزحساب فایده-هزینه شرکت درچنین اجلاسی رامی کند وبهمین دلیل نیزبخش عمده ای ازاین اشخاص دعوت فوق راالبته بادلایل مختلف شخصی یا سیاسی وامنیتی بدون پاسخ گذاشته ونتیجه آن تنها اخراج خانم چومان مصطفی هماهنگ کننده بیچاره جلسه ازوزارت خارجه بود که ازنژاد اکراد سوری تباربود وتبلیغات رژیم درسایتهای نظیربازتاب که این واقعه را " آبروریزی دوجانبه درفستیوال کوتوله های سیاسی درکاخ سفید" خواند وجبهه ملی آمریکا تحت رهبری تیمسارمدنی نیزازتحریم کنندگان جلسه فوق بود.


این مثال مخصوصا ذکرشد تا هم یک یادآوری ازیک تجربه شکست خورده دریک گذشته نه چندان دوربشود وهم کسانی که بعد ازاین تاریخ به غرب آمده اند اندکی با تجارب پیش ازخود آشنا بشوند لازم نیست انسان حتما عضوشورای ملی مقاومت باسابقه ای 30 ساله باشد تا با تجربیات اینچنینی آشنا بشود حتی نیم نگاهی به وقایع چندسال اخیرخیلی ازموارد رابه ما گوشزد می کند والبته طرحهایی نظیر" راه اندازی کنگره ملی"، " دولت درتبعید"، "طرح شکایت برعلیه خامنه ای دردادگاه بین المللی کیفری"، " انتخابات آزاد هم استراتژی وهم تاکتیک" یا " گردهمایی استکهلم" همه باید ازدیدگاه اجرایی نگریسته شده واززاویه تنگ فعالیتهای روشنفکری خارج شود.


درخاتمه ذکراسامی برخی ازدعوت شدگان به جلسه کاخ سفید وترکیب ناهمگون آنها بدون هرگونه تفسیرنیزخالی ازلطف نمی باشد که به شرح زیرتقدیم می گردد.


رویا طلوعی، رویا ولادن برومند، شهبازی، الاهوازی، ماندانا زندکریمی، بیژن کیان، امیرعباس فخرآور، سام کرمانیان، محمدپروین، سرهنگ نصراصفهانی، محسن سازگارا، مهدی جلالی، رامین احمدی ورویا حکاکیان، اکبرعطری، مرتضی اسفندیاری،علیرضا نوری زاده، احمداویسی، عباس میلانی، شهریارآهی، علی افشاری، اسدالله مروتی، لطف الله حی، عبدالکریم لاهیجی، اکبرگنجی، شهریارمشکاتی، علی صالحی، بیژن رفیعی کیان، آذرنفیسی، فردصابری، فاطمه حقیقت جو، خانم مهشید ازایتالیا و.....

Comments