این سوال نزدیک
به یک دهه است که برمحافل سیاسی مرتبط با ایران درداخل وخارج ازکشورسایه افکنده
است واخیراپس ازناکامی سه دورمذاکرات ناموفق ایران باگروه 1+5 دراستانبول، بغداد
ومسکو باردیگراوج گرفته است مسعودبهنود طی مقاله ای درروزآنلاین تحت عنوان
"دعوت برای دخالت نظامی" به ملاقات سه تن که وی ازآنها به عنوان
"چهره های برجسته ایرانیان ناراضی" بامقامات یک دولت اروپایی که
ظاهراانگلیس است اشاره می کند ونهایتا ادعامی کند که پاسخ این سه فعال سیاسی به
سوال فوق نه تنهامنفی بلکه هرسه این افراد گفته اند که درصورت حمله خارجی به ایران
مراجعت ودرصف رزمندگان دردفاع ازکشورقرارخواهند گرفت وی همچنین اززبان همین سه
نفرخطاب به مقامات بریتانیایی نقل می کند که جامعه شهری ایران باچنین تهاجمی
مخالفت جدی خواهد کرد و.....
آقای بهنود سپس
درپاسخ به این سوال که چرا روشنفکران ومردم دیگرکشورهای خاورمیانه عملا ازتهاجم خارجی برای اسقاط رژیم های
دیکتاتورحاکم برخود استقبال کرده اند ولی درایران این مساله مصداق ندارد برای اثبات
نظریه خود چندین دلیل رامدنظرقرارداده است که بی پایه واساس بودن آنها حتی به
استناد گفته های خود وی اظهرمن الشمس است .
بعنوان مثال وی
ازسوی روحیه وطن پرستی ایرانیان راتافته ای جدا بافته ازدیگرکشورهای خاورمیانه
تلقی می کند ولی ازسوی دیگربه جشن وپایکوبی وپخش شیرینی توسط مردم درهنگام سرنگونی
رضاخان پهلوی توسط متفقین (امریکا، انگلیس وشوروی) اشاره می کند.
دربخش دیگری وی
با اشاره به سابقه بیش ازیکصدساله ایرانیان درانقلاب مشروطیت برای ایجاد دموکراسی
درکشور بعنوان تفاوت اساسی ایران با کشورهای دیگرخاورمیانه استناد می کند ولی
ظاهرافراموش کرده است که ایرانی ها نه تنها به دستاوردهای 105 سال قبل خود نرسیده
اند بلکه حداقل به یکصدسال قبل ازمشروطیت برگشت داده شده اند برای اثبات این موضوع
تنهاکافی است به گفته های همین روشنفکران رجوع کنیم که اجرای قانون آیین دادرسی
مورخ 1329 را آمال خود دراجرای قوانین قضایی می دانند یا سایرقوانین اساسی وعادی
که نزدیک به یک صدسال ازعمرآنها می گذرد
آقای بهنود که
ظاهرا همه تاریخ رادربیشینه قجری خود می بیند ظاهرا فراموش کرده است که
سایرکشورهای خاورمیانه ازجمله مصر، عراق، سوریه ، اردن و......نیزدارای فرهنگ
وتمدنی معادل ایران می باشند امروزمااگرمنشورواستوانه کوروش راداریم که به آن
ببالیم ازکشف آن درخرابه های بابل عراق است لذا اینکه تنبلی سیاسی ونهضتهای کور وبی
هدف ایرانیان رابه حساب فرهنگ غنی آنها بگذاریم ودیگرانی را که با سرعت درحال
تغییراوضاع سیاسی کشورخودهستند عقب مانده قلمداد کنیم صرفا یک ادعا مبتنی برنوعی فرصت
طلبی مخلوط به شوونیزم فارسی است وبس.
نقل است که روزی
ملاحسنی امام جمعه معروف ارومیه پس ازختم خطبه های نمازکه به زبان آذری بود مجددا
یک پیام خود رابه زبان فارسی هم قرائت کرد تا به ادعای خودش بیل کلینتون احمق هم
متوجه بشود که وی چه گفته است. اکنون به آقای
بهنود می گویم حتی هیلاری کلینتون احمق که درهمین آخرین مقاله خود سیاست وی
ودستیارانش رابه معرض قضاوت کشیده بودم هم درگرجستان متوجه شده است که مردم ایران
عاشق آمریکا ومخالف سیاستهای رژیم حاکم درمقابل آن هستند واین رژیم ایران است که
کشوررابه سوی جنگ سوق می دهد ولی ظاهرامرغ روشنفکران ایرانی یک پا بیشترندارد چه
درمخالفت با رژیم وچه درحمایت ازآن. ظاهرا افراط وتفریط جزء لاینفک افکارورفتارماایرانیان
است.
به نظرنگارنده
سوالات اساسی فوق که یک دهه است ذهن سیاستمداران وفعالین خارجی وایرانی رابه خود
مشغول کرده است ارزش این رادارد تابرای یافتن پاسخی درست به آن درقالب یک
سمیناریاکنفرانس بامحورهای زیرتوسط یک نهاد بیطرف برگزارشود
1-
آیا درصورت حمله نیروهای خارجی به ایران
مردم ایران به دفاع ازرژیم روی خواهند آورد؟
2-
چه نوع حمله ای وبا چه اهداف وعمق وگستردگی
به پیروزی مقاومت مردم ایران درمقابل رژیم خواهدانجامید؟
3-
درصورت شروع حمله عکس العمل نیروهای
امنیتی واطلاعاتی رژیم وخانواده های آنها که درسرکوبهای مردم دست داشته اند به چه
صورت خواهدبود؟
4-
برای جلوگیری ازحمله خارجی چگونه باید
مردم ایران رادرمقابل رژیم وسیاست های جنگ طلبانه آن تجهیزکرد؟
5- کدام گروه سیاسی وهمراه با
برخورداری ازنیروی سازماندهی شده درمقابل رژیم ازداخل کشورقابل حمایت وپشتیانی
ازسوی جامعه بین المللی است.
6-
باتوجه به انفعال وبی خاصیتی برخی ازروشنفکران
ایرانی که داخل وخارج ازکشورمخالف سرنگونی رژیم ازطریق نظامی می باشند آیا نظرات
آنها درخصوص حمله یا عدم حمله به ایران قابل اعتناء است؟
7-
درصورتی که حمله به ایران جهت سرنگونی
رژیم پس ازتحریم نفتی وبانکی صورت گیرد بطوریکه رژیم قابل به پول پاشی بین
طرفداران خود ونیروهای امنیتی نگهدارنده خودنباشد آیا احتمال مقاومت واحدهای نظامی
وشبه نظامی وابسته رژیم به بیش ازدوهفته رامی دهید؟
8-
باتوجه به زمزمه ادغام ارتش وسپاه پس
ازسه دهه ازاستقراررژیم که اخیراازسوی محسن رفیق دوست دررسانه ها مطرح گردیده است
آیا این ادغام به افزایش مقاومت رژیم درمقابل تهاجم خارجی خواهد انجامید یابالعکس
امکان کودتا درکشوروجلوگیری ازجنگ رابهمراه خواهد داشت؟
9-
امکان حفظ کنترل موجود توسط واحدحفاظت
اطلاعات سپاه بربیش از70% سرداران وافسران سپاه را که درمقابل باند خامنه ای درآن
نهاد قراردارند درشرایط بحرانی وهمزمان با حمله درچه حد می دانید؟
10-
باتوجه به انفعال مطلق ارتش درشرایط
کنونی ووابستگی انزواگونه فرماندهان ارشد آن به رهبری آیا امکان پیوستن سریع ارتش
به مردم رادرمقابله با نیروهای مسلح واطلاعاتی وفاداربه رژیم می دهید؟
اینها سوالاتی
است که می بایستی ایرانیان صرفا درحوزه نظامی بارها وبارها ازخودبه پرسند والبته
همانطوریکه می دانید درهنگام تهیه برآورد اطلاعاتی حمله به یک کشورحداقل ده
پارامترباید لحاظ شود که ازآنجمله به وضعیت ترکیب جمعیتی، مساله قومیتها، اقتصاد،
کارآیی اداری سیستم، رابطه سیاسی با کشورهای همسایه، وضعیت کشورهدف ازنظربین
المللی، رعایت حقوق بشر، فسادمالی رهبران ومقامات ومیزان رضایت مردم ازحاکمیت
ازآنجمله می باشد که متاسفانه کلیه متغیرهای فوق درخصوص رژیم حاکم برایران ازامیتازمنفی
برخوردارمی باشند والبته سرویس های اطلاعاتی بیگانه بهترازهرفعال وروشنفکرسیاسی
ایرانی ازاین امرآگاهی دارند ودرواقع برآورد فوق ازوظایف اولیه آنها محسوب می شود.
فراموش نکنید که یکی ازاهداف آمریکا درایجاد
دفتردوبی دراوائل همین دهه نومیدی ازروشنفکران ومخا فین سیاسی رژیم وتلاش جهت تماس
با اقشارمختلف ومردم کوچه وبازاربوده است تابتواند تصویردقیقی ازآنچه که درزیرپوست
کشورمی گذرد رابه دست آورد.
Comments
Post a Comment