گردهمایی بزرگ مجاهدین وسکوت دیگران


درحالیکه مجاهدین وهواداران آنها یکی ازبزرگترین تظاهرات رادرپایتخت کشورفرانسه برگزاروحمایت صدهاشخصیت بین المللی راازمبارزات خود ومردم ایران برای سرنگونی حاکمیت فعلی جلب کرده اند دیگرگروههای باصطلاح عضواپوزیسیون درمقابل این واقعه مهم سکوت کامل اختیارکرده اند وسایت بالاترین که برای هرحادثه نه چندان مهم سیاسی دههامطلب رامنتشرمی کند به آهستگی ازبرابراین رویداد تاریخی می گذرد.

اینکه نگارنده می گوید رویداد تاریخی نه بدلیل تظاهرات عظیم وسازماندهی قدرتمندانه این گردهمایی است که شورای ملی مقاومت ومجاهدین بارهانشان داده اند که توانایی برگزاری حتی تظاهرات بیشترازیکصدهزارنفرراهم بنا به مقتضیات زمانی وسیاسی درخارج ازایران دارند. درداخل کشورنیزاعتراف اخیرهاشمی رفسنجانی به حضور500 هزارتن ازهواداران مجاهدین درخیابانهای تهران درخردادماه سال 60 ودرحالیکه جمعیت تهران به سختی به 3 میلیون نفرمی رسیده است مطلب راازهرگونه توضیحی بی نیازمی نماید اما اهمیت این گردهمایی وقتی نمود پیدامی کند که رژیم حاکم برایران دریک بزنگاه تاریخی وسرنوشت سازقرارگرفته است که هیچگاه طی سه دهه گذشته دچارآن نگردیده بود

برنامه اتمی ایران، نقض عریان حقوق بشرباتشدید اعدامها، حبس وشکنجه مخالفین، حمایت آشکارازرژیم های دیکتاتورمنطقه ورواج بی محابای تروریزم بین المللی، اخلال درپروسه صلح اعراب واسرائیل،  گسترش سازمان یافته غارتگری مالی وسیاسی توسط رهبران ومقامات نظام، تلاش حاکمیت برای به انفعال کشیدن بدنه اصلی جامعه ازطریق رواج فساد، فحشاء، اعتیاد وبیکاری، سرکوب منظم وبی وقفه فعالین سیاسی ومخالفان بی آزارداخلی وگروههای اجتماعی واقلیتهای قومی ومذهبی که جامعه راازدرون به یک اتاق احتراق تبدیل کرده است. اتاق احتراقی که تحریم های بین المللی نیزچاشنی آن گردیده است وتنهایک جرقه نظیرآنچه که درتونس اتفاق افتاد می تواند به واژگونی رژیم بظاهرقدرتمند وخونخوارملایان حاکم برایران دریک چشم بهم زدن بیانجامد.

درچنین احوال واوضاعی نقش اپوزیسیون سازمان یافته معنای خاص خودراپیدامی کند گروههای پراکنده ای که حتی توان جمع آوری هزارنفرراهم ندارند درغیاب مجاهدین (بدلیل قرارگرفتن درلیست سیاه دولتهای غربی) تاکنون میدان دارعرصه سیاسی، لابی ها و بلندگوهای اقشارمخالف وموافق رژیم بوده اند ولی هریک ازاین گروهها ویابهتراست بگوییم فعالین سیاسی پس ازمدتی ماهیت انزواطلبانه وغیردموکراتیک خودرابا تک روی ها وارائه طرحهای فانتزی وبی پشتوانه نشان داده وبتدریج ازسوی مردم طرد شده اند.

سناریوهایی نظیر"برگزاری رفراندوم" ، "ایجاد کنگره ملی"، "انتخابات آزاد"، " تشکیل دولت درتبعید" و"دادگاه بین المللی خامنه ای" که ازسوی برخی فعالین وبصورت تبلیغاتی ونمایشی صرفا جهت ایجاد وتثبیت موقعیت خود درجایگاه اپوزیسیون اصلی به اجرادرآمده است همگی به شکست انجامیده است ودرداخل کشورنیزاصلاح طلبان که باتغییرچهره سعی درپاشیدن رنگ سبزبه جنبش رنگین کمانی مردم ومحصورکردن آن درچهارچوب قانون اساسی ورهبری فعلی رژیم داشتند همگی باشکست وخمودی کامل روبروشده اندوبدیهی است که درچنین شرایط بن بستی مجددامجاهدین جایگاه واقعی وتاثیرگذارخودرادرجامعه ایران پیداکرده اند.

یکی ازشخصیتهای باسابقه اصلاح طلب که اکنون درواشنگتن مستقروبه تغییررژیم معتقدگردیده است به نگارنده می گفت باتماسی که بایکی ازافراد باسابقه سپاه پاسداران بنابرضرورتی داشته است ازوی شنیده است که تنها گروهی که قابلیت تغییررژیم راداشته وخواب رابرخامنه ای ومزدورانش حرام می کند مجاهدین خلق هستند و تلویحا بوی پیام داده بود که فرماندهان وسپاهیان ناراضی سپاه امیدشان به مجاهدین خلق است

این دوست من که تا مدتها ازاین سخن فرمانده سابق سپاه دربهت وحیرت بود بارها ازنگارنده درخصوص علت این تغییرآشکاردر مواضع سپاهیان مصلح نسبت به مجاهدین سوال می کرد وازبنده انتظارداشت درتجزیه وتحلیل این پدیده نادر و استثنایی وی را کمک کنم ومنهم بدون هرگونه پیچیدگی بوی گفتم واقعیت این است که بیش از80% گروهها وفعالین سیاسی انگیزه مبارزه جدی بارژیم را ندارند بخشی ازآنها صرفا بدلیل ازدست دادن منافعشان درخدمتگزاری به تخت طاووس وازبد حادثه مخالف رژیم شده اند ودیده ایم نیزکه به محض رفع مصادره ازاموال آنها یا دیدن عفو وملاطفتی ازسوی رژیم خود به عامل وحامی سرسخت رژیم تبدیل شده اند عده ای نیزکه بیشترتوسط رژیم وبدلیل اختلاف سلیقه طرد شده اند وگرنه خود هیچوقت راضی به جداشدن ازرژیم وترک کشورنبوده اند ودرواقع رژیم بدلیل تنگ نظری وماهیت انحصارطلبانه خود با آنها مبارزه کرده است ونه آنها بارژیم!! درچنین وضعیتی اتفاقا نیروهای واقعا معتقد به ارزشهای انقلابی که درمقابل فساد حاکم مقاومت می کنند ودرهمه ارکان نظام هم حضوردارند طبیعی است که به سوی گروهها یا جریاناتی کشیده بشوند که امکان تغییررژیم رادارند وآنها که خودخبره اینکاربوده اند می دانند که تنهانیروی کارآ همین مجاهدین می باشند وبس

درداخل نیزبا تشدید سرکوبها ودستگیری مهدی کروبی ومهندس موسوی جنبش "رای من کو"  با نمادسبزکه جای خود رابه جنبش رنگین کمانی "مرگ برخامنه ای واصل ولایت فقیه" داده بود عملا بدلیل فقدان رهبری، استراتژی مدون، تاکتیک های موثرو سازماندهی صحیح فضا رابرای عناصرفرصت طلب بانقاب اصلاح طلب دولتی بازکرده که البته آنهم به یمن پیروزی سوپر افراطیون برافراطیون درحال بسته شدن است.

لذا بدون دلیل نیست که اخیرانوک تیزحملات وتبلیغات حاکمیت درداخل وخارج متوجه مجاهدین شده است درداخل رسانه های دولتی با هربهانه ای مجاهدین راعامل هرگونه حادثه درکشورمعرفی می کنند ترورخامنه ای توسط گروه فرقان رادرسال 60 مجددا بازخوانی کرده وبین السطوروقایع چنین وانمود می کنند که مجاهدین فرقانی  ها راآلت دست خودکرده بودند، درموردی دیگرفردی بنام جمالی فشی رابعنوان عامل تروردانشمنداتمی مسعودعلی محمدی بااعترافاتش درصداوسیمای نظام به دارمی آویزند که به اعتراف خودش هیچ ارتباطی بامجاهدین نداشته است ولی درتریبونها مجاهدین راعامل ترورهای فوق قلمدادمی کنند علی اکبرولایتی سرچماقداررژیم اخیراگفته است تنها درطی 8 سال حوادث جنگ وحادثه ناگوارپذیرش قطعنامه 598 سازمان ملل که به هدررفتن خون 300 هزارشهید ویک میلیون معلول انجامید تنها یکباردرتمام عمرخود وبدلیل شدت ناراحتی مجبوربه کشیدن سیگارشده است وآنهم بدلیل عملیات فروغ جاویدان مجاهدین برای تصرف تهران وسرنگونی رژیم بوده است!!

این ترس ووحشت ازمجاهدین تنها به ایران ختم نمی شود ومنطقه راهم دربرگرفته است حتی نوری المالکی دریک جلسه اظهار داشته است که مجاهدین خلق بالابی سنگین داخلی با گروههای وائتلاف های سیاسی عراق وآمریکا درپشت  صحنه سرنگونی وی می باشند؟! وبشاراسد نیزدرتلولو مبارزات مردم وارتش آزادیبخش سوریه نیم نگاهی به امکان حضوربرخی ازمجاهدین درصحنه های نبرد درسوریه درمقابله با نیروهای سپاه قدس ایران دارد.

درخارج ازکشوریعنی اروپا وآمریکا نیزافراد ولابی مرتبط با رژیم، جریان اصلاح طلبی دولتی وچپ آمریکایی بیکارننشسته و تهاجمات گسترده ای رابرعلیه مجاهدین تدارک دیده اند که ازآنجمله به سخنان سیمورهرش خبرنگارسرشناس آمریکایی می توان اشاره کرد که مدتی قبل دریک دروغ آشکارمدعی شد که مجاهدین دریک پایگاه نظامی درآریزونای آمریکا آموزش خرابکاری می بینند واین درحالی است که بیشترین صدمات وخسارات انسانی ومادی ومعنوی  ازسوی دولت آمریکا براین گروه سیاسی واردشده است که آخرین آن تعطیلی اردوگاه اشرف وانتقال اسارت بار3000 تن ازاعضای این گروه به بازداشتگاه لیبرتی یا کلدیتس جدید می باشد ضمن آنکه دادگاههای آمریکا بارها وبارها ازوزارت خارجه این کشوردرخواست کرده اند که درتصمیم خود نسبت به نامگذاری این سازمان وشورای ملی مقاومت درلیست گروههای تروریستی بدلیل مغایرت آشکارباقوانین اساسی وجاری آن کشورتجدیدنظرنماید.

فعال شدن مجدد لابی رژیم درآمریکا که درحال حاضرنماد آن گروه نایاک تحت مدیریت تریتاپارسی وبرخی گروهها وعناصر وابسته همسو باوی می باشد نیزامری نیست که ازدید تیزبین فعالین سیاسی ایران پنهان مانده باشد بالاخص اینکه اخیراخود رژیم نیزدریک درماندگی آشکاردربرنامه اتمی خودمجبوربه سوزاندن این مهره پنهان خود دریک مستند تلویزیزیونی گردید.

دراروپا نیزرژیم با هزینه چند ده میلیون دلاری وبسیج کلیه عوامل اطلاعاتی وفریب خورده سعی برسازماندهی جریانی برعلیه مجاهدین تحت عنوان افشاگری توابین وانشعابیون ازاین گروه داشته که تاکنون بدلیل فقدان پایگاه مردمی ووابستگی آشکارچهره های بکارگرفته شده به دستگاه اطلاعاتی کشوربه نتیجه ملموسی ختم نگردیده است والبته دراین راه رژیم سعی می کند ازپتانسیل نهفته درجریان سلطنت طلبی نیزبدلیل دشمنی دیرینه ناشی ازنقش مجاهدین درسرنگونی رژیم سابق برای پیشبرد سناریوی خود برعلیه این گروه استفاده نماید.

مجاهدین خلق اکنون دراین کارزارعملا یکه تازمیدان مبارزه با رژیم تاسرنگونی آن شده اند وهیچ گروه سیاسی یاشخصیت قابلی توانایی برابری با آنها راازنظرکیفی وکمی ندارد وتنها مانع موجود استراتژی دولتهای غربی مبنی برحفظ رژیم وتعدیل رفتارآن بدلیل منافع کلان خود درخاورمیانه است. منافعی که ازسویی با استفاده ازرژیم بعنوان لولوی سرخرمن هم نفت منطقه رابا همکاری رژیم های ارتجاعی عرب به یغمامی برند وهم انبارهای اسلحه خود رابه هزینه ملتهای محروم درزرادخانه های این کشورهاتخلیه می کنند انعقاد نزدیک به 150 بیلیون دلارقراردادتسلیحاتی باکشورهای منطقه درطی سه سال گذشته ورساندن قیمت نفت به زیر80 دلار درهربشکه عملا امدادهای غیبی رابرای اقتصادورشکسته اروپا وآمریکا به ارمغان آورده است.

همین دولتها بادرک شرایط داخلی ایران ووحشتی که ازنیروی مجاهدین وشورای ملی مقاومت دارند تمام تلاش پنهان وآشکارخود را برای سازماندهی اپوزیسیونی جعلی بکارگرفته اند وازآنجایی که باواقعیات جامعه ایرانی آشنانیستند عملا تلاشهای آنها به نفع رژیم ایران تمام می شود داستان دولت درتبعید سردارمدحی، برنامه تبلیغی محاکمه خامنه ای بعنوان جنایت علیه بشریت برای مطرح  کردن رضاپهلوی ، طرحهایی ازقبیل نشست استکهلم وواشنگتن وبکارگیری آنها توسط عوامل پنهان رژیم یا فعالین دست چندم دراپوزیسیون بخوبی ضعف سازمانها ونهادهای اطلاعاتی غربی رادرسازماندهی این قبیل سناریوها به معرض نمایش می گذارد.

ازنظرنگارنده وبعنوان فردی که تقریبا باتمامی گروههای اپوزیسیون ازنزدیک آشنا وهمواره نیزاستقلال فکری ومرزبندی سیاسی خود راباآنهاحفظ کرده ام تنها گروهی که توان سازماندهی مبارزه برعلیه رژیم تاسرنگونی کامل آنرادارد مجاهدین وشورای ملی مقاومت می باشند وسایرگروهها بنا بروزن سیاسی خود باید درصدد معرفی وشرکت نماینده خود درشورای ملی مقاومت بربیایند مهم نیست که شما یک اقلیت قومی نظیربلوچ یاکرد وعرب باشید یا یک فرقه بی آزاردرویش گنابادی یا یک خواننده رپ که نماد تمایلات بخشی ازنسل جوان است باید شورای ملی مقاومت آغوش خودرابرای همه اقشارووگروهها باحفظ دیسیپلین خود بازکند وآنرا آویزه گوش خودنماید که هیچ بدیلی برای آن وسازمان مجاهدین خلق درشرابط فعلی وجودندارد وشخصیتهای سیاسی نیزکه بدلایلی ازهمکاری باشورای ملی مقاومت سرباززده اند پیش ازاینکه دیربشود وانگشت حسرت به دندان گیرند باید درمواضع خودنسبت به آن تجدیدنظرجدی بنمایند زیرا اختلافات سلیقه ای وتاکتیکی امری نیست که منافع ملی کشوررادرپای آن قربانی نمود

درعین حال نیزرهبری سازمان مجاهدین وشورای ملی مقاومت باید درسیستم وتشکیلات خود تغییراتی راکه متناسب با این همگرایی باشد ایجاد کرده وسازمان خود راازوضعیت متصلب فعلی به سازمانی مطلوب ودارای انعطاف لازم تبدیل نماید واضح ومبرهن است که منظورنگارنده ازتغییریا انعطاف به هیچوجه نباید بعنوان بزیرپانهادن اصولی تلقی گردد که سازمان مبارزه بارژیم رافشل نموده وهمانند اصلاح طلبان آنرا تحت عنوان تکثرگرایی ودموکراتیزه کردن به نوعی لومپنیزم سیاسی تبدیل نماید. 

تنهاهدف نگارنده ازاین امرتشویق شورای ملی مقاومت وگروههای سیاسی به ایجادمکانیزیمی مبتنی برروشهای سانترالیزم دموکراتیک است که امکان بکارگیری انرژی های پراکنده ای رافراهم می آورد پتانسیل هایی که عملا بدلیل فقدان استراتژی، رهبری، آموزش وسازماندهی صحیح درحال تبدیل شدن به ابزاری تخریبی دردست رژیم برعلیه جریان اصلی اپوزیسیون می باشد دراین صورت هم مبارزه برای آزادی وآبادانی ایران ازیک نطفه قدرتمند رشد ونموپیدامی کند وهم گرایش های مختلف ومعتقد به تغییروسرنگونی رژیم اصول همزیستی مسالمت آمیزودریک فضای دموکراتیک را به عرصه عمومی جامعه ارائه می دهند. جامعه ای که تشنه یک نماینده سیاسی ومبتنی برارزشهای زندگی مدنی ومدرن امروزی ومتناسب با مقتضیات قرن بیست ویکم خواهدبود.

Comments