ازاتحاد تاکتیکی تا تفرقه استراتژیک


درحالیکه تلاشهای گروهها وجریان های مختلف سیاسی درون اپوزیسیون (که هریک سعی می کند با علم کردن موضوعی خود رادر جایگاه برتریا مساوی بادیگران درجنبش مردم ایران نشان دهد) هرروزبیشترازقبل به تحلیل می رود نیروهای طرفداررژیم قدم به قدم درحال سازماندهی خود درخارج ازکشورمی باشند شکست گردهمایی استکهلم پس ازکنفرانس های پاریس ولندن درمقابل سوء استفاده رژیم ولابی آن درخارج ازتظاهرات ضدجنگ درچندین شهرآمریکامصادیق روشنی ازاین روند است.

به جرئت می توانم بگویم که هیچ واقعه ونقطه عطف مهمی دررابطه با مسائل ایران درداخل وخارج ازکشورنبوده که قابل پیش بینی نبوده باشد. نمی خواهد جای دوری بروید به همین مورد بالا نظری بیاندازید تمام این موارد در"اینجا" و"اینجا" و"اینجا" و"اینجا" بعنوان نمونه پیش بینی شده بود. به وضعیت تحریم ها وپیامد های آن براقتصاد ایران بنگرید در"اینجا" و"اینجا" و"اینجا" بازهم نمونه های آنرامی بینید.

درخصوص آینده جنبش مردم ایران دراکتبر2010 در"اینجا" نوشتم که حرکت بعدی مردم ایران دیگرنه سیاسی ونه اجتماعی بلکه اقتصادی است که نام آنرا " شورش گرسنگان " گذاشته وازگروههای مختلف اپوزیسیون درخواست گردید قبل ازاینکه کوس غافلگیری بزنند باهدف کمک به تغییرسریعتررژیم بروی آن برنامه ریزی نمایند ودهها مورد وفرصت طلایی دیگرکه اگرمخالفان رژیم ازسازمان حداقلی برخوردبودند می توانستند ازآن برای سازماندهی مردم واعتراضات آنها به نفع کشوروجلوگیری ازانهدام زیرساختهای آن توسط کودتاگران حاکم ونیروهای خارجی استفاده کنند اما ظاهرا خداوند مقدرکرده است که ایران نیزبه سرنوشت محتوم عراق وافغانستان ولیبی دچارشود. براستی آیا راهی برای نجات کشوروجوددارد؟

تجربیات کشورهای مشمول جنبش بهارعربی، عراق، افغانستان، لیبی وسوریه نشان داده است که نه می توان به انتظارتغییرو اصلاحات داوطلبانه توسط این رژیم های دیکتاتورازداخل نشست ونه می توان آزادی کشوررامشروط به حمایت وتهاجم نیروهای خارجی نمود باید حرکت کرد تاجامعه جهانی مجبوربه حمایت ازما گردد. عملکرد دولت آمریکا درعراق وافغانستان (باصرف هزاران میلیارددلارپول و6000 کشته ونهایتا حاکم کردن طرفداران استبداددینی بجای استبداد سکولاریستی) وبرخورد مقامات سیاسی آن کشوربا نیروهای واقعا طرفدارسرنگونی رژیم ( نظیرمجاهدین خلق یا طرفداران نظام پادشاهی) نیزنشان داده است که این کشورآماده است که سرمایه های هنگفت ملت خود را درراههایی هزینه کند که نه تنهاکوچکترین دستاوردی برای آن ندارد بلکه به افزایش قدرت رقبای منطقه ای محلی آن کمک می کند درحالیکه دیکتاتورهایی نظیرایران به مراتب با هزینه های کمتری سیاستهای داخلی ومنطقه ای خودراپیش می برند. اکنون باید ازخودبه پرسیم هدف چیست وکدام نقشه راه درپیش روی ماقراردارد؟

پاسخ ما این است آری وتنها راه سازماندهی اپوزیسیون خارج ازکشوراست واینکارممکن نیست مگراینکه کسانی که ادعای نمایندگی بخش هایی ازجامعه رادارند باهم به نشینند وبروی موارد اشتراک بعنوان چارچوب همکاری وموارد افتراق بعنوان چارچوب فعالیت سازمانی خود توافق نمایند.

تحقق این مهم قطعا ازمسیرجلساتی ازنوع گردهمایی استکهلم نمی گذرد زیرا این جلسات یاباید درحد سران وبصورت مخفی تازمان حصول کامل نتیجه باشد یا بصورت بازوعلنی با امکان حضورفعالین سیاسی وازهمه مهمترادواری بودن آن تارسیدن به نتیجه مطلوب وگرنه سالی یکبارجمع شدن عده ای دورهم بدون اینکه هدف نیزمشخص باشد نه دردی ازجامعه گرفتارایرانی حل می کند ونه تاثیری درتقویت همکاری ها بین گروههای مختلف خواهدداشت کماینکه می بینیم این کنفرانس ها نه تنها کوچکترین توفیقی دراتحاد گروههای عمده اپوزیسیون (مجاهدین، مشروطه خواهان، جمهوریخواهان، چپ گرایان وروشنفکران دینی) برعلیه رژیم نداشته بلکه حتی باعث انشقاق هایی نیزدرخود این گروهها شده است درست شبیه جزایری گسسته ازهم که بدلیل عدم ارتباط آنها باهم بتدریج به زیرآب می روند.

بعنوان مثال وقتی کادرهایی که درواشنگتن مستقربوده وسالها باهم حشرونشرداشته یاامکان تماس وهماهنگی درمواضع اصلی خودراداشته اند هنوزبروی یک دستورجلسه ساده مربوط به گردهمایی استکهلم توافق نداشته یا درابهام بوده و توجیه نشده اند چگونه ازآنها انتظاردارید که درشمال اروپا درپایتخت سوئد بنشینند ودریک فرصت چندساعته با یک سخنرانی کلیشه ای به توافق برسند. نگاهی به نقطه نظرات برخی مدعوین ساکن درمنطقه واشنگتن یا نمایندگان آنها درعلل عدم شرکت آنها درگردهمایی فوق نظیردکتر امیرحسین گنج بخش بیاندازید تا عمق فاجعه رادریابید وایضا همین مشکل را حتی دربعدی وحشتناک تردراروپامی بینید بطوریکه دکترمهرداد درویش پورساکن استکهلم که ظاهرا زورش به طرفهای ایرانی برگزارکننده جلسات فوق نرسیده است مجبوربه نامه نگاری اعتراضی به ریاست بنیاد اولاف پالمه می شود. ظاهرا سیاست فشارازپایین چانه زنی ازبالا اگرچه درداخل کشورجواب نداده است ولی ممکنست درخارج جواب بدهد؟!

نگارنده بارها درنوشته ها وصحبتهای حضوری با مخاطبین خود که عمدتا نیزکادرهای فعال می باشند این نکته راگوشزد کردم که گروهها وجریانات سیاسی هیچ راه کارحرفه ای بجزنشستهای هفتگی مشترک (برای سران) وحتی روزانه (برای کارشناسان) برای تجزیه وتحلیل موارد فیمابین وپیداکردن راه حل های مرضی الطرفین ندارند وتازمانیکه این جلسات منظم تشکیل نشود امید بستن به اتحاد گروهها وفعالین یک خیال عبث بیش نیست. البته حتی چنانچه این افراد به نقش رهبری کننده یانمایندگی خود نیزبرای تشکیل چنین امری اطمینان نداشته باشند بازهم برگزاری همین نشستهای هفتگی درابعادی وسیعتروعمومی نظیراستفاده ازسالنها یا آمفی تاتریکی ازدانشگاهها برای چنین امری توصیه می شود ودرهردوصورت باید اداره جلسات بصورت مشترک صورت گیرد تا فعالین سیاسی یا پیروان نحله های مختلف بتوانند آزادانه نقطه نظرات خودرابیان نمایند.روش فوق هم حرف وحدیث های پیرامونی رابدنبال نخواهد داشت وهم حس مشارکت را با تحریک پتانسیل نهفته درتک تک نیروها برمی انگیزد.

حال همین روش را بعنوان یک نمونه درنظرگرفته آنها به کل پایتخت ها وکشورها وقاره ها گسترش داده سپس بااستفاده ازتکنولوژی اطلاعاتی درفضای مجازی این شبکه ها رابهم وصل کنید خواهید دید که زمینه برگزاری انتخاباتی آزاد دربخش عمده ای ازجامعه طرفدارتغییرفراهم واین امرمی تواند بعنوان مبنای مشروعیت "کنگره ملی" یا " شورای مقاومت ملی" محسوب وبعنوان نهادی تاثیرگذاردرعرصه بین الملل وبه نمایندگی ازدیدگاههای مختلف جامعه ایرانی دربیاید. برای ایرانیانی که ازسرآمدترین نیروهای موجود درعرصه سایبرنتیک بوده وافتخاراولین جنبش مردمی ازطریق فضای مجازی رابنام خود درجهان درحوادث پس ازانتخابات 22 خرداد 88 ثبت کرده اند این سازماندهی امری چندان مشکل نبوده وضمن استفاده ازامکانات جامعه مدرن مشکل عدم حضوردرفضای واقعی وخیابانها رانیزحل می کند. تحقق این امرتنها همت رهبران وفعالین گروههای مختلف فوق رامی طلبد وبس.

Comments